دشمنشناسی امام
یکی از این ویژگیهای حضرت امام، فراست و دقت فطری امام در شناخت دشمن و حربهها و راهبردهای اوست.
در پرتو این ویژگی است که امام دشمن اصلی و خطر عمده را در مراحل مختلف حیات سیاسی خویش باز شناخت و متناسب با آن به مقابله با توطئهها و دسیسههای دشمن همت گماشت و در دام مشغولیتبا مسائل حاشیهای و فرعی و فراموشی دشمن اصلی گرفتار نیامد و متقابلا تکیهگاهها و نقاط قابل اتکا و اعتماد و مراکز و منابع تامین نیرو و امکانات جبهه اسلام و انقلاب را در مقابله با دشمن بخوبی شناخت و از تمامی آن امکانات بدرستی سود جست. درک اهمیت مسئله فرهنگ در معنای عام و گسترده آن و جایگاه عظیم جبهه فرهنگی در صحنه مبارزه همه جانبه حق و باطل بویژه در شرایط امروزین جهان از مصادیق بارز این تیزبینی و دقت نظر ایشان است.
از میان گستره مسائل فرهنگی، شناخت اهمیت نقش دانشگاهها و قشر دانشگاهیان اعم از استادان و دانشجویان و به طور کلی حاملان و مسلحان به سلاح دانش و تخصص و صاحبان فکر و اندیشه که مغز متفکر جامعه را تشکیل میدهند و در این معنا طبعا در برگیرنده هر دو قلمرو حوزه و دانشگاه و روحانی و دانشگاهی است از برجستگی خاصی برخوردار است.
امام در تدارک و آرایش نیروهای جبهه انقلاب در مقابل استکبار، از یک سو شناخت دقیق و درستی از فرزندان و سربازان بالقوه و بالفعل انقلاب در این قشر به دست میدهد و از سوی دیگر لغزشگاهها و خطرات ناشی از نفوذ و سلطه دشمن از این دریچه را بخوبی تشخیص میدهد. در جای جای سخن امام، مسئله تامین و تربیت نیروی انسانی خود یافته و دارای اعتماد به نفس و مسلح به دانش و تخصص و مبرا از خودخواهیها و نفس پرستیها به عنوان اصلیترین عامل ایجاد، بسط، تداوم و صیانت انقلاب رخ مینماید. صراحت، تکرار و تاکیدات حضرت امام در این زمینه تا به حدی است که لااقل در شرایط فعلی و برای این نسل، نیازی به ارائه موارد و نمونههای آن نیست.
از همین زاویه نگرش است که اصولا امام مسئله دانشگاهها را حتی در بحرانیترین شرایط جنگ تحمیلی، از اهم مسائل کشور معرفی مینمایند و در تاریخ 19/9/64 خطاب به اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی میفرمایند: "ما جنگ داریم، جنگ چیز مهمی نیست، حل میشود. . . اما مسئله دانشگاه یک مسئله فوقالعاده است. "
در همین راستا، امام نسبتبه راههای نفوذ و شیوهها و مکانیسمهای تسلط دشمن بر دانشگاهها که نهایتا به سلطه همه جانبه بر کشور میانجامد، حساسیت و تیزبینی ویژهای داشتند و مسئله اعزام دانشجو به خارج را از این نقطه نظر مورد مداقه قرار دادند. ایشان در فرصتها و موارد متعدد این نکته را یادآور میشوند که خارجیها و بیگانگان بنا ندارند جوانان و فرزندان ملتهای مسلمان و جهان سوم را که برای تحصیل به آنها رو میآورند با دست پر برگردانند و به همین لحاظ نوعا نسبتبه اصل این سیاستبا نوعی تردید نگریسته، تاکید بر مراکز داخلی و بسط و توسعه آنها را به نحوی که ما را از خارج بینیاز کند، مورد نظر داشتهاند. به عنوان نمونه میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
"جوان عزیز ما که سرمایهها میهن هستند باید بدانند که رفتن به غرب و شرق برای آموختن علوم مختلف، آنان را از رسیدن به مقصود که استقلال و آزادی استباز میدارد و وابستهشان خواهد نمود.
باید به خود تلقین کنیم که در غرب هیچ خبری جز عقب نگه داشتن ما از قافله تمدن و تعالی نیست "
". . . در خارج به جوانان ما درس اساسی نمیدهند. . . این طرز تفکر که غیر از خارج در جای دیگر نمیشود تحصیل کرد امری استباطل چرا که با اینگونه تبلیغات میخواهند جوانان ما را به خارج بکشند و با تفکر خودشان به ایران برگردانند."
در موارد معدودی نیز که با توجه به واقعیتها و ضرورتها، اساس اعزام دانشجو به خارج را نفی نفرمودهاند، اصل نفی سلطه و بیگانه ستیزی و هوشیاری در قبال دریچههای سلطه جویان را در این مقوله دقیقا مورد عنایت قرار داده، اعزام دانشجو به کشورها و مراکزی که قصد سلطه بر کشور ما را دارند منع نمودهاند. ایشان میفرمایند:
"ما باید فکری بکنیم که جوانهای ما در همین جا خوب تحصیل بکنند و بر فرض احتیاجی به خارج رفتن باشد، به کشورهایی بروند که استعماری نباشد و طمع اینکه ما تحتسلطه آنان باشیم نداشته باشند. . .
استفاده از علوم و گرفتن آن از دیگران مانعی ندارد ولی باید توجه داشت که از جایی علوم را بگیریم که نخواهند ما را منحرف کنند. "
"دانشجویان متعهد را در کشورهایی که صنایع بزرگ پیشرفته را دارند و استعمار و استثمارگر نیستند بفرستند و از فرستادن به امریکا و شوروی و کشورهایی که در مسیر این دو قطب هستند احتراز کنند."
صحت و دقت مواضع امام در این زمینه هنگامی روشن تر میشود که با مراجعه به اسناد لانه جاسوسی نقطه نظرات دشمن و انتظارات امریکا، سمبل و سردمدار قدرتهای استکباری و مصداق بارز قدرتهایی که قصد سلطه بر کشور ما را دارند باز یابیم.
بررسی کلی این اسناد حاکی از آن است که "سباقه تحصیلات در امریکا" یکی از کلیدیترین اطلاعاتی است که از نظر تنظیمکنندگان این اسناد میتواند معرف علاقه و تمایل افراد ایرانی به داشتن حسن رابطه با امریکا تلقی گردد. به طوری که در آن قسمت از اسناد، که به توصیف خصوصیات افراد یا بیان بیوگرافی اشخاص اختصاص دارد، تقریبا در مورد همه تحصیلکردههای امریکا، از سوابق تحصیلی و اقامت آنها در امریکا به عنوان یک خصوصیت مثبت و قابل اتکا و اطمینان در هتحفظ منافع آن کشور یاد شده است.
به عنوان مثال در اسناد متعددی که موضوع آن معرفی و شرح ملاقاتها و اقدامات یکی از سران دولت موقت است مکررا به موضوع تحصیلات و اقامه او در امریکا اشاره میشود و این موضوع حتی در معرفی بسیار خلاصه و پنجسطری که از این فرد به عمل میآید، جای ویژه و مهمی را به خود اختصاص میدهد.
به طوری که هنگام معرفی این فرد به عنوان سفیر ایران در کشورهای شمال اروپا، به رسم معمول دیپلماتیک، شرح مختصری از خصوصیات و ویژگیهای این مامور سیاسی، از طرف سفارت امریکا در ایران تهیه و به سفارت امریکا در محل خدمت او ارسال میشود تا ماموران سفارت امریکا در آن کشور شناخت لازم را درباره این فرد داشته باشند. در این گزارش مختصر پنجسطری که همه خصوصیات و اطلاعات مورد نیاز برای معرفی یک سیاستمدار برجسته را دربرمیگیرد، یک سطر به سابقه تحصیل و سکونت او در امریکا اختصاص داده میشود.
در یک مورد دیگر، سابقه سکونتیک وزیر ایرانی بعد از انقلاب اسلامی که تحصیل کرده امریکا بوده است، به عنوان عامل تمایل او به برقراری رابطه تجاری ایران با امریکا یاد میشود. به طوری که در سند آمده است " (نام وزیر) . . . او مدتها در امریکا به سر برده، روی این حساب برقراری روابط بازرگانی بین دو کشور را تایید خواهد کرد."
در یکی از اسناد، از سابقه آموزش بسیاری از فعالین سیاسی ایران در امریکا به عنوان عامل مساعد در خوشبینی امریکا نسبتبه مناسبات مساعد بین دو کشور یاد میشود. اگر به زمان تنظیم این سند که 27/12/57 یعنی حدود یک ماه بعد از پیروزی انقلاب بوده است دقت نماییم متوجه میشویم که این قدرت استکباری حتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و نابودی رژیم دست نشاندهاش در ایران، تا چه پایه چشم امید به دانشجویان ایرانی تحصیلکرده در امریکا دوخته بوده است. متن سند بدین صورت است:
"بدون شک بسیاری از ایرانیان باهوش و فعالین سیاسی در ایالات متحده آموزش دیدهاند. ما تصور میکنیم که احتمالا بهعلت این آموزش، مناسبات مساعدی بین ایالات متحده و ایران در پیش است"
در سندی دیگر ضمن شرح جریان ملاقات با یکی از وزرای ایران بعد از انقلاب و در شرایطی که فضای جامعه مملو از شعارها و موضعگیریهای شدید ضد امریکایی بوده است، تنظیم کننده سند، از فضای ملایم و بدون لفاظی حاکم بر مذاکرات بین کاردار امریکا و وزیر ایرانی با خرسندی یاد میکند و آن را همان وضعیت مورد انتظار از یک تحصیل کرده امریکایی میداند.
"رویهم رفته مذاکرات در فضای ملایم و بدون لفاظی صورت گرفت. چنانکه از یک اهل علم و سواد میتوان انتظار داشت و کسی که در دانشگاههای امریکا تحصیل کرده است.
اسناد فوق بیانگر توقع و انتظار بیگانگان از ایرانیان تحصیلکرده در آن کشورهاست.
براستی آمریکا چه انتظار و توقعی از دانشجویان ایرانی در آمریکا دارد که در اوج تسلط همه جانبه بر ایران و در شرایطی که چند ده هزار دانشجوی ایرانی در آمریکا به سر میبرند و دانشگاههای آمریکا بر دانشگاههای داخلی ما نیز نظارت و نفوذ دارند، هنوز جذب دانشجویان ایرانی به آمریکا در ردیف اهداف و برنامههای درجه اول سفارت آن کشور در ایران قلمداد میشود؟
محتوای این اسناد که خواست درونی و تمایل باطنی آمریکا را در عریانترین وجه آن به ما نشان میدهد، بیانگر این است که امام با تیزبینی و هوش سیاسی و فطرت سالم خود گویا دقیقا از قبل، این تمایلات و انتظارات را دریافته و با آگاهی کامل از منویات دشمن به مقابله با آن برخاسته و به خنثیسازی آن همت گماشته است.
باشد که این مشی امام، راهنما و راهبرد نظام و مسئولان جمهوری اسلامی در مواجهه با دشمن و مقابله با تهاجم فرهنگی غرب قرار گیرد و با غلبه روحیه خود باوری و اعتماد به نفس و از طریق تکیه و تاکید بر مراکز داخلی و گسترش آنها دشمن را از دستیابی به آرزوهایش مایوس کنیم و در مواردی که بناچار و ضرورتا باید موقتا دانشجو به خارج اعزام نماییم، در انتخاب کشور محل تحصیل دقت نماییم تا آنها را در کانونهای فساد و توطئه علیه اسلام و انقلاب قرار ندهیم.
یه کم انصاف هم دیدیم
این چندان در میان اهل سیاست خصوصا از نوع اصلاح طلب آن معمول نیست، اما دیروز دو تن از چهره های بسیار شاخص جبهه مخالف اصولگرایی ناچار دیپلماسی هسته ای دولت نهم را به دلیل دستاورد بزرگ و بسیار باارزش آن در همکاری با آژانس بین المللی انرژی اتمی، ستودند. سیدمحمد خاتمی و سیدکمال خرازی رئیس جمهور و وزیر خارجه دولت اصلاحات در اقدامی که باید آن را به حساب صداقت آنها گذاشت، اذعان کرده اند دستاوردی که به سبب محتوای گزارش اخیر محمد البرادعی نصیب ایران شده، موفقیتی است که جز ایستادگی دولت نهم علت دیگری نداشته است. ایستادگی که رئیس دولت نهم البته آن را مولفه ای از ایستادگی رهبری و مردم خوانده است.
دیپلماسی هسته ای دولت نهم تا امروز یکی از مهم ترین مجاری تاخت و تاز منتقدان ناصح و عیب جو- هر دو- علیه اصولگرایان بوده است، اگرچه بزرگان جبهه مخالف اصولگرایی همواره از ورود به یک بحث صریح و شفاف در این باره طفره رفته اند، اما رئوس انتقاد آنها علیه این نوع خاص از دیپلماسی اکنون از فرط تکرار به کلیشه می ماند و چیز پنهانی درباره آن باقی نمانده است.
خلاصه بسیار فشرده و در عین حال دقیق آن انتقادها این است که گفته می شود سیاست خارجی دولت اصولگرا «پرهزینه و کم دستاورد» است و ادامه این روند نه تنها کشور را به درون بحران های عمیق پرتاب خواهد کرد بلکه خسارت هایی به بار خواهد آورد که دیگر تا سال ها نمی توان آنها را جبران نمود. در سوی مقابل اصولگرایان استدلال می کنند اتفاقا این سیاست خارجی برخی از اصلاح طلبان بوده که تقریبا بدون دستاورد، امتیازهایی بزرگ به دشمنان کشور واگذار کرده و هزینه هایی کلان روی دست کشور گذاشته است.
حالا بزرگان اصلاح طلب به جمع ستایندگان مشی اصولگرایانه در سیاست خارجی- به ویژه پرونده هسته ای- پیوسته اند. آیا معنای چنین دیدگاهی آن است که اصلاح طلبان کم کم در حال ایمان آوردن به محاسن اعمال اقتدار و ایستادگی در مقابل دشمنان هستند و بالاخره تکلیف آن گزاره های ظاهرا جدلی الطرفین چه می شود؟
استفاده از متدی که آن را در تحلیل تاریخی «مقایسه وضعیت» می نامند روش خوبی است تا بتوان به نفع دیپلماسی هسته ای دولت اصولگرا استدلال کرد اگرچه با استفاده از روش های بسیار متنوع دیگر هم کم و بیش می توان به این نتیجه رسید.
اولین نکته ای که باید دقیقا به آن توجه کرد این است که سابقه و محتوای دیدگاه های ابراز شده توسط اصلاح طلبان نشان می دهد برای آنها فناوری هسته ای- خصوصا فناوری غنی سازی اورانیوم- اصالتی ندارد و می توان از آن در مقابل «ارتقاء روابط با غرب»- که کاملا اصیل و حیاتی پنداشته می شود- صرف نظر کرد.
اکنون مجالی برای ورود به جزئیات نیست- و مصلحت نیز ورود به بعضی سوابق تاریخی را اقتضا نمی کند- ولی به سادگی می توان به یاد آورد که چگونه برخی از آقایان از روز اولی که توانایی فنی کشور را چندان جدی نمی گرفتند ولی بعد هم که در اثر تاییدات مکرر آژانس ناچار از اذعان به آن شدند، باز هم آماده بودند ارزان و بی دغدغه آن را پیش پای آنچه بهبود روابط با اروپا می خواندند قربانی کنند.
درست به همین دلیل از مقطع نوامبر 2004 به بعد، مذاکرات هسته ای با تروئیکای اروپا عملا بدل به گفت وگوهای ارتقاء روابط در چارچوب توافقنامه پاریس شد و اگر نبود اینکه سر این رشته واقعا جای دیگری است و اگر دیپلمات های اصلاح طلب به اندازه کافی اختیار داشتند تا حالا شاید چیزی شبیه بسته مشوق های اوت 2005 جایگزین فناوری شده بود که در نطنز وجود دارد.
نکته دوم به تامل در معنای دقیق آن چیزی برمی گردد که اصلاح طلبان آن را واقع گرایی در سیاست خارجی می خوانند. این اصطلاح دهان پرکن از جمله آن مواردی است که نیاز به راززدایی دارد. دقت در مجموعه ادبیات دیپلماسی به اصطلاح واقع گرا که عمدتا توسط اصلاح طلبان تولید شده نشان می دهد خوب اگر توجه کنیم مقصود آنها از واقع گرایی در واقع جز این نیست که برتری بلامنازع قدرت سیاسی و نظامی آمریکا در جهان «به عنوان یک واقعیت» و اصل اساسی در تعامل با دنیای خارج پذیرفته شود و بعد تمامی دیپلماسی خود را بر دوش آن استوار کنیم. بر این مبنا به طور طبیعی هر نوع دیپلماسی که درصدد به چالش کشیدن هژمونی آمریکا باشد و پیروزی بر آن را امری محتمل بداند، «متهورانه»، «آرمانگرا» و «تبلیغاتی» خوانده می شود. از دید اصلاح طلبان ساختمان هر نوع دیپلماسی را باید بر این فرض بنا نهاد که آمریکا قدرت اول و آخر جهان است و تلاش برای تفوق بر آن جز طلب روزی ننهاده کردن و بیهوده خود را به میانه بازی بی سرانجام افکندن نیست. به همین دلیل است که آقایان هرگز حاضر نشدند در مذاکرات خود با غرب، سرنوشت پرونده هسته ای را به دیگر پرونده های منطقه ای- که ایران در آنها نسبت به آمریکا دست بالا دارد- گره بزنند و از قدرت منطقه ای بی بدیل ایران به عنوان اهرمی قدرتمند در چانه زنی های دیپلماتیک استفاده کنند. فرض مستتر در این نوع نگاه به فرایندهای حاکم بر جامعه جهانی این است که گویی جهان از فردای روز پایان جنگ جهانی دوم قدمی جلوتر نیامده و قدرت آمریکا نیز روی یک نمودار مستقیم الخط با شیب مثبت روز به روز فزونی یافته است؛ متقابلاً از این سو نیز گویی که ایران هنوز همان کشور نحیف و بی سرمایه ای است که باید حد خودش را بشناسد و به آنچه «بزرگترها» به آن می دهند قناعت کند تا مبادا دردسر درست شود.
این چنین خطی دیدن روند تحولات بین المللی و نگاه کم عمق به توانایی ها و مشکلات خود و دشمن، بیش از آنکه ساده انگاری باشد خودفریبی است. خاورمیانه پس از 11 سپتامبر چنان تغییر شکل داده که امروز آمریکا در رسمی ترین و بالاترین سطوح ممکن به نفوذ غیرقابل چشم پوشی ایران در آن اذعان دارد و از ده ها مسیر به دنبال یافتن روشی برای کشاندن ایران به مسیر همکاری با خود است. امکان پیروزی بر آمریکا و تغییر دادن معادلات به نفع خود اکنون برای ایران «واقعیتی است که اتفاق افتاده» نه چیزی که تازه بخواهیم درباره احتمال یا عدم احتمال آن در آینده سخن بگوییم. در داخل ایران شاید هنوز بعضی به این باور نرسیده باشند اما در خود آمریکا حجم اعتراف ها به دست بالای ایران از حد گذشته است. نکته سوم اما کلیدی تر است. منتقدان دیپلماسی هسته ای دولت اصولگرا آیا می توانند عقب نشینی گام به گام آمریکا در مقابل ایران طی دو سال گذشته را انکار کنند و مهم تر از این به این نکته توجه نکنند که اکنون پیشنهادهایی درباره پرونده هسته ای روی میز ایران است که برخی از مدعیان اصلاحات به خواب هم نمی توانستند دید؟ غربیانی که روزی از4 UF جلوتر نمی آمدند حالا از پذیرش نطنز صنعتی به شرط یک ترمز حرف می زنند؛ آیا با مذاکره و مبادله دل و قلوه پای میز امکان رسیدن به چنین موقعیتی وجود داشت.
سخنان دیروز دو صاحب منصب اصلاح طلب نشان داد اصلاح طلبان دلسوز علاقه ای ندارند فرزندان این ملک فردا روز که تاریخ خود را می خوانند، از شباهت عجیب و غریب حرف های برخی از دوستان خود با دشمنان ایران، متحیر شوند. چنین پیشرفتی را باید مغتنم شمرد.
نگاهی به کارنامه جاسوس هسته ای
در حالیکه هفته گذشته نماینده تشکلهای دانشجویی هشدار داد که زمزمههایی درباره برخی اعمال نفوذها برای تطهیر پرونده جاسوس هسته ای به گوش میرسد، همزمان با این برنامه، حسین موسویان در جوارهاشمی رفسنجانی در همایشی با عنوان "اتحاد ملی" حضور یافت.
در این مراسم موسویان پیش از بازداشت به اتهام امنیتی، معاونت پژوهشهای بین الملل آن را برعهده داشت. موسویان که در 10 اردیبهشت سال جاری بازداشت شده بود، پس از بازداشتی 9 روزه با قرار وثیقه 200 میلیون تومانی آزاد شد و مرکز تحقیقات استراتژیک در بیانیه ای با تصویر چهره ای قهرمان از وی، رسانههایی را که پیگیر این پرونده امنیتی بودند، به جوسازی متهم کرد. این حضور او باعث طرح مجدد نام او در رسانههای داخلی و خارجی گردید.
موسویان کیست؟
وی در سال 1336 در یک خانواده تاجر فرش در کاشان متولد شد. در سال 1355 به امید ادامه تحصیل راهی آمریکا شد، ولی با پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشت و در جهادسازندگی کاشان، وزارت ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی به کار مشغول شد. به دلیل تسلط به زبان انگلیسی، مدتی نیز مدیر مسئول روزنامه ی انگلیسی تهران تایمز بود. در سال 1364 به سمت مدیرکل امور مالی مجلس منصوب شد و شاید از گذر همین ارتباط بود که وی به وزارت امور خارجه نقل مکان میکند. از زمانی فعالیتهای دیپلماتیکش شروع شد که به عنوان مدیر کل اروپای غربی در دستگاه وزارت خارجه ی علی اکبر ولایتی منصوب شد و سپس به مسکو و برلین میرود.
با تیره شدن روابط ایران و آلمان بر سر ماجرای میکونوس، دوران طولانی مدت سفارت موسویان نیز خاتمه مییابد و یک سال بعد، اخباری درباره یک سفر مشکوک به قبرس در رابطه با مذاکره با آمریکا به نمایندگی از سوی یک شخصیت سیاسی، با همراهی شخصیتهایی همچون جواد ظریف انتشار مییابد.
پس از تفویض اختیارات پرونده ی هسته ای به حسن روحانی دبیر وقت شورای عالی امینت ملی، وی از جمعی از دیپلماتهای نزدیک به خود از جمله موسویان، ناصری و زمانی برای همکاری دعوت به عمل میآورد و از این پس موسویان که امروز به اتهام جاسوسی در روند محاکمه به سر میبرد، در تمامی مذاکرات محرمانه مرتبط با پرونده ی هسته ای حضور داشته و در جریان جزئیات تام و زیر و بم این پرونده قرار میگیرد.
موسویان بیش و پیش از آنکه یک دیپلمات باشد یک تاجر تمام عیار بود. سفیر ایران در آلمان که با مدرک فوق دیپلم راهی دیار فرنگ شده بود، با مقتضیات تجارت دربزرگترین کشور صنعتی اروپا به سرعت آشنا شد. با حسین تابت بکتاش، که در ایران معمولا با هتل بزرگ داریوش شناخته و یک قلم از سرمایه نجومی وی در جزایر قناری خلاصه میشود، ارتباط برقرار کرد و زمینه فعالیت و سرمایه گذاری وی در ایران را نیز فراهم ساخت.
رشد سریع موسویان هر چند نشانهای از جامعهی باز در ایران هست، با این حال تا اندازهای اعجابانگیز است، خصوصا وقتی که دانسته شود ایشان فاقد تحصیلات کافی و تخصصی در زمینه دیپلماسی میباشد. جالب این است که موسویان مشاور سیاست خارجی کسانی بود که بیشتر ادعای تدبیر و تعقل را داشتند و به تکنوکراتها شهرت یافته بودند.
موسویان سفیر سابق ایران در آلمان (1369-1376) بخشی از خاطرات ماموریت 7 ساله خود در آلمان را در کتابی تحت عنوان "چالشهای روابط ایران و غرب؛ بررسی روابط ایران و آلمان" منتشر کرده است کههاشمی رفسنجانی در بخشی از مقدمه خود بر این کتاب نوشته است: تحقیق حاضر که توسط جناب آقای دکتر سید حسین موسویان سفیر وقت جمهوری اسلامی ایران در آلمان متحد و دیپلمات برجسته به انجام رسیده...
روزنامه الشرق الاوسط درباره او نوشته است: وی روابط خود را نه فقط باهاشمی رفسنجانی بلکه با پسر او مهدی تقویت کند. این روزنامه که همزمان در کشورهای عربی و برخی کشورهای اروپایی و آمریکا منتشرمی شود، افزود: روابط نزدیک موسویان و پسرهاشمی رفسنجانی به حدی رسید که رفسنجانی وی را مکلف کرد در یکی از سفرهای پنهانی پسرش به کشوری عربی، مهدی را همراهی کند که در این سفر پایههای روابط آینده راهبردی بین ایران و کشورهای عربی در دوره دوم ریاست جمهوریهاشمی رفسنجانی بنا نهاده شد.
از دوستان موسویان میتوان به سیروس ناصری، جواد ظریف، محمدرضا امیرخیزی، محمدتقی حسینی و محمدرضا البرزی(که هماکنون از طرف خاتمی به بهانه پیگیری امور طرح گفتوگوی تمدنها در ژنو قرار دارد و گفته میشود در آنجا قامت گزیده و از بازگشت به ایران خودداری میکند) اشاره کرد.
او کتاب دیگری نیز دارد که توسط مرکز مطالعات مجمع منتشر گشته است به نام «مدیریت بحران»، او در بخشی از آن چنین نوشته است: ماموران آژانس طی دورهای از بازدیدها از ایران، متوجه شدند که 5/0% از گاز هگزا فلوراید اورانیم از منابع ایران کم شده است. آن زمان مقامات ایرانی گفتند این نیم درصد بواسطه نشت از منبع، هدر رفته است. اما ناظران آژانس گفتند این گاز ماهیتی دارد که در صورت بیرن آمدن از منبع، به سرعت به جامد تبدیل میشود. نکته اینجاست که در این کتاب گفته شده، ما این 5/0% را برای آزمایش به سانتریفیوژها تزریق کردیم. این یعنی افشای اسرار امنیتی کشور از طریق یک مرجع رسمی. این یکی از علنی ترین مواردی است که از وی منتشر گردیده است.
همچنین موسویان پس از آزادی بار دیگر در محل کار خود در مرکز تحقیقات استراتژیک حاضر شد و نامهها را نیز با همان عنوان قبلی امضا میکرد. وزیر اطلاعات در جلسه کمیسیون امنیت ملی مجلس ضمن تأکید بر اینکه جرم سخنگوی سابق تیم هسته ای از نظر این وزارتخانه محرز است، افزوده بود این فرد از حضور در مرکز تحقیقات مجمع منع شده است.
از سوی دیگر طی ماههای اخیرهاشمی رفسنجانی و حسن روحانی که جداگانه درباره موسویان مورد سوال خبرنگاران قرار گرفتند، از اظهارنظر صریح خودداری کرده و روشن شدن نتیجه را به آینده موکول کردند. این در حالیست که در آزادی همراه با قرار وثیقه موسویان برخی منابع از اعمال نفوذ نزدیکان وی خبر داده بودند و شنیده شده یکی از دلالان نزدیک به کارگزاران از طریق شرکت سرمایه گذاری ساختمان طی سالهای 82 و 83، تعداد 12 واحد از آپارتمانهای برج بین المللی تهران را بدون ارزیابی توسط کارشناسان رسمی دادگستری و مصوبه هیأت مدیره و برگزاری مزایده، به ارزش بسیار پایین تر از ارزش واقعی آن به افراد خاصی واگذار کرده است. شنیده شده وثیقه او نیز توسط یک شرکت ساختمانی که او سهامدارش بوده است فراهم گردیده است.
حسین موسویان در حالی برای اولین بار پس از بازداشت به فاصله 2 صندلی از رفسنجانی در مقابل دوربینها و در یک همایش علنی قرار گرفت که پرونده اتهام امنیتی وی همچنان مفتوح است و رأی قطعی در این خصوص صادر نشده است. هفته نماینده یکی از تشکلهای دانشجویی دانشگاه علم و صنعت در دیدار با رئیس جمهور، ضمن تقدیر از ورود شجاعانه وزارت اطلاعات به پرونده جاسوس هسته ای، از برخی زمزمهها برای تطهیر و تبرئه متهم این پرونده ابراز نگرانی کرد و به رئیس جمهور هشدار داد که حق ندارید در مقابل خائنین به ملت عقب نشینی کنید.رئیس جمهور در پاسخ به این سوال خاطرنشان کرد: «در قضیه هسته ای آنجا که با آن گرفتاری در حال عبور از موانع بودیم، بخش عمده ای از موانع، همین موانع داخلی بودند. حالا ان شاءالله این ماهها بگذرد و در یک جمع دانشجویی، این مقطع تاریخی را که حساسترین مقطع تاریخی ماست، بیان کنیم. حوادثی گذشت که برای آینده عبرت است. از مسیرهای گوناگون طراحی کردند که ما را به سازش بکشانند. دستشان در دست بیگانه بود.»
وی در بخش دیگری از اظهارات خود افزود: «تا جایی جلو رفتند که اطلاعات درون سیستم را به طور منظم به بیگانه در ملاقاتهای هفتگی میدادند. اینکه چه خبر است و تعابیری با این مضمون که چرا کوتاه میآیید و غلظت قطعنامههایتان کم است. پیاز داغش را زیاد کنید تا عقب نشینی کنند. برای همین فرد پرونده درست میشود، قاضی پرونده را تحت فشار سنگین قرار داده اند که تبرئه کند. البته ملت ایران اجازه نخواهند داد که با نفوذ سیاسی واقتصادی که دارند آنها را به عقب نشینی وادار کنند.
با مردم و خدا عهدی بستیم و نمینشینیم نگاه کنیم اگر دست از فشارها بر ندارند و کسی هوس کند که کوتاه بیاید به ملت ایران معرفی خواهد شد. در قضیه هسته ای ما بخاطر حساسیتهای آن مراقبت کردیم و فعلاً چیزی نگفته ایم.»
به نظر میرسد قرار گرفتن موسویان در کنار رفسنجانی نوعی اعمال فشار غیرمستقیم پیش از صدور رأی دادگاه صالحه باشد.
تهدیدسازان
نخست - مسأله هستهای ایران پس از تعطیل کامل حدود سهساله با ابتکارات، سیاستها و تصمیمسازیهای شگفتی آفرین دکتر احمدینژاد با پیروزی افتخار آفرین جمهوری اسلامی ایران را پیش رو دارد. البرادعی در گزارشهای بسیار مثبت، آمریکا و اتحادیه اروپا را به انفعال و محکومیت کشانیده است. شورای امنیت سلطهگر، در برابر حمایتهای دولتهای جهان به ناکارآمدی محض در تهدید آفرینی و جنگطلبی رسیده است. پوتین با سفر به ایران، بزرگترین دستاورد سیاست خارجی ایران را در تاریخ معاصر، در چارچوب قواعد سیاسی ثبت کرد، و وزیر خارجه چین با حضور در ایران، نشان داد که سلطهگران غربی، در برابر سیاستهای دکتر احمدینژاد به زانو درآمدهاند. همگی فَشَل و فلج!
سارکوزی برای یک جمله نسنجیده خود، بارها توضیح میدهد و توجیه میکند، و بوش جنایتکار از اظهارات داخلیها مبنی بر وجود تهدید برای ایران اظهار تعجب میکند؟!
اما در داخل تهدیدسازان دست بردار نیستند. آنها مدام خطر جدی برای ایران را گوشزد میکنند. خاتمی که دیگر حتی سفرهای مشکوک خارجی هم امدادرسان او نیست، تهدی برای ایران را مطرح میکند، حسن روحانی به منظور فرار از پرونده حسین موسویان مکرر خطر خارجی را یادآور میشود. محسن رضایی که بنا به فرماندهی 8سال جنگ باید مظهر شجاعت و بینش و سلحشوری باشد، مجسمهای از وحشت و توهم گردیده، هرچند از گاه برای خالی نبودن عریضه، به کمک دیگر تهدیدسازان میآید، و هاشمی رفسنجانی هم چنان تهدیدات خارجی را جدی میگیرد. چرا؟
علاوه بر خطبههای جمعه، هاشمی رفسنجانی محافل دیگر را میدان تهدیدسازی میکند. و تلاش دارد ملت ایران را مرعوب نموده، مسأله هستهای را به میل خود و با روش گذشته به تعطیلی و انفعال و تسلیم بکشاند. آیا او حق دارد وحشت خود را به مردم منتقل کند؟!
در این همایش حسین موسویان متهم به جاسوسی در کنار حسن روحانی و او در کنار هاشمی رفسنجانی قرار میگیرند، و هاشمی در سخنانی تهدیدسازیهای مکرر را بار دیگر ناامیدانه فریاد میکند. البته تنها نتیجه این فریادها یکی در داخل آن است که عکس و خبر همایش هاشمی در صفحات نخست روزنامههای وابسته جای میگیرد و مثلاً روزنامه "ضداعتماد" هاشمی را به دلیل تهدیدسازیهایی که آنها را هشدار مینامد، یکی از مردان خبرساز نظام معرفی میکند. آیا به دلیل صرف خبرساز شدن باید منافع و مصالح ملی نظام اسلامی را به بازی گرفت؟!
شرایط ویژه کشور، محاصره شدن توسط دشمن، وجود خطرات زیاد در مسایل خارجی و ... تکرار مکررهایی بیحاصل از سوی هاشمی در این همایش است. با کدام انگیزه و کدام هدف؟!
1. هاشمی گروه وابسته به صهیونیسم فلسطین را هنوز گروه اصلی میداند. این مسأله نوع نگاه سیاسی وی را میرساند و دقت تحلیل او را.
2. در لبنان سیدحسن نصرالله دبیر کل حزبالله با یک فراخوان میلیونها لبنانی را به عرصه میآورد. در آخرین تجمع او برای تعیین رئیسجمهور آمریکایی اخطار میدهد، و اعلام آمادگی مبارزه میکند. مسیحی و مسلمان، سنی و شیعه زیر پرچم نصرالله گرد آمدهاند. تنها گروه مزدور وابسته به وهابیت سعودی است که برای از پا درآوردن حزبالله نقشههای آمریکایی را به اجرا میکند. بنابراین هاشمی از کدام پاره پاره شدن لبنانیها توسط یکدیگر سخن میگوید؟ چرا او لبنانیها را از تعیین رئیسجمهور غیرآمریکایی ناتوان میداند؟
3. هاشمی به عراق و افغانستان اشاره میکند و وضع آنها را کاملاً روشن میخواند. باید به وی گفت: آیا او و خاتمی در پیشامدهای این دو کشور اسلامی بیتقصیر هستند؟ این که میگوید آمریکا هر نقطه جهان که دلش بخواهد لشکرکشی میکند، ادعایی واهی بیش نیست. اگر در دوران گذشته، دولتهای توسعه و اصلاحات به آمریکا چراغ سبز نشان نمیدادند، شاید امروز وضع عراق و افغانستان اینگونه نبود؟ آیا استفاده امروز هاشمی، خاتمی، روحانی و غیره از تهدید آمریکای حاضر در منطقه دستاورد سیاستهای سازشکارانه گذشته نیست؟!
4. در بهترین قضاوت، هاشمی از آمریکا وحشت دارد. آمریکا را هنوز ابرقدرت توانمند مشروع و مقبول در افکار عمومی جهانیان اعم از دولتها و ملتها میداند. هاشمی انزجار عمومی در جهان را نسبت به جنگطلبی آمریکا نمیبیند، اعتراض آمریکائیان را در مورد سیاستهای جنایتکارانه بوش توجه ندارد، و از بسیج جهانی در راستای مبارزه با سلطهگریهای آمریکا بیاطلاع است. آیا پیروزی شکوهمند دکتر احمدینژاد در مسأله هستهای نمونه بارزی نیست که هم "جنبش عدم تعهد" را پس از چند دهه رکود، احیاگر و در مقابل آمریکا و غرب به واکنش واداشت. و هم اعلان موضع مجمع عمومی سازمان ملل را در حمایت از حق هستهای ایران، در پی داشت. و هم دولتهای دیگر از جمله مصر وابسته به آمریکا برای رسیدن به حق هستهای توان ایستادگی داد؟!
حساسیت زدایی از جاسوسی
جاسوس هسته ای(حسین موسویان) از حمایت کدام افراد و جریان ها برخوردار است.
این پرسش، شاید جدی ترین مسأله ای است که پس از انتشار خبر مربوط به اتهام جاسوسی یکی از اعضای سابق تیم مذاکره کننده هسته ای به نفع بیگانگان، تمام ذهن مخاطبان را به خود مشغول کرده است. این که شخصی به نفع بیگانگان و علیه منافع ملی و مصالح عالیه نظام جاسوسی کند، امری قابل پیش بینی و ممکن است، اما تلاش بعضی عناصر صاحب نفوذ سیاسی برای جلوگیری از مجازات این جاسوس و حتی تبرئه وی از اتهام مزبور، نه تنها قابل پیش بینی نبوده، بلکه اصولاً امری بعید به نظر می رسید. لیکن همین «امر بعید» متأسفانه در ماجرای کشف فعالیت های این متهم ، اعلام موجودیت کرده است.
پس از آن که وزارت اطلاعات مستندات خود مبنی بر جاسوس هسته ای این فرد را کامل و به مقامات ذیصلاح قضایی تقدیم کرد، انتظار می رفت این پرونده فارغ از جوسازی و فشارها مورد رسیدگی قرار می گرفت و لااقل برای عبرت گرفتن دیگران، جاسوس هسته ای محاکمه و مجازات می شد، اما اکنون پس از گذشت ماه ها به نظر می رسد یک گروه فشار توانست روند رسیدگی به این پرونده را تحت تأثیر قرار دهد.
در این مرحله، باید هر چه زودتر به پرسش صدر مقاله، پاسخ داد. زیرا در آن صورت، نه تنها ماهیت حامیان جاسوس هسته ای و عوامل تأثیر بر روند رسیدگی به پرونده او فاش خواهد شد، بلکه می توان کانون های خاصی را در کشور شناسایی و نسبت به اصلاح کارکرد های آن اقدام کرد. شاید این افراد و مراکز، عناصری خائن و دارای انگیزه وطن فروشی نباشند، اما بدون تردید نوع نگرش آنها به مبانی مدیریت و حکومت به گونه ای است که ناخواسته به ورطه خیانت به کشور و جاسوسی به نفع اجانب افتاده اند. بنابراین تلاش برای شناسایی حمایت کنندگان از جاسوس هسته ای، به منظور انتقام جویی و عقده گشایی نیست، بلکه شاید از این طریق بتوان افراد و مراکز متهم به جاسوس پروری را نسبت به تغییر دیدگاه و مشی ضدملی شان متقاعد ساخت.
چنانچه پرونده جاسوس هسته ای همچنان در ابهام باقی بماند، موجب ریزش اعتماد عمومی نسبت به مدیریت قضایی کشور خواهد شد، زیرا مصونیت جاسوس ها از مجازات به علت رفاقت و روابط پرسابقه آنها با فلان یا بهمان شخصیت سیاسی برای افکار عمومی توجیه پذیر نیست، بلکه اتفاقاً همگان خواستار تشدید مجازات متخلفانی هستند که زمینه ارتکاب جرم در آنها به علت روابط ویژه با عناصر صاحب نفوذ فراهم و تسهیل شده است.
اکنون بعضی حامیان پرده نشین این جریان خاص ، پس از آنکه اطمینان یافتند از این مهلکه حیثیتی به سلامت عبور کرده اند، از لاک سکوت خارج شده و در جدیدترین موضع گیری های خود، دولت نهم و شخص رئیس جمهور را به بهانه های مدیریتی، آماج تخریب قرار داده اند تا شاید با این غبارزایی در فضای سیاسی و تبلیغاتی کشور، ذهن جامعه را از اتهام باند مذکور در جاسوس پروری و ترویج روحیه تسلیم پذیری در برابر قلدرهای دنیا دور سازند. پیشنهاد نگارنده این است که روند مماشات با تبهکاران سیاسی و امنیتی هر چه زودتر پایان پذیرد تا آنها اگر پاسخگوی خیانت های خود نیستند، لااقل خدمتگزاران ملت را زخمی نکنند.
خطری که از رهگذر متوقف و مسکوت ماندن پرونده جاسوسی هسته ای کلیت نظام را تهدید می کند، عادی شدن ارتکاب این جرم ضدامنیتی است. اگر عوامل فشار به رسیدگی کنندگان این پرونده، فداکاری کرده و از آبرو و منافع خود بگذرند تا متهم به جاسوسی پس از اثبات جرمش به مجازات برسد، آثار مثبت آن متوجه امنیت ملی خواهد شد، اما چنانچه مصالح باندی خود را مرجع دانسته و بر موضع خود برای نجات جاسوس از تحمل مجازات قانونی اصرار ورزند، در واقع در جهت حساسیت زدایی نسبت به جرم جاسوسی برای بیگانگان گام برداشته و پیامدهای بعدی قبح شکنی از جاسوسی و وطن فروشی به حساب عملکرد امروز آنها نوشته خواهد شد.
این که یک عنصر مرعوب، به عنوان عامل یک باند سیاسی- اقتصادی، درباره آرایش مواضع هسته ای مسئولان عالی کشورمان و کیفیت فشار آوردن علیه جمهوری اسلامی ایران به مقام های اروپایی اطلاعات بدهد، طبیعی است که پس از دستگیری بگوید اشتباه کرده و تقاضای بخشش کند. بسیاری از قاتلان خطرناک و سارقان مسلح نیز- که دامنه جرم ارتکابی آنها به مراتب کمتر از جاسوسی علیه مملکت است- مشابه این تقاضا را دارند، اما آیا هیچ گاه چنین درخواستی مسموع بوده است و آیا این که آقای جاسوس، قبلاً منشأ خدماتی بوده، می تواند عامل موجهه جرم و تبرئه مجرم به شمار آید.
اهمال و مماشات در روند رسیدگی به پرونده جاسوس هسته ای، قطعاً با منطق حکومت داری منافات دارد و افکار عمومی هیچ توجیهی را در این باره عاقلانه و قانع کننده نمی داند.
افتضاح دیگر دولت خاتمی
نیروگاه دوم شهید عباسپور به ظرفیت 1000 مگاوات از شبکه سراسری برق کشور خارج شده است.
نیرو گاه دوم شهید عباسپور به ظرفیت 1000 مگاوات که در دولت قبل با بودجه ای چند صد میلیارد تو مانی در سد شهید عباسپور در خوزستان به بهره بر داری رسید، طی هفته های اخیر به دلیل بروز مشکلات متعدد فنی از مدار تولید برق کشور خارج شده است.
مجری این پروژه که با رشته غیر مرتبط نیروگاهی و بدون سابقه کاری برای اجرای این طرح ملی انتخاب شده بود، در زمان اجرای طرح و از محل بودجه عمرانی، با صرف میلیونها تومان مدارک فوق لیسانس و دکترا دریافت نمود و در حین اجرای طرح نیز به دنبال ادامه تحصیل و سفر های خارجی بوده است. با این حال وی، 2 بار از دست محمد خاتمی، رئیس جمهور وقت مدال سازندگی در یافت کرد.
به عقیده کارشناسان از دلایل عمده مشکلات پدید آمده در این طرح، روابط مافیایی مجری طرح، اطلاعات فنی ناقص و نصب تجهیزات به صورت غیر فنی و شتابزده بوده است.
همچنین در حالیکه پیمانکاران بابت اجرای این طرح، مبلغ 20 میلیارد تومان طلبکار می باشند، مجریان طرح از محل بودجه طرح های عمرانی با صرف دهها میلیارد تومان و تحت عنوان ساختمانهای جنبی نیرو گاه،جزیره ای تفریحی احداث کردند. (عکس زیر)
این جزیره که صرفاً کاربری خاص تفریحی دارد در دولت قبل به محل میتینگ مدیران عالیرتبه دولتی، برخی نهاد های نظارتی و نمایندگان با نفوذ مجلس و خانواده های آنها تبدیل شده بود ودر شرایط فعلی نیز بدون استفاده مانده است.
همچنین از محل اعتبار این نیروگاه، تعدادی از مدیران عالیرتبه دولت هشتم و نمایندگان مجلس ششم با عناوین آموزشی به سفرهای متعدد خارجی رفته اند.
از سوی دیگر اعمال فشار مافیای قدرت در صنعت آب و برق کشور مانع از اطلاع رسانی صحیح از عملکرد این بخش اخلالگر شده است.
در دولت قبل، مدیریت منابع آب ایران و شرکت های زیر مجموعه نظیر آب نیرو و فرآب و سایر شرکت های تابعه به دفتر اقتصادی حزب مشارکت تبدیل شده و عملاً رده های مختلف حزبی، مدیریت این شرکت ها را به عهده گر فته بودند.
گفتنی است علیرغم اطلاعات ارائه شده توسط نیرو های متعهد به معاونت آب وزارت نیرو، تغییر خاصی صورت نگرفته و نیرو گاههای برق آبی کشور که شاهرگ حیاتی برق کشور محسوب می شوند در اختیار این باند قرار دارد که این امر باعث دل سردی نیروهای ارزشی در وزارت نیرو شده است.
شباهت خاتمی و هاشمیان
این روزها با توجه به نزدیکی پایان عمر مجلس هفتم و نیز انتخابات هشتم مجلس شورای اسلامی ، شاهد به کارگیری ترفندهایی با شکل و رنگ تازه از طرف احزاب ، جریان ها و افرادی جهت بازارگرمی تبلیغاتی و بهره برداری انتخاباتی هستیم که برخی از آنها کاملا گرته برداری شده از شیوه های کهنه و اصطلاحا دموده شده است . در اینجا به نمونه ای تاریخی از نوع معاصر آن می پردازم:
گزافه گویی کارگزاران و سکوت رفسنجانی
1- این نوشته اگرچه با استناد به اظهارات اخیر آقای حسین مرعشی، سخنگوی محترم حزب کارگزاران نوشته می شود ولی روی سخن فقط با ایشان نیست، چرا که جناب مرعشی ظاهراً بنا ندارند برای نظرات گاه و بیگاه خویش دلیل ارائه کنند، بلکه این نقیصه را به روش دیگری- بخوانید با توسل به یک ترفند- جبران می کنند و به جای استدلال که لازمه اظهارنظر است از انتساب خود به حزب کارگزاران بهره می گیرند و نارواتر و ناشایسته تر آن که پای آیت الله هاشمی رفسنجانی را هم به میان می کشند، آن گونه که انگار علاوه بر سخنگوی حزب کارگزاران، وظیفه سخن گفتن از جانب آقای هاشمی رفسنجانی را نیز برعهده دارند!
اولاً: روی سخن با حزب کارگزاران است و ثانیاً: سخنی نیز با جناب آقای هاشمی رفسنجانی در میان است.
2- آقای مرعشی در گفت وگو با سایت اینترنتی رجا نیوز- که متن آن روی سایت شخصی ایشان نیز آمده است- درباره آقای دکتر احمدی نژاد می گوید «این آقا هم مثل من فقط در راهپیمایی ها و کارهای دانشجویی حضور داشته و سهمش در به ثمر رسیدن انقلاب همین قدر است و الان هم اتفاقی رئیس جمهور شده است»!
مخالفت آقای مرعشی با آقای احمدی نژاد نه جدید است و نه عجیب زیرا دشمنی ایشان و دوستان هم حزبی او با احمدی نژاد از همان هنگام که آقای احمدی نژاد شهردار تهران بود آغاز شده و در انتخابات مجلس هفتم و سپس انتخابات ریاست جمهوری به اوج رسیده بود. چرا که احمدی نژاد با روحیه مردمی، ساده زیستی، کار طاقت فرسا و شبانه روزی، مبارزه با رانت خواران در شهرداری تهران و ده ها اقدام اسلامی و انقلابی دیگر، از یکسو، دوران حاکمیت حزب کارگزاران و جبهه اصلاحات بر شهرداری تهران را به شدت زیر سؤال برده و نه فقط کم کاری بلکه سوءاستفاده ها و خطاکاری آنان را پیش چشم مردم به نمایش گذاشته بود و از سوی دیگر می دانستند که ادامه این روند و گسترش حاکمیت اصولگرایان بر سایر کانون های تصمیم ساز نظیر مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری کمترین فرصتی برای بازگشت دوباره کارگزاران و مدعیان اصلاحات به قدرت باقی نخواهد گذاشت و از آنجا که این هر دو اتفاق بعدی نیز رخ داد، آقای مرعشی و دوستانش تنها دو راه پیش روی خود داشتند، توبه از گذشته و بازگشت به آموزه های اصیل انقلاب و یا ادامه مخالفت که متاسفانه آقای مرعشی و برخی از همفکران ایشان راه دوم را برگزیدند، بنابراین مخالفت آقای مرعشی و دوستانش با احمدی نژاد به عنوان یکی از چهره های شاخص اصولگرایی عجیب و غیرمنتظره نیست، اما آنچه این روزها شاهد آن هستیم فقط یک مخالفت سیاسی از نوع متداول و تعریف شده آن نیست، بلکه آقای مرعشی در مخالفت با احمدی نژاد پا را از مرز مخالفت های مرسوم در میان گروه ها و احزاب سیاسی فراتر گذاشته و در اظهارنظرهای خویش بی آن که متوجه باشد به دشمنی کور روی آورده و در پاره ای از موارد، مبانی نظام را زیر سؤال کشیده و به مردم اهانت می کند. به عنوان مثال ایشان در اواخر تیرماه 86 طی مصاحبه ای، اعلام کرد «اسلام، نظام سیاسی ندارد»! یعنی موجودیت و مشروعیت جمهوری اسلامی ایران که یک نظام سیاسی برخاسته از اسلام است را زیر سؤال برد و توضیح نداد که اگر چنین اعتقادی دارد، چرا ایشان و دوستانش طی سال های متمادی در یک نظام اسلامی- که مطابق نظر اعلام شده ایشان نباید مشروعیت داشته باشد- مسئولیت های حساس داشته اند و چرا هم اکنون نیز برای تصاحب کرسی های قدرت در همین نظام، سر از پا نمی شناسند؟! و جدیدترین اظهارنظر ایشان که ریاست جمهوری احمدی نژاد را «اتفاقی» دانسته اند، نه فقط اهانت به احمدی نژاد و تحریف واقعیات است، بلکه اهانت به مردم ایران و نامشروع جلوه دادن دولت نیز هست، آن هم در بحبوحه چالش های بیرونی و همنوا با دشمنان تابلودار خارجی.
3- سخنگوی حزب کارگزاران توضیح نمی دهد که وقتی رئیس جمهور شدن احمدی نژاد را «اتفاقی»- به مفهوم شانسی و تصادفی- می داند اولاً: برای رأی مردم و شور و شعور آنها چه ارزشی قائل است؟ آیا حضور توده های میلیونی مردم در مراکز رأی گیری و انتخاب یک نامزد مشخص از میان سایر نامزدها را هم اتفاقی! می داند؟ ثانیاً: نظر ایشان درباره این کلام حضرت امام (ره) که علاوه بر حجیت نقل، با مبانی عقلی نیز انطباق کامل دارد چیست که «میزان رأی مردم است»؟ آیا امام راحل (ره) هم اتفاقی! چنین فرموده اند؟ و یا، چون از نظر مشعشع آقای مرعشی خبر نداشته اند که رأی مردم اتفاقی است چنان نظری را ارائه فرموده بودند؟! و...
ثالثاً: اگر رأی مردم به احمدی نژاد، اتفاقی! و بدون تفکر و محاسبه بوده است چرا این اتفاق! درباره نامزد مشترک حزب کارگزاران و جبهه اصلاحات و بسیاری از گروه های سیاسی همسو با آنان روی نداده است؟ و آیا آراء مردم به نامزد مورد نظر خودتان را هم اتفاقی می دانید؟، اگر پاسخ مثبت است که وای به حالتان و اگر پاسخ منفی است و فقط آراء احمدی نژاد را اتفاقی تلقی می کنید، با کدام معیار این دو طیف را از هم تفکیک کرده اید؟! شاید بر این باورید که هر کس با شماست دارای عقل و درک و شعور است و هرکه با شما نیست از همه این مواهب محروم است؟! و اگر منظور شما هیچکدام از این چند حالت نیست، پس منظورتان چیست؟!
4- و اما، همانگونه که در بالا آمده است، روی سخن فقط با آقای مرعشی نیست بلکه:
آقای مرعشی از سوی حزب کارگزاران به عنوان سخنگوی این حزب معرفی شده است و مطابق یک اصل تعریف شده سخنگوی حزب بیان کننده مواضع حزب است. بنابراین باید از حزب کارگزاران پرسید که آیا آنچه آقای مرعشی اعلام می کند، نظیر فقدان نظام سیاسی در اسلام- نفی مبانی انقلاب و نظام- و یا اتفاقی بودن ریاست جمهوری احمدی نژاد- اهانت آشکار به شعور مردم و چرخه مردم سالاری نظام- و موارد مشابه دیگر، مواضع حزب کارگزاران نیز هست؟ اگر پاسخ منفی است چرا ایشان را نه فقط از سمت سخنگویی حزب، بلکه از عضویت حزب طرد نمی کنید؟ و اگر پاسخ مثبت است، شما را چه می شود که بیرون از گردونه می گردید؟ و برای کسب قدرت به هر ناروایی دست می زنید؟ البته وقتی آقای مرعشی وجود نظام سیاسی در اسلام را نفی کرد، آقای محمد هاشمی به عنوان عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران گفت: «اظهارنظر آقای مرعشی، نظر شخصی ایشان است و ارتباطی با مواضع تشکیلاتی کارگزاران ندارد» و تاکید کرد که «حزب کارگزاران در زمان مناسب نظرات خود را اعلام خواهد کرد» ولی حزب کارگزاران برخلاف وعده عضو مرکزیت خود، هرگز نظر حزب را اعلام نکرد. چرا...؟! شاید به مصلحت نمی دانست. البته، مصلحت حزبی نه مصلحت نظام! که این نیز طرفه حدیثی دیگر است!
5- هرچند حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی هرگونه ارتباط خود با حزب کارگزاران را نفی کرده اند اما، اعضای این حزب و از جمله آقای مرعشی در اظهارنظرها و مواضع سیاسی خود به گونه ای از آقای رفسنجانی سخن می گویند و پای ایشان را به ماجرا می کشند که انگار حزب کارگزاران بی اجازه آقای هاشمی آب نمی خورد و بیرون از خواست و نظر ایشان نه کلامی به کام می چرخاند و نه قلمی بر کاغذ می دواند! و این در حالی است که برخی از مدعیان حمایت از آقای هاشمی بارها نشان داده اند هرگاه منافع حزبی و شخصی خود را در نفی شخصیت آقای رفسنجانی دیده اند، از تاختن به ایشان دریغ نورزیده اند و این ماجرا «عیان»تر از آن است که نیازی به «بیان» داشته باشد.
به نظر می رسد که نگاه پدرانه آقای هاشمی به اعضای حزب کارگزاران مانع از خروش ایشان به سوءاستفاده های این حزب از نام و جایگاه وی بوده و هست، اما، این نکته نیز نباید نادیده گرفته شود که حزب کارگزاران در پوشش دروغین حمایت از آقای هاشمی، برخی از مبانی ارزشی نظام را مورد حمله قرار می دهد یعنی مبانی و اصولی- نظیر تاکید بر نظام سیاسی اسلام- که افرادی مانند آیت الله هاشمی رفسنجانی، زندگی خود را در راه اثبات و تثبیت آن صرف کرده اند، بنابراین کمترین انتظار از آقای هاشمی رفسنجانی آن است که اجازه ندهند مواضع غیراصولی و تخریبی این حزب به حساب ایشان نوشته شود. مثلا حمایت صریح آیت الله هاشمی رفسنجانی (البته اگر حمایت کنند) از رأی مردم در انتخابات ریاست جمهوری نهم که از شخصیت حق طلبی مانند آقای هاشمی جز این انتظار نمی رود، باعث خواهد شد سوءاستفاده کنندگان از شخصیت ایشان، زبان عناد به کام کشند و اگر باز هم زبان به عناد از کام بیرون آورند، گفته آنان در نگاه این و آن به حساب آیت الله هاشمی رفسنجانی نوشته نشود.
استراتژی تخریب دولت به هر بهانهای
مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهای وزارت ارشاد با تحلیل مهمترین موضوعات مطرح شده در 20 روزنامه کشور ، آمار قابل تأملی را در این باره ارائه کرده است.
براساس این تحقیق ، 8/41 درصد از موضوعات و تیتر و تحلیلهای این روزنامهها در سه ماههی اول سال 86 به جهتگیری منفی علیه دولت و عوامل اجرایی اختصاص داشت، قطعا این میزان هجمهی تخریب دولت در تاریخ انقلاب اسلامی ایران سابقه نداشته و بادی گفت فقط در شرایطی میتوان چنین حملات و انتقادهایی را علیه دولت به کاربرد که یک بستر مناسب رسانهای تحت عنوان فضای باز نقد و انتقاد وجود داشته باشد و مطمئنا گستره و دامنهی چنین فضایی در دولت نهم از هر دولت دیگری در جمهوری اسلامی ایران فراخ تر است کما اینکه این آمار و ارقام خود گواهی بر این مدعا است.
اگر این آمار و ارقام را از منظری دیگر مورد توجه قرار دهیم ، بسیاری از مسائل و نیز ارادههای پنهان رسانهای در کشور آشکار خواهد شد . در حالی 8/41 در صد از مطالب مهم و نیز تحلیلهای جراید کشور در بهار 86 به جهتگیری منفی علیه دولت اختصاص دارد بیشک تمام این جراید از مخالفان دولت و اصولگرایان نیستند، بنابراین با در نظر گرفتن تعداد جراید مخالف دولت در این تحقیق ، میتوان گفت بیش از 90 در صد مطالب و نیز تیتر اول روزنامههای دوم خردادی( اعتماد و اعتماد ملی و کارگزاران و آفتاب یزد و همبستگی و حیات نو و شرق و هممیهن و ...) به حمله و تخریب دولت نهم اختصاص داشته است.
اصلاح طلبان:حذف نامزدها با ارعاب نه صلاحیت
چندی پیش بود که روزنامه اعتماد ملی از قول یکی از نزدیکان مجمع روحانیون تیتر زده بود:" باید نظارت بر انتخابات به مانند دوران حیات حضرت امام(ره) باشد."
برام این سوال پدیدار شد که نظارت مطلوب این گروه چگونه نظارتی است تا در مصاحبه موسوی خوئینی ها دبیرکل مجمع روحانیون به جواب رسیدم.
او در پاسخ به این پرسش هفته نامه اصلاح طلبانه شهروند که چگونه شد که شما به تنهایی به عنوان نماینده تامالاختیار امام صلاحیت کاندیداها را (در اولین انتخابات ریاست جمهوری) تایید کردید و یک نفری در جایگاه شورای نگهبان قرار گرفتید، می گوید: بنده به دلیل انتصاب به عنوان نماینده حضرت امام در صداوسیما با تعداد زیادی از کاندیداها و شکل تبلیغات آنان روبرو بودم و هیچ قانونی هم نبود، به جز اصلی در قانون اساسی و چیز مختصری از شورای انقلاب. لذا بنده تصمیم گرفتم این تعداد 106 کاندیدا را دعوت کنم که دو نماینده دولت و قوه قضائیه با این مساله مخالفت کردند و گفتند خطرناک است... همه کاندیداها را در وزارت کشور دعوت کردم و صحبتی مبنی بر شرایط انقلاب بیان کردم و گفتم: اینطور نیست هر کس بیاید و بخواهد کاندیدا شود. این صحبت به نوعی تهدید آنان بود که حتی برخی از آنان پس از صحبت بنده آمدند و گفتند اگر ما انصراف دهیم، دیگر کاری با ما نخواهید داشت؛ گفتم نه. عدهای دیگر ماندند، خیلی سمج بودند. به آقای هاشمی گفتم اگر اسامی اینها را حذف کنم اشکالی ندارد. او گفت نه مسعود رجوی شلوغ میکند... برخی دیگر هم به دلیل رجال سیاسی – مذهبی نبودن، حذف کردم تا اینکه فقط دو نفر یکی رجوی و دیگر میرزایی همچنان اصرار میکردند. با مسعود رجوی سه ساعت صحبت کردم و در نهایت به دلیل قبول نداشتن قانون اساسی و اقرار او در آن جلسه او را رد صلاحیت کردم.
می دانستم که اعضای شورای نگهبان قانون اساسی در ۲۹ تیرماه سال ۱۳۵۹منصوب شدند و طبیعاتا در آن تاریخ شورای نگهبان نداشته ایم که بررسی صلاحیت کند، اما از سخنان خوئینی ها بر می آید که او خودسرانه و با تهدید چنین کرده است، گفتم شاید در حکمش چنین اختیاری داشته، به صحیفه نور مراجعه کردم:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام آقای سید محمد موسوی - دامت افاضاته
مقتضی است جنابعالی تشریف ببرید در سازمان رادیو - تلویزیون با همکاری جناب آقای قطب زاده ، امور و برنامه های آنجا را تنظیم کنید که موجب شکایت مردم نباشد.البته توجه دارید که این دستگاه اسلامی است و باید جدا از برنامه های انحرافی احترازشود. توفیق جنابعالی را خواستارم .
روح الله الموسوی الخمینی
21 تیر 1358 / 17 شعبان 1399
از حکم چنین بر نمی آمد که مجوزی او داشته باشد، گفتم شاید امام اجازه داده اند، به سخنان امام اندکی پیش از انتخابات آن سال رسیدم که در جمع دانشجویان هنری شیراز فرموده بودند: چیزی که لازم است عرض کنم این است که دراین موقع که یک مرحله دیگری از مراحلی که در کشور ما می خواهد تحقق پیدا بکند دردست اجراست ، و آن تعیین رئیس جمهور است . باید توجه داشته باشند آقایان که آن صفتی که در قانون اساسی برای رئیس جمهور تعیین کرده اند مراعات کنند. قانون اساسی را ملاحظه کنند و صفات رئیس جمهور را در آنجا ملاحظه کنند، و کسی که دارای آن صفات بود و او را به آن صفات می شناسید به او رای بدهید، و اگر فاقد آن صفات باشد،احتراز کنید از رای دادن به او.
به عبارتی در آن انتخابات امام نظارت را بر خود مردم واگذار کرده بودند در حالی که امام در 17 مهر 1358 درباره ضرورت تعیین صلاحیت کاندیداهای عضویت در شوراها سخنرانی می کنند که نشان می دهد ایشان به موضوع تعیین صلاحیت بی تفاوت نبوده اند.
باز می بینم امام تحت عنوان استفتا به نامه ای با امضای جمعی از مومنین که پرسیده اند ، آیا کسانی که به قانون اساسی رای نداده اند و با آن مخالفند، می توانندرئیس جمهور شوند؟ پاسخ داده اند: کسی که به قانون اساسی رای مثبت نداده ، صلاحیت ریاست جمهوری ایران راندارد. (29 دی 1358 / 1 ربیع الاول 1400)
از این مطلب هم استفاده می شود که تشخیص صلاحیت باز به خود مردم واگذار شده بود و این بی شک به روحیه قانون مدار امام باز می گردد که در تعیین صلاحیت برابر قانون عمل می نمودند و در مجلس اول نیز چنین شد اما در میاندوره ای همان مجلس که شورای نگهبان منصوب شده بود دیگر تعیین صلاحیت بر دوش شورای نگهبان گذاشته شد.
پس مدعیان امروز در برابر شورای نگهبان آن روز خود را حتی فراتر از رای امام می دانستند کما اینکه در موضوع تسخیر لانه جاسوسی نیز موسوی خوئینی ها به دانشجویان اجازه داده بود و گفته بود نیازی به کسب اجازه از امام نیست! چه بسا اگر این مشورت رخ می داد جریانات پس از تسخیر بهتر هدایت می گردید.
طبق قانون اساسی نظارت بر انتخابات بر عهده شورای نگهبان است و بر اساس تفسیر این اصل که بنابر راهکار قانون اساسی باید شورای نگهبان اعلام نماید، در آستانه برگزاری انتخابات چهارمین دوره مجلس، رئیس هیأت مرکزی نظارت در تاریخ 24/2/70 طی نامه ای به شورای نگهبان، نظر تفسیری آن شورا را استعلام کرد که در پاسخ به این استعلام، شورای نگهبان اعلام کرد: «نظارت مذکور در اصل ۹۱ قانون اساسی استصوابی است و شامل همه مراحل اجرایی انتخابات از جمله تأیید و رد صلاحیت کاندیداها می شود.»
بنا بر این آنچه رویه امام بود که همان قانون مداری است اینک در جریان است اما آنچه مطلوب منتقدان شورای نگهبان است گویا رفتاری سلیقه ای است. از اینرو به نظر می رسد فراتر از قانون دیدن خود به یکی دو چهره اصلاح طلبان اختصاص ندارد.
بازدید دیروز: 36
کل بازدید :1091457
نه شکوفه ای نه برگی نه ثمر نه سایه دارم همه حیرتم که دهقان به چه کار کشت ما را
حمایت های رهبری از دولت
مثل منافقان در قران
خطبه های بی نظیر
اصلاحاتیان
رهبری
متفرقه های جذاب
مصباح
کاریکاتور
احمدی نژاد
دنیا و حب الدنیا
رفسنجانی
احمدی نژاد 2
متفرقه های جذاب 2
ولایت
اصلاحاتیان
مذهبی
خاتمی
اصلاحاتیان
کارگزاران
جاسوس
منافقان
انتخابات
دولت نهم
مجلس
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
ریاست جمهور
رجانیوز
افشا گری
افشا گری
بیداری 57
خاتمی نیوز
مسعود ده نمکی
طنز های سیاسی (اکینا)
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
نوشته های یک کج و معوج
گذری بر سیاست خارجی
نوشته های یک روزنامه نگار
نشریه دانشجویی ایران 1404
جوانان عدالتخواه و تحولگرا
دولت اسلامی-اعجاز نهم
مصائب احمدی نژاد
علیرضا احمدی نژاد
روزنامه دانشجویی
بچه های سوم تیر
خبرنگار مسلمان
سهیل کریمی
دست گرم تو
نسل خمینی
فصل آگاهی
خاکریزیسم
عقل سرخ
حریم یاس
صدای ما
عطشان
شب بو
تا آخر
نگرانی
بحر
دیده بان
مهراوه من
روزنتیگ های ...
آرمانشهر
فارس
خمینیسم
کیان
سیطره
نسل بیدار
ققنوس
خبرهای ضد اسلامی و ضد ایرانی
تحلیل سیاسی
موسسه پژوهش های سیاسی
روز نوشت های دانشجوی مسلمان
بیم موج
عدالت جو
محراب اندیشه
سپهر نیوز
مهر
انصار نیوز
جهان نیوز
نادر گنجی
نو اندیش
نوسازی
الف
واژگون
بسیج جهانی
رایگاه
قاسم
شیعه
قدس
خدمت
عصر ایران
این روزها
دریچه
رهپویان وصال
تابناک
این روز
تیک نیوز
عیاران
دیدار
گل آقا
موج
واحد مرکزی
رسا
شانا
خبرنگاران
اسراء
پانا
آفتاب
نوروز
ایرنا
برنا
بولتون
قطره
جامعه
majlese8
hawzah
jameeh
mellat.majlis
parlemaneh8
partosokhan
مستقل
عدالتخواهی
نقطه
انصار حزب الله
تدوین مطالعات
اصولگرایان
شریف