توقف اقدام انقلابی چرا ؟
رئیس جمهور در آبان ماه سال 85 از "تصمیم انقلابی" در مورد دانشگاه آزاد خبر داده بود.
در 12 تیرماه سال 84 «جعفر خلیلیان» دانشجوی ترم آخر واحد «سلماس» در رشتهی کاردانی امور ساختمانی، پس از درگیری با بخش آموزش دانشگاه اقدام به "خود سوزی" در محوطه دانشگاه نمود.
روز بعد یعنی 13 تیرماه سال 84 آقای «ابراهیم کارخانهای» عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی بر ضرورت نظارت بر دانشگاه آزاد تاکید کرد.
دو ماه بعد در 21 شهریور «دکتر جاسبی» در حاشیه مراسم افتتاح بوفه دانشجویی در واحد «گرگان» گفت: امسال به دلیل بالا رفتن حقوق اساتید و هیأت علمی مجبور به افزایش شهریه شدیم و در صورتی که دولت به دانشگاه آزاد کمک نماید این افزایش حذف خواهد شد.
اما این افزایش شهریهها به نارضایتی دانشجویان دامن زد تا در 24 شهریور تعدادی از دانشجویان دانشکده هنر و معماری، واحد «تهران مرکز» در اعتراض به افزایش غیر متعارف شهریهها دست به تجمع بزنند.
با گسترش اعتراضها و افزایش انتقادها به خصوص از سوی «احمدینژاد» (رئیس جمهور) در آذرماه سال 84، «جاسبی» با رئیس جمهور دیدار کرد و از کاهش 10 تا 18 درصدی شهریهها خبر داد. بر همین مبنا دکتر احمدینژاد در سومین روز از سفر استانی خود (جمعه 11 آذر 84) به ایلام و در جمع اساتید و دانشگاهیان پس از طرح مطالبی دربارهی دانشگاه آزاد از سوی دانشجویان گفت: « قرار شده است که دکتر جاسبی شهریهها را پائین بیاورد که اگر این کار صورت نگیرد جریمهاش میکنیم سه فرزندش در دانشگاه آزاد درس بخوانند و اگر باز هم پایین نیامد، جریمه آقای جاسبی را سختتر خواهیم کرد.»
اما معاون آقای جاسبی بعداً با رد کاهش شهریهها گفت: «به جای کاهش شهریه به دانشجویان وام میدهیم»! این برخورد دانشگاه آزاد که حکایت از عدم تعهد مسئولان آن در قبال قول و قرارهای قبلی با دولت و تلاش برای دور زدن دولت داشت با انتقاد وزیر علوم رو به رو شد هر چند که در نهایت مسئولان دانشگاه آزاد توانستند حرف خودشان را به کرسی بنشانند و نه تنها در سال تحصیلی 85-84 بلکه سال بعد از آن نیز با اعلام نرخهای علیالحساب، شهریهها را افزایش دادند.
دوشنبه 5 تیرماه سال 1385 «علیرضا زاکانی» رئیس هیئت تحقیق و تفحص از آموزش عالی طی نامهای به رئیس مجلس عنوان کرد: «متأسفانه دانشگاه آزاد با وجود حسن نیت و نگاه فنی و کارشناسانه هیئت تحقیق و تفحص از آموزش عالی در قبال پرسشهای تخصصی و مطالبات هیأت، عدم همکاری را پیشه خود ساخت و ضمن تأخیر چند ماهه در پاسخگویی اولیه ریاست محترم این دانشگاه تعلل، برخوردهای خاص و ناصواب، عدم برآورده سازی مطالبات تخصصی و تعامل غیر مثبت با کارشناسان را در دستور کار خود قرار داد.»
به این ترتیب تحقیق و تفحص از دانشگاه آزاد عملاً متوقف شد و دکتر زاکانی چند روز بعد در 21 تیر 85 با انتشار نامهای 8 صفحهای علیه دانشگاه آزاد دست به افشاگری زد که با برخورد تند مسئولان دانشگاه آزاد روبرو شد.
خلف وعده مسئولان دانشگاه آزاد، عدم تمکین در برابر این قانون که: « هرگونه افزایش شهریه در هر دانشگاهی حتی دانشگاه آزاد باید به تصویب وزارت علوم برسد» و همچنین افزایش انتظارات از رئیس جمهوری دربارهی مهار دانشگاه آزاد موجب شد تا در اول آبانماه سال 1385 احمدینژاد در جمع مردم پیشوای ورامین از" تصمیم انقلابی" درمورد دانشگاه آزاد در صورت عدم کاهش شهریهها، خبر دهد.
دو هفته پس از اشارهی رئیس جمهوری به "تصمیم انقلابی" در 16 آبانماه، وی به کمیتهای 5 نفره از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی مأموریت داد تا طرحی برای ترمیم هیأت مؤسس دانشگاه آزاد تهیه کنند.
در 25 آبان ماه، دکتر جاسبی در مراسم اختتامیه پنجاه و چهارمین اجلاس شورای مرکزی دانشگاه آزاد گفت: «هرگونه تصمیمگیری در مورد مسائل و امور دانشگاه بر عهده هیئت مؤسس و هیئت امنای این دانشگاه است.»
در اول آذر 85، آقای هاشمی رفسنجانی به هنگام افتتاح کتابخانه واحد نجف آباد گفت:« برخی از موذیگریها که نسبت به دانشگاه آزاد آغاز شده است، شکست خواهد خورد اگر قرار بود در مقابل این موذیگریها عقب بنشینیم باید به همان اطاق طلبگی برمیگشتیم و برای مردم مسئله میگفتیم»، « امیدواریم بتوانیم با تلاشها و کوشش خود، شرارت هایی که به دنبال تضعیف دانشگاه آزاد است را دفع کنیم»
چند روز بعد از این صحبت، جاسبی 5 چهرهی سیاسی – دانشگاهی (ولایتی، حبیبی، سید حسن خمینی، محسن قمی و جعفر توفیقی) را به عنوان اعضاء جدید هیأت مؤسس دانشگاه آزاد معرفی کرد.
در این میان از همه سؤال برانگیزتر و دردناکتر اقدام 221 نمایندهی مجلس در تهییهی نامهای خطاب به رهبر انقلاب بود که در آن از ریاست دانشگاه آزاد به خاطر ارتقا علمی کشور تقدیر و تشکر کردند. تهییهی چنین نامهای آن هم در زمانی که دولت تلاش میکرد تا با ابزارهای قانونی، حقوق مردم را استیفا کند، یک معنا بیشتر نداشت، خصوصاً آنکه هیچ یک از نمایندگان امضا کننده نامه حاضر به افشا شدن نامش نشد.
به هر حال طی دیماه 85، هیأت 5 نفرهی رئیس جمهور (که عبارتند بودند از آقایان: محمدرضا مخبر دزفولی، دکتر محمد علی کینژاد، وزیر آموزش عالی، وزیر بهداشت و یکی دیگر از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی) اساسنامه دانشگاه آزاد اسلامی را ارائه کرد. این اساسنامه در دستور کار شورای عالی انقلاب فرهنگی (بالاترین مرجع تصمیمگیری درباره مسائل فرهنگی،آموزشی و پژوهشی در کشور) قرار گرفت و بیش از 10 ماده آن تصویب شد.
سوم بهمن 85 شورای عالی انقلاب فرهنگی، با اضافه شدن 5 نفر معرفی شدهی جاسبی به هیأت مؤسس دانشگاه آزاد موافقت کرد و رئیس جمهور یکماه بعد، در اول اسفند 85 با امضای ابلاغ عضویت 5 چهره جدید در هیأت مؤسس دانشگاه آزاد اسلامی، موافقت کرد و در شهریور 86، سخنگوی دولت رسماً از توقف هرگونه اقدام انقلابی و غیر انقلابی سخن گفت.
آنچه گفتنی است:
1. نگاه سیاست زده و تفکر مبتنی بر باندگرایی و حزببازی، همچنین تحلیل نادرست از شاکی و متشاکی باعث شده که مدیران دانشگاه آزاد یک طرف ماجرا را خود و طرف دیگر را «جناح دولت»! بپندارند حال آنکه رو در روی این ماجرا، مطالبهای عمومی قرار دارد و دولت نیز به نمایندگی از ملت در طرفی از ماجرا ایستاده است.
آنقدر ساده و صفر و یکی به ماجرا نگاه نمیکنیم که بگوییم دانشگاه آزاد اصلاً هیچ دستاوردی نداشته، اما آیا میتوان با این توجیه بر انبوهی از اعتراضات و نارضایتیهای مردم ناشی از عملکرد مدیران این دانشگاه و حاکمیت «خوی تفرعن» بر آن چشم پوشید؟ ضمن آنکه بحث افزایش شهریه در کنار اهمیت آن برای خانوادهها و دانشجویان همهی ماجرا نیست و در کجای عالم میتوان سراغ داشت که تصمیمات متخذه در حوزه تحصیلی بیش از 2 میلیون دانشجو چنین حالت انحصاری داشته و هیچ یک از نهادهای نظارتی از مجلس و دولت و... نتوانند بر آن نظارت کنند؟
2. مافیایی که بر دانشگاه آزاد حاکم است در ازای عضویت هیأت علمی بسیاری از چهرههای سیاسی و یا برخی از مدیران کشور که توان درس خواندن در دانشگاههای مطرح را نداشتهاند چنان موقعیتی برای خود فراهم کرده که میتواند با قلدری در مقابل قانون و تحقیق و تفحص قانونی بایستد و حتی از حمایت 221 نمایندهی مجلس نیز برخوردار شود!
آن عده از نمایندگان که حتی از منتشر شدن نامشان نیز واهمه دارند باید بدانند اصولگرایی به اسم نیست بلکه به مسمی است و مدعیانی که ننگ جیرهخواری باندهای مافیایی را بر پیشانی دارند وارد دایرهی اصولگرایی نخواهند شد.
3.کسانی که حیات خود را در تثبیت روند موجود و عدم تحولی که بر ملا کنندهی حقایق بسیار است، میدیدند، کوشیدند تا با وارد آوردن فشار از یک سو جلوی شفاف سازی پشت پردههای دانشگاهی که امروز با امنیت روانی میلیونها ایرانی و خانوادههای آنها سر و کار دارد را بگیرند و از سوی دیگر با شانتاژ رسانهای دولت را به عقب نشینی وادار سازند با این تحلیل که به خاطر فشارهای خارجی ناشی از چالش هستهای و برای جلوگیری لز بروز تنش و شکلگیری چالش داخلی به موازات چالش هستهای مسئولان دولت و نظام کوتاه خواهند آمد، امری که تا اندازهای محقق شد اما رئیس جمهور عزیز حتماً به یاد میآورند که ما در زمان دفاع مقدس هم با چنین مشکلاتی رو به رو بودیم، در آستانهی انتخابات مجلس هفتم هم همینطور اما در تمامی موارد با پافشاری بر اصول و آگاه کردن مردم توانستیم بر مشکلات فایق آییم.
4. اما از همه خندهدارتر تاکید مسئولان دانشگاه آزاد در خصوص رعایت قانون در قبال این دانشگاه است به طوری که مدام در مصاحبههای خود عنوان میکردند: «طبق ماده 119 اساسنامه دانشگاه آزاد هرگونه تغییر در اساسنامه باید به پیشنهاد هیأت مؤسس این دانشگاه باشد»، برای اینکه ببینیم واقعاً مجموعهی دانشگاه آزاد چقدر به قانون پایبند است تنها چند مورد را بررسی میکنیم:
الف) در سال 67 قانون تایید رشته های تحصیلی دانشگاه آزاد اسلامی با کمک آقای هاشمی رفسنجانی در مجلس شورای اسلامی و بر خلاف مواد 3،6 و 19 اساسنامه دانشگاه به تصویب می رسد.
ب) در مورخه 24/10/1370 شورای عالی انقلاب فرهنگی به ریاست آقای هاشمی رفسنجانی و به پیشنهاد جناب دکتر جاسبی و نه پیشنهاد هیات موسس و بر خلاف تبصره های 1،2 و 3 ماده 12 و همچنین ماده 19 اساسنامه دانشگاه آزاد مجوز داشتن هیات ممیزه مستقل از وزارت علوم را به دانشگاه اعطا می نماید.
ج) در مورخ 31/5/1374 شورای عالی انقلاب فرهنگی به ریاست رییس هیات امنای دانشگاه آزاد به پیشنهاد جناب دکتر جاسبی و نه پیشنهاد هیات موسس و بر خلاف ماده 19 اساسنامه این دانشگاه یک بند به بند ح ماده 12 اساسنامه دانشگاه آزاد اضافه می نماید؛ به موجب این مصوبه کارمندان و اساتید عزیز دانشگاه آزاد اسلامی از شمول قانون کار خارج شده و این اختیار به مدیران ارشد دانشگاه داده شده است تا بدون پاسخگویی به هیچ مرجعی اقدام به اخراج و برکناری کارکنان و اساتید دانشگاه نمایند.
د) شورای عالی انقلاب فرهنگی در مورخه 7/9/1374 و باز هم به پیشنهاد جناب دکتر جاسبی و بر خلاف تبصره 2 ماده 12 و همچنین مواد 15 و 19 اساسنامه دانشگاه امور انضباطی و گزینش دانشجویان را به هیات امنای دانشگاه واگذار می نماید.
ه) شورای عالی انقلاب فرهنگی در جلسه 19/1/1382 و باز هم بر خلاف بند ی ماده 12 و همچنین ماده 19 اساسنامه تصویب آیین نامه مالی و معاملاتی دانشگاه را به هیات امنای ان وا گذار می نماید.
و) بر اساس گزارشها نخستین جلسه هیأت امنا در 25 فروردین سال 71 تشکیل شد که در این جلسه آقاىهاشمى رفسنجانى به عنوان رئیس هیأت امنا دانشگاه آزاد انتخاب شد. حکم هیأت امنا چهار ساله است و اگر هیأت امنا در سال 69 انتخاب شده اند، باید در سال 73 مدت حکم هیأت امنا تمام مى شد و اگر ابلاغ حکم از سال 71 بوده است، سال 75 مدت اعتبار احکام هیأت امنا تمام مى شد و باید هیأت مؤسس دوباره تشکیل جلسه مى داد و براساس اساسنامه دانشگاه هیأت امناى جدید را معرفى مى کرد اما هیچ گاه این اقدام صورت نگرفت و هیأت امنا در حال حاضر فاقد وجاهت قانونى است.
و...
به هر حال انتظار میرفت اکنون که به فضل پروردگار و ایستادگی رهبری و مردم و تلاشهای مسئولان، پروندهی هستهای آخرین گردنههای خود را پشت سرگذاشته است، دولت مسئله دانشگاه آزاد را به سرانجام مطلوب رسانده و راه را برای باجخواهیهای حزبی بر بستر چالشهای خارجی برای همیشه به روی فرصتطلبان ببندد تا مردم هم به مجاهدتهای عدالتخواهانه مسئولان، امیدوارتر گردند ضمن آنکه دولت میتواند با اطلاعرسانی شفاف و به موقع سیل خروشان مردم را در جهت نیل به اهداف عدالتخواهانه ملت به کار بندد.
رئیس جمهور در مورد پرونده هسته ای گفت: کسانی بودند و هستند که به طور منظم اطلاعات هسته ای کشورمان را به دشمن می دادند و ما مستندات فعالیت های آنها را داریم . آنها دشمن را تحریک می کردند و به آنها می گفتند چرا در صدور قطعنامه هسته ای تاخیر می کنید، زودتر قطعنامه بدهید. بعد که غربی ها قطعنامه می دادند، اینها به دشمن می گفتند چرا قطعنامه ضعیف بود، فشار را زیاد کنید تا تسلیم شوند. این افراد اطلاعات بحث های درونی مسئولان در مورد پرونده هسته ای را به غربی ها می دادند که مثلا فلانی با فلانی در موضوعی اختلاف دارند.
دکتر احمدی نژاد ادامه داد: دستگاه اطلاعاتی ما که در صدد برآمد با این ها برخورد کند، تاکنون فشارهای زیادی را متحمل شده است و البته آنها فشارشان را ادامه می دهند، اما ما ایستاده ایم و اگر لازم باشد موضوع را جار می زنیم و لازم باشد شهر به شهر، کوچه به کوچه می رویم و در مورد این ها با مردم سخن می گوییم. اگر این ها بخواهند به کار خودشان ادامه دهند و به دستگاه قضایی و اطلاعاتی فشار بیاورند، اسم آنها و مستندات و مدارک جاسوسی آنها را منتشر می کنیم. چرا وزارت اطلاعات مستندات این ها را منتشر نمی کند؟
محمود احمدی نژاد اضافه کرد: غربی ها اخیرا مایوس شده اند. چنانچه یکی از این غربی ها به من گفت: ما معتقدیم که باید دوره احمدی نژاد بگذرد. در این دوره نمی شود کاری کرد. به او گفتم که احمدی نژاد کسی نیست. باید دوره خداپرستی بگذرد که شما بتوانید در ایران کاری بکنید و امتیازی بکیرید. ملت ایران ایستاده است.
جوابیه دانشگاه آزاد
رئیس جمهور در ادامه با ذکر چندین نمونه، مسائل دانشگاه آزاد را ارائه کرد و گفت: دانشگاه آزاد فقط در یک نمونه با یک مرکز تحقیقاتی وابسته به یک مجمع و سازمان که از بودجه دولتی استفاده می کند قرار دادی 4 میلیاردی منعقد کرده است که نقش مصر در معادلات منطقه ای را بررسی کند. من به این ها نامه نوشتم که یک دانشجوی علوم سیاسی می تواند این را به عنوان یک رساله دانشجویی انجام دهد. این موضوع به چه درد دانشگاه آزاد می خورد، قرار داد مطالعاتی دیگری داشتند در مورد مناسبات بین الملل و ... شما معادل همین پول را می توانستید به دانشجویان تخفیف بدهید. این رقم یک درصد بودجه آموزشی دانشگاه آزاد است.
به گزارش الف، در این زمان، دانشجویان عضو برخی تشکل های وابسته به دانشگاه آزاد - اتحادیه اول و اتحادیه دوم - به صحبت های رئیس جمهور اعتراض کرده وخواستار عدم دخالت دولت در امور این دانشگاه شدند.
رئیس جمهور در پاسخ اظهار داشت: این دانشگاه کار اقتصادی می کند، نه کار آموزشی. درصدی به عنوان مالیات از حقوق کارکنان خود کم می کند اما به دستگاه دولتی مسئول این امر نمی دهد. دولت نزدیک 120 میلیارد تومان به این دانشگاه کمک مالی کرده است. زمین در اختیار این دانشگاه قرار داده است. دانشگاه آزاد را ازبسیاری عوارض معاف کرده است. اما در عوض، چرا مثلا 4 میلیارد تومان باید صرف کاری شود که بر خلاف ماموریت آموزشی این دانشگاه است. چرا این هزینه های هنگفت را در مکان های ورزشی، خوابگاه ها، تخفیف شهریه و ... صرف نمی کنند. این دانشگاه کار اقتصادی می کند.
رئیس جمهور در حالیکه با شعار "فقر و فساد و تبعیض، احمدی نژاد به پا خیز" دانشجویان مواجه شده بود، ادامه داد: به ما گفتند، سکوت کنیم چون سیاسی می شود. چرا وقتی می خواهیم یک نقطه را اصلاح کنیم سیاسی می کنند. برای آنکه سیاسی نکنند، سکوت کردیم. ما دوستار دانشجویان، اساتید و اصل دانشگاه هستیم، اما مدیریت و روش اداره دانشگاه را باید اصلاح کرد. اگر می خواستیم با دانشگاه آزاد برخورد کنیم، من اجازه می دادم نتیجه تحقیق و تفحص از این دانشگاه منتشر شود.
1 ـ سیاست دانشگاه آزاد اسلامی، در قبال اظهارات ریاست محترم جمهوری، همواره حفظ حرمت و جایگاه ایشان و خویشتن داری بوده و همیشه بر لزوم رعایت شان و منزلت رئیس جمهور اسلامی ایران در میان جامعه میلیونی دانشجویان، اساتید و کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی تاکید شده است. همچنین این دانشگاه همواره تلاش نموده است ضمن همراهی و همدلی با دولت محترم در برابر ناملایمات صبوری و از انتقادات و توصیههای خیرخواهانه و مشفقانه استقبال نماید.
2 ـ انعقاد قراردادهای پژوهشی و تحقیقاتی در تمام دانشگاههای کشور و دنیا یک ارزش و امتیاز تلقی گردیده و دانشگاههای دولتی نیز سالانه میلیاردها تومان از ردیف بودجه مملکت را صرف انعقاد قراردادهای پژوهشی میکنند. لیکن مطالب مندرج در خصوص رقم و حجم قراردادهای پژوهشی نادرست بوده و به نظر میرسد ناشی از اشتباه گزارش دهنده و یا نگارنده باشد. چرا که بر اساس مستندات موجود مجموعاً برای بیش از 120 پروژه تحقیقاتی، تنها قراردادی به میزان یک سوم رقم مورد اشاره، منطبق با ضوابط و معیارهای قانونی منعقد گردیده است.
3 ـ در خصوص عدم پرداخت کامل مالیات تکلیفی از سوی دانشگاه آزاد اسلامی لازم به ذکر است این دانشگاه کلیه مالیاتهای متعلقه را پرداخت نموده، همچنین اسناد مالی این دانشگاه نیز همه ساله به مراجع ذیصلاح ارائه میگردد. در خصوص پرداخت مطالبات مالیاتی، بخشنامههای لازم به کلیه واحدها و مراکز تابعه دانشگاه ابلاغ گردیده است.
4 ـ در مورد کمک 120 میلیارد تومانی دولت محترم به دانشگاه آزاد اسلامی لازم به ذکر است وام مورد اشاره بر اساس مصوبه مجلس شورای اسلامی، به مبلغ 60 میلیارد تومان ( نه 120 میلیارد تومان)، آن هم صرفاً به منظور پرداخت شهریه به دانشجویان تخصیص و پس از تلاش فراوان در اختیار این دانشگاه قرار گرفت که کل مبلغ عیناً به صورت وام به دانشجویان پرداخت گردیده است و بدیهی است پس از فراغت از تحصیل بازپرداخت خواهد شد.
5 ـ دانشگاه آزاد اسلامی فعالیت اقتصادی نداشته است و تمام فعالیت خود را در زمینه ارتقاء آموزشی، فرهنگی و پژوهشی متمرکز کرده است. بهترین شاهد بر این واقعیت به دوش کشیدن نیمی از بار آموزش عالی کشور با تربیت و آموزش بیش از 1.300.000 دانشجو، ایجاد صدها میلیارد تومان زیرساخت آموزشی و بنیادی، احداث میلیون ها متر مربع فضای آموزشی و ایجاد دهها هزار فرصت شغلی برای اساتید و کارکنان و همچنین تربیت بیش از 2 میلیون دانش آموخته متخصص بدون دریافت بودجهای از خزانه بیت المال میباشد. از این رو دانشگاه آزاد اسلامی نه تنها کوچکترین منفعت اقتصادی را دنبال نکرده بلکه نهایت دقت و صرفه جویی را در خصوص بهره¬گیری بهینه و استفاده صحیح از منابع، بر اساس منافع کلان کشور در دستور کار داشته است.
بر اساس مستندات موجود میانگین بودجهای که دانشگاههای دولتی برای هر دانشجو از خزانه مملکت به صورت مستقیم دریافت کرده اند بین 5 تا 7 برابر شهریه دریافتی به ازای هر دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی است.
6 ـ دانشگاه آزاد اسلامی موسسهای غیر دولتی و غیر انتفاعی است و متعلق به همه مردم بوده و هیچ یک از مسئولان دانشگاه کوچکترین سهمی در مالکیت مجموعه ندارند و حتی یک ریال از اموال این دانشگاه به مسئولین دانشگاه آزاد اسلامی تعلق ندارد.
امید است در سالی که از سوی مقام معظم رهبری به نام سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی مزین گردیده است، همگان در جهت تقویت اتحاد ملی و انسجام اسلامی حرکت کرده و نهایت تلاش و کوشش خود را برای تحقق این مهم بکار بندیم.
منابع مالی عبدالمالک ریگی
فردی بنام "محمدجان راهپیما" به همراه پدرش "کریم بخش راهپیما" راس چهارم مربع مواد مخدر بلوچستان است که در کنار "جمعه خان گمشادزه ای" و "عبدالباسط بلیده ای" -که چندی پیش دستگیر شدند- و "امام بیل" قاچاقچی سرشناس بلوچستان پاکستان در حال حاضر سکانداری قاچاق سوخت از ایران و در مقابل قاچاق مواد مخدر به ایران ،امارات ، یمن و سایر کشورها را بر عهده دارد.
چرخه ی قاچاق سوخت و تبدیل آن به مواد مخدر بدین صورت است که نماینده ی محمدجان در ایران بنام " محمد غ" که از نفوذ بالایی در شرکت پخش فرآورده های نفتی چابهار و زاهدان برخوردار بوده و حسابدار شش جایگاه نفتی در سطح منطقه است و چند جایگاه دیگر از جمله جایگاههای نیک شهر و "کشاری شیر گواز" را شخصا اداره می کند، روزانه ضمن تخلیه ی ده ها تانکر گازوئیل در مخازن غیر مجاز متعلق به "کریم کوسه" و "اکبر درزاده" که در "هوت گت بالا" و "هوت گت پایین" و "شیرگواز باهو کلات" واقع شده است، آنهارا بوسیله ی خودروهای تویوتا لندکروز و تویوتا وانت 2000 همراه با اسکورت اشرار مسلح از تنگه ی "کهیر توک" شیرگواز در مرز ایران و پاکستان به منطقه ی "مندبلوه" پاکستان و روستاهای "دشت" و "پیران دسک" پاکستان قاچاق می کنند و در مقابل مواد مخدر دریافت کرده و آنرا از"بندر کنارک" ایران و "بندر گوادر" پاکستان به مقصد امارات و یمن ترانزیت می کنند و یا از طریق بازارچه های مرزی و منطقه ی آزاد چابهار به شهرهای ایران می فرستند.
عملیات پولشویی این چرخه توسط 12 صرافی در "نوبندیان" چابهار انجام می پذیرد.
گفتنی است پلیس بین الملل چند روز پیش پس از مشکوک شدن به یک لنج آنرا متوقف می سازد و در جریان بازرسی مقادیر زیادی از انواع مواد مخدر را کشف می کند صاحب لنج نیز که کسی جز محمدجان راهپیما نبوده تحت تعقیب اینترپل قرار می گیرد.
پلیس ایران نیز با توقیف بخشی از یک کاروان قاچاق مواد مخدر در "پیر سهراب" چابهار و کشف 700 کیلوگرم تریاک متعلق به محمدجان راهپیما وی را تحت تعقیب قرار داده که نامبرده در حال حاضر فراری است.ماشین دیگر کاروان مواد مخدر حامل 1200 کیلو گرم تریاک به رانندگی "هلاک آستانی" اهل "جکی گور سرباز" توانسته است از کمین پلیس ایران بگریزد.
لازم به ذکر است قاچاق سوخت و واردات مواد مخدر با این وسعت با تبانی مسئولان شرکت پخش فرآورده های نفتی و مسئولان نیروی انتظامی منطقه بوده است .
جالب است بدانید به گفته ی منابع محلی محمد جان راهپیما روابط صمیمانه ای با مسئولان نفتی و انتظامی منطقه دارد.
بگونه ای که به گفته ی منابع محلی محمدجان راهپیما برخی اوقات صبحانه ی خود را در دفتر سرهنگ "س" فرمانده ی سابق هنگ مرزی نیگور و سرهنگ "م" فرمانده ی سابق منطقه ی انتظامی چابهار میل می کرده است.
گفتنی است محمدجان از محل درآمدهای نامشروع خود به ثروت هنگفتی دست پیدا کرده است و در حال حاضر از ملاکین بنام پاکستان می باشدو برای مثال چندی پیش اقدام به خرید ملکی به ارزش 170 میلیارد تومان در "دیفنس" کراچی نموده است.
محمد جان راهپیما از متعصبین ضد شیعه بوده و یکی از اسپانسرهای مطرح مالی "عبدالمالک ریگی" می باشد.
وی علت این حمایت را مجاهد خواندن عبدالمالک دانسته و در آموزش و چینش نیروهای عبدالمالک در "گرد جنگل" افغانستان وی را یاری می نماید.
گفتنی است عبدالمالک جوان 27 ساله طلبه پاکستانی است که با حمایت بعضی از کشورهای عربی و غربی در منطقه سیستان و بلوچستان اقدام به انجام فعالیت های تروریستی نموده است و توسط بعضی جریان ها و گروه های وهابی منطقه مورد حمایت مالی قرار دارد. او رهبر گروههای بنیادگرا و سنی مذهب بلوچ موسوم به گروه «جندالله» است که به جرم قاچاق مواد مخدر، آدم ربایی، قتل، خونریزی و شهادت جمعی از هم وطنان ایرانی تحت تعقیب است.
قاچاق و ترانزیت انسان از هند و پاکستان به ایران، اروپا و کشورهای خلیج فارس یکی از راه های کسب درآمد عبدالمالک ریگی است.
این گروه افراد را از مرز سیستان و بلوچستان به ایران می آورند و برای آنها پاسپورت و کارت شناسایی جعلی تهیه می کنند.
این گزارش حاکیست، بارانداز اولیه آنها در ایران در روستای پیشین و در خانه فردی به نام "صدیق آسکانی" می باشد که بعد از جمع آوری بوسیله اتوبوس به شهرهای دیگر منتقل می شوند.
آنها که باید به اروپا بروند یا در ایران بمانند به تهران می آیند و تحویل فردی که خود را سرهنگ نیروی انتظامی معرفی می کند، بنام "سرهنگ سارانی" می شوند که این فرد با انجام هماهنگی های لازم این کار را انجام می دهد و گروهی که بنا است به امارات و عمان بروند به بنادر عباس، جاماسک و یا سریک می روند و ا ز آنجا با کشتی و لنج به کشورهای مقصد تحویل می شوند.
لازم به ذکر است معمولا در هر سری قاچاق انسان به عمان و امارات به دلیل شرایط راه و سرگردانی های چند ساعته جهت دوری از دست مامورین 4 یا 5 نفر از مسافران کشته می شوند.
در نهایت بخش قابل توجهی از سود این ترانزیت به جهت روابط ویژه سرکردگان این گروه وهابی و سلفی به جیب عبدالمالک ریگی می رود.
عبدالمالک جوان 26 ساله طلبه پاکستانی است که با هحمایت بعضی از کشورهای عربی و غربی در منطقه سیستان و بلوچستان اقدام به انجام فعالیت های تروریستی نموده است و توسط بعضی جریان ها و گروه های وهابی منطقه مورد حمایت مالی قرار دارد.
فعالیتهای استبداد طلبانه محمد مصدق
ما به یقین میدانیم که محمد مصدق، در دوران استبداد صغیر، درزمرهی فعالترین طرفداران محمد علیشاه قرار داشته تا جایی که بهاعتراف خودش، هر روز صبح با این پادشاه ملاقات میکرده است.
چندی بعد از به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی، محمد علیشاهمجلسی به نام «مجلس شورای کبرای دولتی» تشکیل داده و شخصاًتعدادی از سرسختترین طرفداران خود را به عضویت آن انتخاب کردهکه یکی از آنان محمد مصدق بوده است.
کسروی راجع به این اقدام چنین نوشته است:
«محمد علیشاه... با فهم و اندیشهی کوتاه خود بر آن شد کهمجلسی به نام مجلس شورای کبرای دولتی از درباریان و اعیانو بازرگانان پدید آورد که در دربار بنشینند و در کارهای دولتی بهسگالش پردازند و این خود جانشین دارالشورا باشد؛ از این روپنجاه تن کمابیش از آن کسان فهرست کردند و به هر یکی نامهفرستاده به باشندگی در آن مجلس خواندند که روز یکشنبههشتم آذر ]1287[ (4 ذیقعده) ]1326[ که روز گشایش آنمجلس خواستی بود، به دربار روند و پس از هفتهای دو روز درمجلس باشند و گفت و گو کنند...»
نظر به اینکه نام محمد مصدق جزو اسامی اعضای این مجلس درروزنامههای آن زمان درج شده بود، لذا وی مجبور شده است که بهمناسبتهای گوناگون به عضویتش در آن مجلس اعتراف نماید (از جملهدر کتاب خاطرات و تألمات مصدق ـ صفحات 63 و 64)
فرار مصدق از ایران به علت ترس از پیروزی مشروطهخواهان
هرچه از تاریخ به توپ بسته شدن مجلس سپری میگردیدهمشروطهخواهان مجاهد و آزادیخواه در شهرستانها، مخصوصاً در تبریزو اصفهان و رشت، ترسشان بیشتر زایل میشده و قدرت زیادتریمییافتهاند.
پیشرفتهای مشروطهطلبان و محیط رعب و وحشتی که در اثراقدامات آنان به وجود آمده بود، به تدریج رجال استبدادطلب درباری رابار دیگر به وحشت انداخته و بسیاری از آنان، از جمله مصدق را به ایننتیجه رسانده است که باید دوران استبداد و محمدعلیشاه را پایان یافتهتلقی نمایند.
بر طبق رسمی که در آن زمان وجود داشته است، رجال و درباریاندرجهی اول و بستگان خاندان سلطنتی و بهطور کلی تمام کسانی که باپادشاه وقت سر و کار و ارتباط داشتهاند، معمولاً در هنگام مسافرت خودیا یکی از بستگان درجهی اولشان به خارج از کشور، مجبور بودهاند کهمراتب را به پیشگاه مبارک ملوکانه! معروض داشته و از حضور قبلهیعالم! کسب اجازه نمایند و مصدق نیز این کسب اجازه را به انجام رساندهاست.
تحصیلات دانشگاهی و تحصیل تابعیت کشور سوییس
مصدق در این سفر، قبل از عزیمت از ایران در هیچ مدرسهی رسمیاعم از دبستان و دبیرستان تحصیل نکرده بوده، هیچگونه کارنامه و مدرکتحصیلی در دست نداشته و جز آشنایی مختصری با زبان فرانسه، در حدمکالمات ضروری، چیزی از این زبان نمیدانسته است.
وی از چندی قبل از عزیمت از ایران، به منظور عضویت در دورهیاول مجلس شورای ملی، از شغل مستوفیگری مستعفی شده بوده است؛ولی وی بعد از چهار ماه اقامت در پاریس، در اواسط ژوئیهی 1909(اواخر تیرماه 1288) که امتحانات ترم دوم سال تحصیلی 1908ـ 1909در جریان بوده به «انستیتوی مطالعات سیاسی پاریس» مراجعه کرده وضمن ارائهی ترجمهی رسمی مدارک واقعی مربوط به سوابق خدمتخود در شغل مستوفیگری در وزارت مالیهی ایران، برخلاف واقع مدعیشده است که اولاً: هنوز آن شغل را در اختیار دارد و کارمند رسمی دولتایران محسوب میشود و ثانیاً: دولت ایران او را برای تحصیل غیررسمیدر رشتههای مربوط به امور مالی و مالیهی عمومی به پاریس فرستاده و تادو سال هم هزینهی تحصیل و اقامت وی را خواهد پرداخت.
به عبارتدیگر، مصدق وانمود کرده است که به هیچوجه قصد تحصیل رسمی وگرفتن مدرک لیسانس و حتی کسب معلومات مربوط را ندارد، بلکه درمقابل وجوهی که بهعنوان بورس تحصیلی دریافت میکند، مایل و مجبوراست که مدارکی به دولت خود ارائه دهد.
مصدق با این ادعای دروغی موفق شده که بهطور موقت در ترم دومآن سال تحصیلی در آن مدرسه ثبت نام کند، ولی تعهد کرده است کهگواهی لازم را دربارهی صحت ادعای خود از وزارت مالیهی (دارایی)ایران کسب کند و ارائه دهد.
خود مصدق نحوهی به دست آوردن آن مدرک را چنین شرح دادهاست:
«... ناچار شدم نامهای به مرحوم مستوفیالممالک بنویسم ـتصور میکنم آنوقت وزیر مالیه بود ـ از او تمنا کردم شرحی ازطرف وزارت مالیه به مدیر مدرسه بنویسد به این مضمون کهچون من بورسیهی دولتم و مخارج تحصیلات مرا دولتمیدهد و بیش از یکسال دیگر ]یعنی جمعاً دو سال[ خرجتحصیل نخواهند داد، در صورتی که مدرسه موافقت کند و منامتحانات خود را بدهم زحمات من به هدر نمیرود.
وقتی آن نامه را که به فرانسه در تهران تهیه شده بود، به مدیرمدرسه دادم، قبول شد...»
این نویسنده حتی برای یک لحظه نیز نمیتواند قبول نماید که چنینگواهی سراسر دروغ و خلاف حقیقتی را مستوفیالممالک در سرتاسرعمر خود، امضا کرده باشد، آنهم درست در زمانی که تازه اولین دولتمشروطه به ریاست محمدولی خان، سپهدار اعظم و در اوج احساساتمشروطهخواهی و قانونطلبی مردم تشکیل شده و هنوز از تبعیدمحمدعلیشاه و سایر استبدادطلبان مشهور فارغ نشده بوده است! وآنهم به نفع یک نفر استبدادطلب فراری و طرفدار محمدعلیشاه!
در هر حال، اعم از اینکه آن گواهی توسط مستوفیالممالک صادرشده بوده یا اینکه خود مصدق آن را با مهر دفتر کل استیفا یا وزارت مالیه(که آنها را از سابق به اقتضای شغل خود، در اختیار داشته) جعل کردهبوده است، در اصل مطلب؛ یعنی عاری از حقیقت بودن محتوای آن،تغییری حاصل نمیشود.
تحصیل مصدق بهعنوان مستمع آزاد و بهطور غیررسمی در«انستیتوی مطالعات سیاسی پاریس»، موجب شده بوده است که استادانانستیتو با تصور اینکه وی در صدد ادامهی تحصیلات دانشگاهی نیست،نسبت به او ترحم کرده و با دادن نمرات قبولی ارفاقی به او، به خیال خوداو را از مجازات دولت ایران رهایی بخشند؛ اما، پس از پایان سالتحصیلی، همینکه «انستیتوی مطالعات سیاسی پاریس» نامهای با عنوان«وزارت مالیهی ایران» نوشته و در آن دروسی را که مصدق به آن ترتیبگذرانده بوده گواهی کرده است، مصدق باز هم از این نامه سوءاستفادهیدیگری به عمل آورده و با ارائهی آن به دانشگاه نوشاتل در سوییس نیز برخلاف واقع وانمود کرده است که فردی دیپلمه بوده و با داشتن شرایطلازم برای ورود و تحصیل در دانشگاه در «انستیتوی مطالعات سیاسیپاریس» پذیرفته شده و دانشجوی رسمی انستیتوی مزبور است ودانشگاه نوشاتل نیز گواهی صادره از «انستیتوی مطالعات پاریس» رابهعنوان کارنامهی ترم اول تحصیل پذیرفته،
واحدهای گذرانده شده راقبول کرده و نام مصدق را برای ادامهی تحصیل در ترم زمستانی 1910ثبت نموده است.
ا
عترافات مصدق در اینباره بدین شرح است:
«... برای ثبت نام میبایست در دانشگاه ]نوشاتل[ مدرکتحصیل ارائه دهم که چون از مدارس ایران مدرکی نداشتم، یعنیآنوقت که من میبایست تحصیل کنم، ایران مدرسه نداشت.
ازتصدیقنامهی مدرسهی سیاسی پاریس برای امتحاناتی که سالاول داده بودم استفاده ]؟![ کردم و به نام یک محصل رسمی دردانشکدهی حقوق ]دانشگاه نوشاتل[ که یک مؤسسهی دولتیاست ثبت نام نمودم...»
چون مدت تحصیل مصدق در انستیتوی مطالعات سیاسی پاریسبهعنوان مستمع آزاد، دو سال بوده و در این مدت اجباری به حضور درکلاس نداشته است، لذا وی با وجود ثبت نام و تحصیل در دانشگاهنوشاتل، در سال دوم نیز در امتحانات مربوط، در انستیتوی مطالعاتسیاسی پاریس شرکت کرده و به همان ترتیبی که ذکر شد از استادان نمرهگرفته و آنها را بعداً در دانشگاه نوشاتل به حساب گذاشته است.
خلاصه اینکه مصدق پس از ثبت نام در دانشگاه نوشاتل و با وجوداینکه غالباً مریض و بستری بوده و حتی گاهی قدرت حرکت هم نداشته وسفری هم به منظور استراحت به ایران آمده بوده، موفق شده است که درپایان سال تحصیلی 1912ـ 1913 به دریافت لیسانس نایل گردد!
مصدق با تصویب شورای دانشکده، «وصیت در حقوق اسلامی» رابرای نوشتن تز دکترای خود انتخاب کرده بوده که احتیاج به تحقیق وزحمت زیاد نداشته و تنها کافی بوده است که شخص به یکی از مراکزدینی مراجعه کرده و از روی کتب و رسائل متعدد مطالبی را انتخاب ورونویسی نماید.
مصدق برای اینکه ترتیب این کار را بدهد، به تهران مسافرت کرده وانجام آن کار را به شخصی به نام علیاصغر ماجدی محول ساخته و ازراهنماییهای افرادی دیگر از جمله شیخ محمد کاشانی استفاده نمودهاست. به این ترتیب در مدتی بسیار کوتاه موفق شده است که تز دکترایخود را تهیه نماید و به سوییس برگردد. وی پس از مراجعت به سوییس تزتهیه شده را توسط یکی از دانشجویان ایرانی دانشگاه نوشاتل به زبانفرانسه ترجمه کرده و با ارائهی آن به دانشگاه، در 8 ژوئیهی 1914 (17تیر 1293) به اخذ درجهی دکترا نایل گردیده است.
به موجب قوانین کشور سوییس، فقط آن عده از لیسانسیههای حقوقکه اهل و یا تبعهی آن کشور بودهاند، اجازه و حق داشتهاند که پس ازدریافت مدرک لیسانس برای دریافت پروانهی وکالت در یک وکالتخانهبه کارآموزی بپردازند؛ زیرا داشتن پروانهی وکالت به منزلهی اجازهی کارمحسوب میشده و اجازهی کار بهعنوان وکیل در دادگاههای آن کشور نیزفقط مخصوص اتباع آن کشور بوده و هست.
به موجب خاطرات مصدق، تحصیل تابعیت سوییس، مستلزم سهسال اقامت در سویس بوده و ما میدانیم که وی در زمان اخذ مدرکلیسانس هنوز این شرط ضروری را نداشته است و در عین حال میدانیمکه مصدق قبل از اخذ مدرک دکترا، بهعنوان کارآموز وکالت، خدمتمیکرده و در دادگاهها حضور مییافته است و این امر میرساند که ویقبل از اخذ مدرک دکترا، تابعیت کشور سوییس را کسب کرده بوده است.
مصدق جریان اخذ تابعیت سوییس را به شرح زیر بیان کرده است:
«... من در تمام مدت اقامتم، همه روزه تا ظهر به کارآموزیمشغول بودم و عصرها هم با یکی از دانشجویان همدورهی خودبه ترجمهی تز اشتغال داشتم.
... مدت کارآموزی شش ماه بود و من نه ماه در آن دارالوکاله کارکردم و در عالیترین دادگاه نوشاتل در محاکمهای شرکت نمودمو تصدیقنامهی وکالت خود را به شرط تابعیت سوییس از آندادگاه گرفتم.
نظر به اینکه تحصیل تابعیت سوییس مستلزم ترک تابعیتاصلی نیست و هر واجد شرطی بدون از دست دادن تابعیتاصلی میتواند آن را تحصیل کند و شرط تحصیل تابعیت هماین بود که درخواستکننده مدت سه سال در سوییس اقامتکرده و در محل اقامت سابقهی بد نداشته باشد، از شهربانینوشاتل تصدیق گرفتم و آن را به ضمیمهی درخواست خود بهدولت مرکزی سوییس فرستادم که مورد قبول واقع شد...»
ما به موجب گفتار مصدق، به شرح فوق، فرض میکنیم که تحصیلتابعیت سوییس، به موجب قوانین آن کشور مستلزم ترک تابعیت اصلینبوده، ولی مسلماً مصدق به خوبی میدانسته است که تحصیل تابعیتکشوری بیگانه، برای ایرانیان خلاف قانون مدنی ایران بوده و هست.
به موجب قوانین ایران، مصدق با داشتن تابعیت کشور سوییس حقنداشته است که در ایران وکیل، وزیر یا نخستوزیر گردد و به عبارتدیگر وکالت ایشان در دورههای 14 و 16 در مجلس شورای ملی ایران ونیز نخستوزیری ایشان، برخلاف قانون بوده است.
لطفاً به مواد زیر از قانون مدنی ایران (که مصوب دورهی نهمقانونگذاری، در تاریخهای 28 بهمن و 21 اسفند 1313، با اصلاحاتبعدی در تاریخهای 17 و 19 و 20 فروردین 1314 است و حداقل تا پایانسلطنت محمدرضا شاه پهلوی معتبر بوده) توجه فرمایید:
«مادهی 988 ـ اتباع ایران نمیتوانند تبعیت خود را ترک کنند،مگر به شرایط زیر:
1ـ به سن 25 سال تمام رسیده باشند.
2ـ هیئت وزرا خروج از تابعیت آنان را اجازه دهد.
3ـ قبلاً تعهد نمایند که در ظرف یک سال از تاریخ ترک تابعیت،حقوق خود را بر اموال غیرمنقول که در ایران دارا میباشند و یاممکن است بالوراثه دارا شوند ولو قوانین ایران اجازهی تملکآن را به اتباع خارجه بدهد، به نحوی از انحا به اتباع ایرانی منتقلکنند.
زوجه و اطفال کسی که بر طبق این ماده ترک تابعیت مینمایند،اعم از اینکه اطفال مزبور صغیر یا کبیر باشند، از تبعیت ایرانیخارج نمیگردند مگر اینکه اجازهی هیئت وزرا شامل آنها همباشد.
4ـ خدمت تحتالسلاح خود را انجام داده باشند.
مادهی 989 ـ هر تبعهی ایرانی که بدون رعایت مقررات قانونیبعد از تاریخ 1280 شمسی تابعیت خارجی تحصیل کرده باشد،تبعیت خارجی او کان لم یکن بوده و تبعهی ایران شناختهمیشود؛ ولی در عین حال کلیهی اموال غیرمنقولهی او بانظارت مدعیالعموم محل به فروش رسیده و پس از وضعمخارج فروش قیمت آن به او داده خواهد شد و بهعلاوه ازاشتغال به وزارت و معاونت وزارت و عضویت مجالس مقننهو انجمنهای ایالتی و ولایتی و بلدی و هرگونه مشاغل دولتیمحروم خواهد بود.»
با این ترتیب معلوم نیست که اگر بخواهند به حساب دوراننخستوزیری آقای مصدق رسیدگی کنند، تکلیف آنهمه حکم و لوایحکه توسط این نخستوزیر غیرقانونی تصویب و صادر شده بوده است،چه خواهد بود؟
باز ماجرای رؤیت هلال
در سالهای گذشته، اختلاف در روز اول ماه شوال ـ عید فطر ـ جنجالهای داخلی و خارجی بسیاری را به دنبال داشته است. دو دستگی مردم در این موضوع، گاه شیرینی عید فطر را به تلخی کشانده و دل بسیاری از متدیّنان و عالمان را به درد آورده است. در این میان، رسانههای خارجی وابسته به صهیونیسم با وسیع نشان دادن این اختلافات، آن را نوعی محاربه با نظام جمهوری اسلامی و نیز جلوهای از اختلافات مراجع معظم تقلید با رهبر معظم انقلاب قلمداد کردهاند و به شایعه پراکنی پرداختهاند. نیز آنان این اختلاف را بهترین دلیل ناتوانی روحانیت شیعه برای رفع مشکلات و معضلات اجتماعی و اداره کشور دانستهاند و این شایعه را دامن زدهاند که روحانیتی که توان حلّ اختلاف در مبحث رؤیت هلال را ندارد، چگونه میتواند معضلات جامعه و جهان را حل کند؟!
گاه این اختلافات، به مخالفان روحانیت فرصت داده که عالمان فداکار شیعه را به ریاستطلبی و مریدپروری و حبّ نفس متهم کنند. در این میان برخی نیز ناآگاهانه به این اختلافات دامن میزنند و آن را به بحران تبدیل میکنند. سکوت برخی از اعضای دفاتر مراجع عظام در برابر افراد مشکوکی که در حوالی دفاتر، به خرما پخش کردن و تکبیر گفتن و اعلان عید میپردازند، از عوامل این بحرانسازی است؛ بحرانی که گاه باعث شکسته شدن حرمت برخی از علمایی که آن روز را روز سیام رمضان دانستهاند میشود. آری، آنچه گفتیم بخشی از عواقب عدم درایت در ماجرای رؤیت هلال است و پرسش مهم این است که در سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی، آیا برای این مسأله تدبیری اندیشیده شده است؟ در پاسخ به این پرسش تأمل در نکات زیر ضروری است:
1. در رسالههای عملیه چند راه برای اثبات اول ماه ذکر شده است: «اول آنکه خود انسان ماه را ببیند. دوم آنکه عدهای که از گفته آنان یقین پیدا میشود بگویند ماه را دیدهایم و همچنین است هرچیزی که به واسطه آن یقین پیدا شود. سوم آنکه دو مرد عادل بگویند که در شب، ماه را دیدهایم، ولی اگر صفت ماه را بر خلاف یکدیگر بگویند یا شهادتشان خلاف واقع باشد، مثل اینکه بگویند داخل طرف ماه طرف افق بود، اول ماه ثابت نمیشود. اما اگر در تشخیص بعض خصوصیات اختلاف داشته باشند، مثل آنکه یکی بگوید ماه بلند بود و دیگری بگوید نبود، به گفته آنان اول ماه ثابت میشود. چهارم آنکه سی روز از اول ماه شعبان بگذرد که به واسطه آن، اول ماه رمضان ثابت میشود و سی روز از اول رمضان بگذرد که به واسطه آن، اول ماه شوال ثابت میشود. پنجم آنکه حاکم شرع حکم کند که اول ماه است. اگر حاکم شرع حکم کند که اول ماه است، کسی هم که تقلید او را نمیکند، باید به حکم او عمل نماید». نیز در رسالهها آمده است: «اول ماه با پیشگویی منجّمین ثابت نمیشود، ولی اگر انسان از گفته آنان یقین پیدا کند، باید به آن عمل نماید».
2. راه دوم و سوم به راههای بیّنه مشهور است؛ اما باید به نکات زیر توجه داشت: بسیاری از روایات، حجّت بودن بیّنه (دو شاهد عادل) را به قید صاف نبودن آسمان مقیّد کردهاند و بسیاری دیگر در صورت صاف بودن آسمان، شیاع و حداقل شهادت پنجاه نفر را لازم میدانند. به اتفاق همه فقیهان، حجّت بودن بیّنه، مشروط به عدم علم یا اطمینان به خطای شاهدان و در نظر برخی مشروط به عدم گمان به خطای آنان است. بسیاری از فقیهان در صورت صاف بودن هوا، اساساً بیّنه را در رؤیت هلال معتبر نمیدانند، بلکه شیاع و حداقل شهادت پنجاه نفر را شرط میدانند. بسیاری از فقیهان، در صورتی که بیّنه متّهم به خطا و اشتباه یا در معرض توهّم و تخیّل باشد، آن را معتبر نمیدانند.
اما در صورت اتفاقنظر منجّمان بر عدم امکان رؤیت هلال در یک شب (به عنوان دست کم قرینه قطعی) و عدم رؤیت هلال از سوی دست کم 100 گروه متخصّصِ مسلّح به دوربینهای دقیق و نیز عدم رؤیت هلال در هواپیما و کشتی و ... آیا باز هم میتوان به قول دو شاهد عادل عمل کرد؟ آیا قطع به اشتباه آن دو پیدا نمیشود؟
امروزه مدرنترین و تخصصیترین دستگاهها و امکانات و نیز آموزشدیدهترین افراد در گروههای رؤیت هلال دفتر مقام معظم رهبری وجود دارند که در سراسر کشور مستقر شدهاند و در زمین و هوا به دنبال رؤیت ماه هستند. مسلّم است آنجا هلال با تلسکوپ و هواپیما و کشتی و با چشم هزار متخصص این فن دیده نشود، رؤیت آن توسط چند نفر انسان معمولی افسانهای بیش نخواهد بود! بیافزاییم که گاه برخی افراد که مدّعی رؤیت هلال شدهاند حتی مکان رؤیت هلال را هم نمیدانستهاند و آن را در بالایِ سرِ خود دیدهاند!
3. پیشتر نیز گفته شد که اول ماه با پیشگویی منجّمان ثابت نمیشود، چون رؤیت هلال به عوامل جوّی نیز بستگی دارد و از این رو تقویمها گاه اشتباه میکنند؛ اما اگر منجمان بگویند تا فلان وقت، حتی امکانِ رؤیت هلال در فلان بخشهای زمین نیست، سخن آنها کاملاً دقیق است؛ چه اینکه آنان میدانند تا آن وقت، هلال از تحت الشعاع خارج نشده است که امکان دیدن آن باشد! این دقیقاً مانند محاسبات نجومی درباره خسوف و کسوف است که طبق آن، زمان دقیق کسوف و خسوف تعیین میشود. پس _ همانگونه که در رسالهها نیز آمده است - اگر انسان از گفته آن منجمان، به قطع و یقین برسد، باید به آن عمل کند، چه اینکه قطع حجّیت ذاتی دارد و در این مورد (عدم امکان رؤیت هلال در فلان شب توسط محاسبات منجمان) به دلیل یقینی بودن و کارشناسی بودن محاسبات انسان به یقین میرسد.
4. دلیلی بر وجوب شرعی یا عقلی رؤیت هلال وجود ندارد؛ از این رو باید همانند فقیهان بزرگ شیعه، آن را مستحب بدانیم؛ نیز در این حکم هیچ فرقی بین مقلِّد و مرجع تقلید نیست و این حکم، بر هر دوی آنها مستحب است. پس بر مرجع واجب نیست که در اینباره پاسخگوی مقلّدان خود باشد؛ چه اینکه هلال و رؤیت آن، از موضوعات خارجی است و تشخیصِ موضوعات به فقیه بماهو فقیه ربطی ندارد؛ شأن فقیه تعیین حکم است نه موضوع؛ یعنی فقیه حکم میکند که اگر شیء نجس شده به آب کُر برسد، با فرض ازاله نجاست، پاک میشود و آب نیز با برخورد به آن نجس نمیشود؛ اما تعیین اینکه آب حوضِ منزل ما، کُر است یا نه، برعهده او نیست.
از اینرو اگر مقلّد، بیواسطه از زبان مرجع تقلید خود بشنود که امروز، روز عید است، از چند حال خارج نخواهد بود: یا خود مرجع، هلال را رؤیت کرده است و از آن خبر میدهد. در این صورت حکم شاهد واحد را دارد و فرد باید به دنبال شاهد دوم بگردد تا بتواند روزه خود را افطار کند. یا اینکه دو شاهد نزد مرجع تقلید وی شهادت بر رؤیت هلال دادهاند که به آن «شهادت بر شهادت» گفته میشود که در ثبوت هلال به وسیله آن دو قول است: برخی از فقها آن را کافی میدانند و برخی آن را کافی نمیدانند. نیز ممکن است مرجع تقلید از طریق شیاع (سخن گروهی از مردم) از ثبوت هلال خبر میدهد (ولی حکم نمیکند) که طبق نظر برخی از فقها در اینجا حکم شاهد واحد بر شیاع را دارد و کافی نیست. صورت چهارم آن است که مرجع تقلید، حکم به ثبوت هلال کند که مقلّد باید قبول کند، ولی این از باب تقلید نیست و اگر مرجع دیگری هم حکم کرده بود، فردِ مقلّد مرجع قبلی باید تبعیّت میکرد. پس رؤیت هلال، چنانچه ملاحظه شد، تقلیدی نیست و نیاز نیست مقلّد در این مسأله، به مرجع تقلید خود مراجعه کند.
5. حاکم شرع کیست؟ گفتیم که از راههای ثبوت اول ماه، حکم حاکم شرع است که همه باید به آن ملتزم باشند. اما حاکم شرع کیست؟ آیا هرکس از هر طریقی که قدرت را به دست گرفت حاکم است؟ یا آنکه این حاکم باید فقیه عادل باشد؟ باید پذیرفت که در عصر غیبت امام زمان(عج)، حاکم باید فردی باشد که صفات فقاهت، عدالت، شجاعت، مدیریت و ... را در خود بیابد تا بتواند سرپرست امور مسلمانان باشد؛ چنانچه نظریه ولایت فقیه را پذیرفتیم، حاکم شرع همان ولی فقیه است. چه اینکه اگر ما صد فقیه عادل و شجاع و ... داشته باشیم، امکان ندارد همه آنها حاکم شرع باشند! عقل و نیز بنای عقلا چنین حکم میکند که آن صد فقیه یک نفر را از بین خود برگزینند و زمام امور را به دست او بدهند تا کشور اسلامی دچار تفرقه و چندگانگی در تصمیم نشود، چنانکه این گزاره عقلی در سخن امام رضا(ع) نیز آمده است: «اگر گویندهای بپرسد که چرا جایز نیست که در زمان واحد روی زمین دو امام باشند، در پاسخ گفته خواهد شد: علتهای زیادی در این مسأله نقش دارند؛ از جمله اینکه امام واحد، کار و تدبیرش یکی است و اختلافی در کار نیست، ولی اگر دو امام باشند، هیچوقت پیش نمیآید که کار و تدبیرشان با هم یکی باشد؛ زیرا میبینیم که دو نفر در عزم، تصمیم و اراده با هم مختلفاند، در این صورت اگر هر دو واجبالطّاعه باشند و هیچ کدام بر دیگری ترجیح نداشته و اولویتی در کار نباشد، مردم دچار اختلاف و دو دستگی _ که باعث درگیری و فساد است _ خواهند شد. هیچکس مطیع امامی نخواهد بود مگر اینکه نسبت به امام دیگر سرکش و عاصی باشد. در نتیجه گناه همگانی و معصیت اهل زمین را فرا میگیرد و هیچکس راهی برای ایمان به خدا و اطاعت از او و فرار از معصیت نخواهد داشت. همه اینها از ناحیه خدا نگریسته میشود؛ زیرا او بود که اطاعت از دو امام _ با همه اختلافشان _ را در زمان واحد بر مردم واجب کرده بود ....»(1)
از اینرو، حاکم شرع در هر دورهای یک نفر است و آن همان مقام ولایت فقیه است و فقهای دیگر، چنانچه بپذیریم که حاکم شرع باشند، حاکمیت بالقوّه دارند نه بالفعل! بهویژه در این امور که با نظم امور جامعه ارتباط تنگاتنگ دارد. بر آنچه گفتیم ادلّه عقلی و نقلی فراوان دلالت میکند که ذکر آنها در این مجال نمیگنجد.
6. اعلام ثبوت هلال از جانب رهبری، بدین معنا نیست که اگر کسی هلال را پیشتر مشاهده کرد یا بر او رؤیت هلال ثابت شد، به آن عمل نکند؛ بلکه بدین معناست که اگر فرد صاحب نفوذی است، در میان مردم یک شهر یا جامعه محبوبیت بالایی دارد، پیش از اعلام ولی فقیه، از اعلام نظر بپرهیزد تا وحدت جامعه اسلامی بر هم نخورد و زمینه سوء استفاده دشمنان فراهم نیاید.
7. ممکن است برخی از مراجع معظم تقلید در یک باب فقهی، نظری متضاد با دیدگاه حکومت اسلامی داشته باشند، اما در این موارد نباید حکم حکومت اسلامی بر زمین نهاده شود؛ چنانکه در بسیاری از مباحث و مسائل حکومتی مسأله چنین بوده و هست. مسأله رؤیت هلال و اعلام عید فطر و برپایی نماز عید هماکنون چنین حالتی پیدا کرده و در زمره مباحث حکومتی قرار گرفته و اعلام آن برعهده ولی امر مسلمین و حاکم شرع بالفعل جامعه اسلامی نهاده شده است.
8. «راوی میگوید در یوم الشک، خدمت امام صادق(ع) بودم. ایشان به غلام خود فرمودند: برو ببین آیا حاکم روزه است یا نه؟ غلام برگشت و گفت: نه حاکم روزه نیست. امام دستور داد صبحانه آوردند و همه با امام صبحانه خوردیم»(2) طبق این روایت، حتی حاکم جور هم، برای رؤیت یا عدم رؤیت هلال معتبر است!
برخی روایت فوق را حمل بر تقیه کردهاند؛ اما در این جریان، دلیل بر تقیه امام نیست؛ چه اینکه امام میتوانست در منزل بماند و غلام خود را نفرستد و برای تقیه، روزه خود را ادامه دهد و چنانچه حاکم اعتراض کرد، بفرماید که اطلاع نداشتم. به فرض که روایت دلالت بر تقیه کند، باید گفت حاکم جور چنین شأنی ندارد و امام شیعه چنین جایگاهی را دارد. پس باز مدّعای ما اثبات میشود که اعلام عید از شئون امام(ع) است و در عصر غیبت امام از شئون نایب امام که همان مقام ولایت فقیه است. چه اینکه ولایت فقیه در دیدگاه امام خمینی(ره) و بسیاری دیگر از فقیهان در ادامه سلسله انبیا و امامان شیعه است.
9. به راستی اگر اعلام روز اول ماه ذی حجّه بر عهده فقهای شیعه بود، هزاران زائر بیت الله الحرام چه تکلیفی داشتند؟ آیا با اختلاف دیدگاههای فعلی میتوانستیم روز عرفه و عید قربان را به زائران و حجّاج اعلام کنیم؟ آیا این مسأله به تشتّت و تفرقه در مهمترین و عظیمترین کنگره امت اسلام نمیانجامید؟
10. سخن آخر اینکه با اختلاف در اعلام عید، نباید به کمک رسانههای صهیونیستی برای ایجاد اختلاف و تفرقه در امت اسلام کمک کرد. سفارش ما بازگشت به روایات و نیز دیدگاههای مشهور فقهای شیعه است که همانا اعلام روز اول ماه، برگزاری نماز عید و ... را از شئون حاکم شرع و ولی امر مسلمانان میدانند. نامگذاری امسال به نام «اتحاد ملی ـ انسجام اسلامی» میتواند آغاز خوبی برای پایان دادن به تشتت و اختلاف در این عرصه باشد.
پیافزود:
1. عیون اخبارالرضا(ع)، شیخ صدوق، ج2، صص 99_100.
2. وسایل الشیعه، ج7، ص94.
میلیشیا یا همان ارتش خصوصی اگرچه در برخی کشورهای چپگرا نمادی از فداکاری است اما در تاریخ سیاسی انقلاب ایران، سنبل ترور، خشونت و محاربه علیه حکومت مرکزی است.
سازمان مجاهدین (منافقین) که در پیروزی انقلاب با مبارزه مسلحانه طرفی نبسته بود و این جنبشی مردمی ناشی از جهت دهی، امام (ره) بود که پتانسیل لازم برای تبدیل جرقه انقلابی گری به آتش انقلاب را زده بود، پس از پیروزی نهضت، سعی در تحکیم ابزارهای جلب قدرت از تقویت بدنه گرفته تا ارعاب از طریق تشکیل میلیشیا کرد.
اوج اظهار وجود میلیشیای منافقین به سال 59 باز می گردد. رژه های نظامی در تهران و برخی شهرستانها که در آن، دختران نیز حضور داشتند. با این حال، آنچنانکه اسناد انقلاب گویاست، میلیشیا، نه یک بازوی نظامی برای جمهوری اسلامی که شکل گرفته برای روز موعود سازمان، برای براندازی نظام بود. روز موعدی که شاید با طرح عدم کفایت سیاسی زودتر نیز رقم خورد تا سازمان که نگاه نظامی در آن بر نگاه ایدئولوژیک فریبکارانه نیز اولویت داشت، با آگاهی از استقرار توان قوای نظامی جمهوری اسلامی در جبهه ها، جنگ شهری و ترور را در دستور کار قرار دهد.
طبق اظهارات یکی از مسئولان حفاظت مرکزیت سازمان، مسعود رجوی، در اواخر سال 1359 برای جلب موافقت دولتهای اروپایی و کسب نظر مثبت آمریکا از طریق رابطهای بعضی از دولتهای غربی، به فرانسه رفت. عراق، در اوج تهاجم خویش بود و در حالی که بخشهایی از نقاط استراتژیک و مراکز کلیدی مرزهای ایران اسلامی را در اشغال داشت، ارتش، سپاه و بسیج، کلیه نیروهای خود را از شهرها خارج کرده و در جبههها مستقر نموده بودند. سازمان،در تحلیل خود، توان نظامی ـ پلیسی حاکمیت،را در اوج ضعف و ضربهپذیری تلقی میکرد. نفوذیهای آموزش دیده و پرورش یافته، آخرین اطلاعات خویش را از درون نهادها به سازمان ارائه میدادند. همه چیز دقیق و حساب شده مینمود. «میلیشیا»، که فلسفه وجودیاش تشکیل ارتش خصوصی و در واقع نیروی مسلح سازمان برای روز موعود بود، تسلیح و آماده شده بود.
تظاهرات مردم و حضور خیابانی خودجوش در 30 و 31 خرداد 60 که یادآور 10 روزه مابین 12 تا 22 بهمن 57 بود، پروژه سازمان و میلیشیای آن را ناکام گذاشت اما این تجربه ناکام باعث نشد که برخی گروههای سیاسی از بخشی از کارکردهای میلشیایی در سهم خواهیها و قدرت طلبی های سیاسی خود چشم پوشی کنند و به تأسی از پدرخواندگان میلیشیای ایرانی، گروههای هدف نظیر دانشجویان و کارگران، در این نگاه بر دیگران برتری یافتند.
بت عیار میلیشیا در دانشگاهها اگرچه طی 29 سال اخیر هر زمان به شکلی درآمده اما وجه مشترک آن ترور است.
ماده حیاتی میلیشیا فضای رادیکالیزه، خشونت و تندروی است. جستاری در فراز و فرودهای یک دهه اخیر جنبش دانشجویی، کدهای دقیقی از عاملان تزریق این مشخصه ها را بدست می دهد. به این ترتیب که در 18 تیر 78، تمام آمال ضدانقلاب داخلی و خارجی یکسره به این میلیشیا گره خورد و بار دیگر، در 23 تیر 78، یک حضور عظیم مردمی، به مثابه آنتی میلیشیای برانداز عمل کرد.
با این حال، به موازات سرخوردگی میلیشیا در دانشگاهها در این مقطع، رویش های جدیدی سطح اصولگرایی شکل گرفت بطوریکه به ندریج جایگاه دانشجویان مسلمان از انفعال و تماشاگری به کنشگری فعال تبدیل یافت و در ضمن با تشکیل کانونهای متنوع فرهنگی و هنری در دانشگاهها و اقبال اپوزیسیون سرخورده به این محافل، رادیکالها را تنهاتر گذاشت و آشوب تعدیل شد.
3 تیر 84 اما به نظر، همچنانکه در حوزه های گوناگون سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... نقطه عطف است در نوع ادامه حیات ملیشیا در دانشگاهها نیز اینگونه است.
میلشیای در دانشگاه این بار از اصلاحات پوست انداخته است و فراگفتمان اسلام خواهی و عدالت طلبی را آلترناتیو، فریباتر از سوسیالیستی ترین تا لیبرال ترین شعارهای خود می بیند. بنابراین میلیشیا در این مقطع بار دیگر، مشی حذفی خود را در پیش می گیرد:
- صدای مقابل به هیچ وجه نباید شنیده شود.
- هزینه حضور احمدی نژاد در دانشگاه باید آن قدر بالا رود که وی جرأت حاضر شدن در مراکز دانشگاهی را نداشته باشد.
- خشونت و درگیری فیزیکی بار دیگر باید به محیطهای دانشگاهی بازگردد.
- و...
این موارد، جزیی از پازلی است که در 2 سال اخیر، چیده شده است. دقیقاً در راستای تکمیل همین پازل است که علی افشاری و اکبر عطری در محل سخنرانی وزیر خارجه رژیم صهیونیستی حاضر می شوند و علیه رئیس جمهور ایران مصاحبه می کنند و دنباله های داخلی آنان نیز در مقطعی که رسانه های صهیونیستی به دنبال مفری برای برون رفت از انفعال پدید آمده در اثر سخنرانی احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیایند، این سیگنال را به بیرون ارسال می کنند.
میلیشیا این بار اما با یک چالش بزرگ مواجه است.
اگر در خرداد 60 و تیر 78، این حضور توده های مردم بود که میلیشیا را ناکام می گذاشت، اکنون نسل جدید دانشجویان انقلابی و اصولگرا، رودروی این طیف، ایستاده و از مواضع خود دفاع می کنند و فتنه را در نطفه خفه.
میلیشیا از دل اصلاحات پوست اندازی کرده و مستظهر به حمایت کم نظیر شکست خوردگان سیاسی برای بهره کشی های همیشگی آنان نیز هست اما همانگونه که 31 خرداد 60 و 23 تیر 78، به عنوان روزهایی خوش در شکست این جماعت، در تاریخ ایران اسلامی ثبت شده است، 20 آذر 85 و 16 مهر 86 نیز، در سطحی دیگر، یادآور روزهای شیرین شکست میلیشیای اصلاحات از دانشجویان اصولگرا خواهند ماند.
دکتر احمدینژاد: اگر فشار بیاورند اسم، مستندات و مدارک جاسوسی آنها را منتشر میکنیم
دکتر محمود احمدینژاد رئیسجمهوری اسلامی ایران، چهارشنبه شب در جمع دانشجویان دانشگاهها و تشکلهای دانشجویی سراسر کشور اظهار داشت: دانشجو باید به مسائل و موضوعات دقیقتر و عمیقتر نگاه کند و در این میان تفاهم مبنا قرار میگیرد و تقابل هیچ معنایی ندارد.
وی با بیان اینکه نگاه به مسائل کشور باید آرمانی و انقلابی باشد، گفت: از نگاه دولت همه جوانان به ویژه دانشجویان عزیز و سرمایه جامعه و عناصر انقلاب به شمار میروند و نظراتشان محترم و عزیز است.
رئیسجمهور با ابراز خوشنودی از حساسیت و شجاعت بسیار بالای موجود در فضای دانشجویی و دانشگاهی کشور گفت: بدانید حیات و جاودانگی انسان در آرمانخواهی و پیگیری اهداف بلند است و دوران دانشجویی بهترین دوران برای حضور تأثیر گذار دانشجویان و نسل جوان در صحنه تعیین سرنوشت است.
رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی، شناخت و حضور در صحنه اصلی را برای دانشجو بسیار مهم خواند و گفت: حضور در صحنه اصلی مستلزم تحمل سختیها، هزینه کردن و مبارزه مستمر است.
وی افزود: مبارزه به معنای جدال، تقابل و جنگ نظامی نیست بلکه حرکت اصلاحی با نگاه به آینده بهتر و کاهش نابسامانیهاست که البته این مبارزه وقتی در سطوح دولت مطرح میشود دشوارتر میشود.
رئیسجمهور در ادامه سخنان خود در جمع دانشجویان دانشگاهها و تشکلهای دانشجویی سراسر کشور با رد برخی ادعاها و با تاکید بر اینکه دولت تا استیفای همه حقوق هستهای ملت ایران به هیچ قدرتی باج نخواهد داد، گفت: امروز ایران به فضل الهی و با هوشمندی رهبری و ایستادگی ملت در موقعیت ممتازی قرار دارد.
رئیسجمهور در مورد پرونده هستهای گفت: کسانی بودند و هستند که به طور منظم اطلاعات هستهای کشورمان را به دشمن میدادند و ما مستندات فعالیتهای آنها را داریم. آنها دشمن را تحریک میکردند و به آنها میگفتند چرا در صدور قطعنامه هستهای تاخیر میکنید، زودتر قطعنامه بدهید. بعد که غربیها قطعنامه میدادند، اینها به دشمن میگفتند چرا قطعنامه ضعیف بود، فشار را زیاد کنید تا تسلیم شوند. این افراد اطلاعات بحثهای درونی مسؤولان در مورد پرونده هستهای را به غربیها میدادند که مثلا فلانی با فلانی در موضوعی اختلاف دارند.
دکتر احمدینژاد ادامه داد: دستگاه اطلاعاتی ما که در صدد برآمد با اینها برخورد کند، تاکنون فشارهای زیادی را متحمل شده است و البته آنها فشارشان را ادامه میدهند، اما ما ایستادهایم و اگر لازم باشد موضوع را جار میزنیم و لازم باشد شهر به شهر، کوچه به کوچه میرویم و در مورد اینها با مردم سخن میگوییم. اگر اینها بخواهند به کار خودشان ادامه دهند و به دستگاه قضایی و اطلاعاتی فشار بیاورند، اسم آنها و مستندات و مدارک جاسوسی آنها را منتشر میکنیم. چرا وزارت اطلاعات مستندات اینها را منتشر نمیکند؟
محمود احمدینژاد اضافه کرد: غربیها اخیرا مایوس شدهاند. چنانچه یکی از این غربیها به من گفت: ما معتقدیم که باید دوره احمدینژاد بگذرد. در این دوره نمیشود کاری کرد. به او گفتم که احمدینژاد کسی نیست. باید دوره خداپرستی بگذرد که شما بتوانید در ایران کاری بکنید و امتیازی بکیرید. ملت ایران ایستاده است.
رئیسجمهور افزود : طی دوسال اخیر به لطف خدا چرخه سوخت هستهای تکمیل شده و علاوه برآن برخی تحمیلهای سنگین علیه ملت ایران نیز کنار گذاشته شده است. ملت ایران آماده گفتوگو با همه در مورد مسائل مختلف جهان است اما از حقوق مسلم خود در موضوع هستهای سرسوزنی عقب نمیرود. قدرتهای زورگو باید اجازه دهند آژانس به فعالیت قانونی خود بپردازد تا آبرویشان حفظ شود زیرا در دو سال اخیر هرچه بیشتر فشار آوردهاند به ضرر خودشان بوده است.
دکتر احمدینژاد با بیان این که خودباوری لازمه همه کارهاست گفت: رمز پیروزی در مسائل مختلف به ویژه موضوع هستهای، ایستادگی است زیرا در غیر این صورت استقلال ما در دیگر عرصهها را نیز میگیرند.
رئیسجمهور در پاسخ به سوال یکی از دانشجویان در مورد تعلل در پیگیری مساله دانشگاه آزاد نیز اظهار داشت: برخی مقامات بلندپایه توصیه کردهاند در شرایط هستهای روی این موضوع فشار نیاوریم.
رئیسجمهور در ادامه با ذکر چندین نمونه، مسائل دانشگاه آزاد را ارائه کرد و گفت: دانشگاه آزاد فقط در یک نمونه با یک مرکز تحقیقاتی وابسته به یک مجمع [تشخیص مصلحت نظام] و سازمان که از بودجه دولتی استفاده میکند قرار دادی 4 میلیاردی منعقد کرده است که نقش مصر در معادلات منطقهای را بررسی کند. من به اینها نامه نوشتم که یک دانشجوی علوم سیاسی میتواند این را به عنوان یک رساله دانشجویی انجام دهد. این موضوع به چه درد دانشگاه آزاد میخورد، قرار داد مطالعاتی دیگری داشتند در مورد مناسبات بینالملل و ... شما معادل همین پول را میتوانستید به دانشجویان تخفیف بدهید. این رقم یک درصد بودجه آموزشی دانشگاه آزاد است.
در این زمان، دانشجویان عضو برخی تشکلهای وابسته به دانشگاه آزاد - اتحادیه اول و اتحادیه دوم - به صحبتهای رئیسجمهور اعتراض کرده و خواستار عدم دخالت دولت در امور این دانشگاه شدند.
رئیسجمهور در پاسخ اظهار داشت: این دانشگاه کار اقتصادی میکند، نه کار آموزشی. درصدی به عنوان مالیات از حقوق کارکنان خود کم میکند اما به دستگاه دولتی مسؤول این امر نمیدهد. دولت نزدیک 120 میلیارد تومان به این دانشگاه کمک مالی کرده است. زمین در اختیار این دانشگاه قرار داده است. دانشگاه آزاد را از بسیاری عوارض معاف کرده است. اما در عوض، چرا مثلا 4 میلیارد تومان باید صرف کاری شود که بر خلاف ماموریت آموزشی این دانشگاه است. چرا این هزینههای هنگفت را در مکانهای ورزشی، خوابگاهها، تخفیف شهریه و ... صرف نمیکنند. این دانشگاه کار اقتصادی میکند.
رئیسجمهور در حالی که با شعار "فقر و فساد و تبعیض، احمدینژاد به پا خیز" دانشجویان مواجه شده بود، ادامه داد: به ما گفتند سکوت کنیم چون سیاسی میشود. چرا وقتی میخواهیم یک نقطه را اصلاح کنیم سیاسی میکنند. برای آنکه سیاسی نکنند، سکوت کردیم. ما دوستار دانشجویان، اساتید و اصل دانشگاه هستیم، اما مدیریت و روش اداره دانشگاه را باید اصلاح کرد. اگر میخواستیم با دانشگاه آزاد برخورد کنیم، من اجازه میدادم نتیجه تحقیق و تفحص از این دانشگاه منتشر شود.
فراز و فرودهای جنبش دانشجویی
نگاهی گذرا بر آنچه که تاریخ جنبش دانشجویی نام دارد، نمایانگر فراز و فرود های بسیاری در این جریان است.
آرمانگرایی ، عدالت محوری، دفاع از وطن و ... محورهای اصلی و بنیادین جنبش دانشجویی در آغاز تعریف می شدند. نام دانشجو با نام ملت گره خورده بود، زیرا خواسته ی او جدای از آنها نبود و بعضا مشارکت های مردمی در حمایت از خواسته های این قشر به معنای مهر تاییدی بر ادعای مذکور به حساب می آمد.
بی شک 16 آذر 32 را باید به منزله ی نقطه عطفی در تاریخ جنبش دانشجویی کشور دانست چرا که پس از تاسیس دانشگاه تهران (1313)، روند جنبش دانشجویی به تدریج و پس از طی دوران نوپایی خویش، خواسته های خود را با آرمان های متعالی و مردمی موجود بیش از گذشته تطبیق داده و این چنین می شود که شانزدهم آذر ماه 32 را به پاس جان فشانی سه دانشجوی ایرانی در راه خواسته های آرمانی خویش، روز دانشجو می نامند و این همان است که شریعتی آنها را 3 آذر اهورایی نامیده است ...
سیر مذکور تا قبل از پیروزی انقلاب نیز با فراز و فرودهایی همراه بوده است و البته دراین نوشتار مجالی برای تفصیل آن وجود ندارد اما آنچه در این میان کمتر مورد تردید دانشجو و دانشگاه قرار گرفت را باید آرمانگرایی دانست.در این مدت هر طیف و گروهی اعم از مسلمان یا غیر مسلمان بر آنچه تاکید داشتند دفاع از وطن و عدالت خواهی بود، هر چند ممکن بود روش های تشکل های مذکور در رسیدن به هدف خویش دارای تفاوت های فاحشی باشد اما در آن برهه از زمان این امر به منزله ی فساد و بیماری این جریان به شمار نمی رفت و قطعا تبیین پیروزی انقلاب اسلامی نیز بدون در نظر گرفتن نقش جنبش دانشجویی، نمی تواند نگاهی جامع و درست تلقی گردد.
از دیگر نقاط اوج اثرگذاری و جریان سازی جنبش دانشجویی را باید تسخیر سفارت آمریکا دانست که در آن زمان به دست گروهی از دانشجویان موسوم به دانشجویان پیرو خط امام شکل گرفت اما انقلاب فرهنگی را که اندکی پس از این ماجرا آغاز گشت را باید سرآغاز افول و عدم تحرک جنبش دانشجویی دانست. البته وقوع جنگ تحمیلی را نیز باید در همین راستا ارزیابی نمود چرا که با آغاز جنگ تحمیلی 8 ساله ی ایران و عراق و جلب توجهات داخلی (آحاد ملت) به مسئله ی جنگ ، طبیعی به نظر می رسید تا توجهات گذشته به مسائل دیگر از جمله جنبش دانشجویی کمرنگ تر گردد.
دوران 8 ساله ی کارگزاران سازندگی نیز در حالی آغاز گشت که جنبش دانشجویی کشور در اوج رکود خود به سر می برد. از طرفی جنگ 8 ساله و تقریبا یک صدایی اکثر دانشجویان پس از پیروزی انقلاب هم مزید بر علت بود.
البته در این رابطه افرادی هم چون محسن میردامادی معتقدند سیاست های خاص دولت 8 ساله هاشمی رفسنجانی و عدم اجازه دخالت در سیاست در دوران مذکور توسط دیگر اقشار جامعه، اصلی ترین علت رکود و سکون این جریان به شمار می رفت و البته همین نکته را نیز باید مقدمه ای برای جمع شدن پتانسیل جنبش دانشجویی و شاید هم انحراف آن دانست.
انجمن های اسلامی که از سال ها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت های خویش را تحت افکار بزرگانی چون مطهری، طالقانی، شریعتی و ... ادامه داده بودند و نقش بی بدلی در پیروزی انقلاب ایفا کرده بودند تا پایان دوران 8 ساله ی کارگزاران نیز تقریبا با همان معیار های گذشته ی خویش، یعنی آرمانگرایی اسلامی و بر مبنای عدالت به کار خویش ادامه می دادند، هر چند که این فعالیت ها بیش از یک دهه بود که در انفعال نسبی به سر می برد.
ولی جریان دوم خرداد 76 را باید مبنای تغییر و تحولاتی عمده در فرآیند جنبش دانشجویی کشور دانست چرا که پس از این رویداد انجمن های اسلامی وابسته به دفتر تحکیم وحدت در سراسر دانشگاه های کشور، با تغییر رویکردی آشکار نسبت به گذشته و هم چنین تغییرات عمده در آرمان های خویش فضای جدیدی را وارد گفتمان دانشجویی کشور نمودند که تا پیش از این کم سابقه بود. از طرفی دیگر تشکل های دیگردانشجویی نیز در پاسخ به این رویگردانی از آرمانها، فعالیت های خود در عرصه های گوناگون را با روندی تازه تر و سرعتی بیشتر آغاز کردند و نفس تازه ای در جریان جنبش دانشجویی کشور دمیده شد. البته شرح و بسط فرآیند های پس از این ماجرا و به خصوص چند دستگی ها و اختلافات بوجود آمده ی در بین شاخص های دفتر تحکیم وحدت، خود داستان مفصلی است که باید جداگانه مورد واکاوی قرار گیرد.
اما همان طور که از 16 آذر 32 به عنوان یکی از مثبت ترین نقاط عطف جریان جنبش دانشجویی یاد می شود، باید از دوم خرداد 76 به عنوان نقطه عطفی تحت عنوان«تحرک در عین افول»یاد کرد. تحرک به این معنا که سخن گفتن از هر دری(!) و توهین به هر چیزی به خصوص مقدسات مذهبی تحت عنوان آزادی بیان رایج گشت و افول نیز به این معنا که به تدریج همان آرمانگرایی که علت بوجود آمدن جنبش دانشجویی تلقی می گشت آرام آرام به تاریکی سیر می نمود.
این جریان تا جایی پیش رفت که جدای از افرادی که با غرض ورزی هر گونه سخنی را در توهین به مقدسات دیگر دانشجویان و نظام مقدس جمهوری اسلامی بیان می کردند، گروهک های غیر قانونی دیگری نیز موسوم به حافظ منافع سوسیالیزم و سرمایه داری نیز در دانشگاه ها بوجود آمدند.
اگر تا دیروز افتخار جنبش دانشجویی دفاع از کیان ایران اسلامی به شمار می رفت و این جریان مفتخر به دفاع از عدالت بود و افراد گرداننده و شاخص این جریانات را افرادی متعهد و متخصص تشکیل می دادند، امروز افتخار بسیاری از تشکل های داعیه داری دموکراسی، آزادی بیان و حقوق بشر شکستن درب دانشگاه، ضرب و شتم دیگر دانشجویان و خبرنگاران و فحاشی گشته است...
کسانی که دم از اجرای قانون و آزادی بیان می زنند ولی با نقض آشکار قانون (توهین و آتش زدن عکس رییس جمهور) خواهان آزادی بیان بیشتر می شوند! و اندکی در مقابل اجرای قانون تاب ندارند...
افرادی که دم از ایرانی بودن و ایرانی دوستی می زنند اما امروز سرکردگان آنان مثل علی افشاری و اکبر عطری تحت حمایت لابی های صهیونیستی هر آنچه را که در توان دارند برای به خطر افتادن عزت و اقتدار ایران به کار می گیرند و به نظر می رسد بیان آنچه که رفت نیز توضیح واضحات بود و دیگر امروز و با توجه به شرایط حال حاضر قضاوت امری سهل و آسان است.
دولت صددرصد مورد اعتماد است
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار صدها نفر از دانشجویان نخبه، برترینهای کنکور و فعالان تشکلهای سیاسی– فرهنگی دانشگاهها، تأکید کردند: اگر جوانان مؤمن و مسئولیت شناس دانشگاهی در سالهای گذشته، پرچم عدالتخواهی را در جامعه بلند نمی کردند مسیر حوادث و جهت گیریهای انتخاباتی مردم به روی کار آمدن دولتی عدالتخواه و حاکمیت گفتمان عدالت طلبی در جامعه، منجر نمی شد.
حضرت آیت الله خامنه ای، طرح و پیگیری مطالبات گوناگون دانشگاهی، سیاسی و اجتماعی را اقدامی تحسین برانگیز و تکلیف و وظیفه دانشجویان خواندند و افزودند: پیگیری «مستمر، عاقلانه و منطقیِ» مطالبات و آرمانها، آینده روشن محیطهای دانشجویی و دانشگاهی را تضمین خواهد کرد.
ایشان با تمجید از انگیزه جوانان دانشجو برای طرح دیدگاهها و خواسته های مختلف خود در این دیدار افزودند: همیشه گفته ام که باید از روزی بترسیم که جوان و دانشجوی ما انگیزه طرح مسئله و سئوال نداشته باشد که به یاری پروردگار امروز این چنین نیست و همه باید توان و تلاش خود را به کار گیریم تا روحیه خواستن و مطالبه در نسل جوان و به ویژه جوانان علمی و دانشگاهی هرچه بیشتر گسترش یابد.
رهبر انقلاب اسلامی با توجه به محدود بودن ظرفیتها و امکانات، پاسخگویی به همه مطالبات را در کوتاه مدت ناممکن دانستند و خاطرنشان کردند: آرمانهای بزرگ در کوتاه مدت محقق نمی شود اما طرحِ به دور از افراط و تفریط خواسته ها و پیگیری همراه با عقلانیت و اعتدال، یقیناً افق روشنی را برای دانشگاههای ما رقم خواهد زد.
حضرت آیت الله خامنه ای خطاب به جوانان و دانشجویان افزودند: بدانید که مطالبات و پیگیریهای شما، ثمربخش و سودمند خواهد بود همچنانکه اگر جوانان مؤمن و مسئولیت شناس دانشگاهی در سالهای گذشته، پرچم عدالتخواهی را در جامعه بلند نمی کردند مسیر حوادث و جهت گیریهای انتخاباتی مردم به روی کار آمدن دولتی عدالتخواه و حاکمیت گفتمان عدالت طلبی در جامعه، منجر نمی شد.
رهبر انقلاب اسلامی توجه جوانان دانشجو را به «اندیشیدن و پخته کردن خواسته ها، مطرح کردن مسائل با مراکز دست اندرکار، جستجوی راهکارهای اجرایی و کمک به تحقق ایده ها و انتظارات» جلب کردند و افزودند: اینها مکمل مطالبات دانشجویی است و جوانان ما باید در کنار داعیه های سیاسی– اجتماعی– علمی و دانشگاهی به این مسائل نیز توجه کنند و آنها را جزو وظایف خود بدانند.
ایشان تحقق آرمانهای بزرگ را محتاج پیگیری امیدوارانه و استمرار عمل دانستند و افزودند: وفادار ماندن دانشجویان به مطالبات و آرمانها حتی پس از پایان دوران دانشجویی و ساماندهی صحیح فعالیتها و محیطهای دانشگاهی، در استمرار فضای مطالبات و تحقق آنها، کاملاً مؤثر خواهد بود.
حضرت آیت الله خامنه ای نخبه پروری سیاسی را یکی از راههای استمرار فضای مطالبه در دانشگاهها برشمردند و افزودند: رسانه ها باید به طور جدی به معرفی نخبگان علمی و اجتماعی و سیاسی بپردازند اما تشکلهای دانشجویی نیز باید با پرورش نخبه های سیاسی، فضای مباحثه و استدلال را گسترش دهند و با محکم کردن پایه های «فکری– سیاسیِ» دانشجویان و تقویت روحیه و امید در آنان، محیط را به گونه ای شکل دهند که مجموعه دانشجویی در سالهای آینده نیز همواره در این فضا تنفس و در جهت اهداف بلند و آرمانهای والا حرکت کند.
رهبر انقلاب اسلامی در بخش دیگری از سخنانشان انتقاد کردن و مطالبه از همه مسئولان را، امری طبیعی دانستند و افزودند: البته نباید با مسئولان معارضه و دشمنی کرد اما این حرف به معنای انتقاد نکردن و مطالبه نکردن از مسئولان مختلف از جمله رهبری نیست چرا که می توان در عین صفا و دوستی، انتقاد هم کرد.
ایشان در پاسخ به سئوال یک دانشجو درباره تبیین حدود ضدولایت فقیه افزودند: ضدیت یعنی دشمنی کردن اما اگر کسی معتقد به مسئله ای نبود ضد آن نیست.
حضرت آیت الله خامنه ای درباره برخی مسائل که در زمینه سخنان رهبری در دیدارهای خصوصی مطرح می شود افزودند: اگر به دلایلی از جمله آگاه شدن دشمن، مصلحت نباشد که سخنی بیان شود، طبعاً نه آن حرف و نه خلاف آن گفته نخواهد شد، بنابراین حرفهای بنده، همان مسائلی است که در دیدارهای مختلف با مردم و مسئولان بیان می کنم و ایجاد این شائبه که رهبری در جلسات خصوصی، مطلبی خلاف حرفهای عمومی خود بیان کرده است، صحیح نیست.
حضرت آیت الله خامنه ای حمایت از دولت را به معنای تایید همه کارهای آن ندانستند و افزودند: دولت کنونی، انصافاً خدمتگزار، پرکار، با ارزش و صددرصد مورد اعتماد است اما این مسائل به معنای اطلاع رهبری از جزئیات همه فعالیتهای دولت و تأیید آنها نمی باشد و حمایت از دولت به معنای مخالفت با انتقاد از آن نیست.
ایشان افزودند: اطلاع داشتن رهبری از همه رویدادها و جزئیات فعالیت همه دستگاهها و وزارتخانه ها نه لازم و نه ممکن است و دلیلی ندارد رهبری وارد محیطهای اجرایی شود چرا که مسئولیتها مشخص است.
رهبر انقلاب اسلامی در پایان سخنانشان پیشرفت علم و اندیشه سیاسی، تعمیق «اندیشه و ایمان و معرفت دینی»، گسترش روشن بینی دینی و دست یافتن به قلمروهای جدید در عرصه علم و سیاست و معرفت را انتظار مردم و رهبری از دانشجو و دانشگاه خواندند و تأکید کردند: سنت آفرینش الهی بر پیروزی حق استوار است و هرجا ایمان و مجاهدت باشد پیشرفت و پیروزی نیز خواهد بود و به همین علت ما به آینده دانشگاهها کاملاً امیدواریم.
هشدار رئیس جمهور
امروز دیگر همه احمدینژاد را همه میشناسند و میدانند مرد عمل است و وقتی هشداری میدهد جدی است. اما اگر در جریان اخبار و مسایل کشور نباشند، شاید ندانند که مخاطب هشدار رئیسجمهور یعنی اخلالگران داخلی پرونده هستهای کیستند و چه کسانی باید منتظر داغ ننگ و پشیمانی باشند.
رئیسجمهور :
بعضیها در داخل هستند که دستشان به جایی و یا رسانهای بند است. حالا یا از روی ترسی که از جنجالهای غربی به راه افتاده یا اینکه از برخی چیزها ناراحت هستند، به راه افتادند تا به خیال خود برای مسئله هستهای ایران راهحلی پیدا کنند!
آنها راه افتادهاند و میگویند که ما میخواهیم راهحل بدهیم که مسئله هستهای ایران را برطرف کنیم، اما بدانند ملت ایران هیچگاه بنبستی نداشته است.
غربیها در خصوص پرونده هستهای ایران غیرقانونی عمل کردهاند و حالا نیز گرفتار آن شدهاند اما عدهای که به خیال خود احساس مسؤولیت میکنند، میخواهند سرخود با آنها مذاکره کنند.
من به همه آنهایی که در داخل و خارج وارد این قضیه شدهاند نصیحت میکنم که قادر نیستند کاری انجام دهند و بدانند اگر میخواهند بازی جدیدی راه بیندازند حاصلی جز پشیمانی و ننگ در پیشانی شما نخواهد بود.
---
حسن روحانی دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و مسوول سابق تیم هستهای مشهور به دیپلمات تعلیق است. این لقبی است که رسانهها به واسطه موافقت وی با تعلیق تمام فعالیتهای هستهای کشور به وی دادند. وی پس از انتخاب دکتر محمود احمدینژاد به عنوان رئیس دولت نهم در سال 84 از سمت خود به عنوان مسوول تیم هستهای کنار گذاشته شد و چندی بعد ایران تعلیقی را که به مدت دو سال در رابطه با فعالیتهای غنیسازی اورانیوم خود پذیرفته بود، شکست. انجام فعالیتهای غنیسازی در تاسیسات اتمی و راهاندازی زنجیرههای سانتریفوژ، رویکرد مسوولان جدید تیم هستهای کشورمان بود.
حسن روحانی 25 شهریور 86 در سایت زیر نظر خود «آفتابنیوز» اعلام کرد به زودی با «خاویر سولانا» مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپا دیدار و گفتوگو میکند.
سولانا نیز پس از آن در گفتوگو با روزنامه عکاظ عربستان، ضمن اعلام خبر دیدار قریبالوقوع خود با روحانی بر «ادامه تلاشها برای حل موضوع هستهای جمهوری اسلامی ایران» تاکید کرد. سولانا در این گفتوگو تصریح کرد: «تلاشها همچنان برای حل پرونده هستهای ایران ادامه دارد و ما برای حل این مسئله از راه گفتوگو تلاش میکنیم».
دفتر رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز با تایید اظهارات سولانا، اعلام کرد: «دکتر حسن روحانی به دعوت بنیاد کوربر روز چهارشنبه هفته جاری در حضور نمایندگان پارلمان آلمان و عدهای از مقامات دولتی و نخبگان این کشور سخنرانی خواهد کرد». سایت رسمی رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام خبر داد: «دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی با پیشنهاد بنیاد کوربر مبنی بر برگزاری دیدارهای جداگانه با وزیر امور خارجه آلمان، مشاور صدر اعظم، رئیس سیاست خارجی آلمان، مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و رئیس پارلمان اروپا موافقت کرده است.»
پس از آن که حسن روحانی با مقامات آلمانی دیدار کرد، خبر لغو دیدار روحانی و سولانا اعلام شد و وی به تهران بازگشت. اگرچه وی در توضیح کوتاهی، علت لغو دیدارش را نبود وقت عنوان کرد که به خاطر تاخیر در مذاکراتش با آلمانیها، به وجود آمده بود، اما خبرها نشان از حکایت دیگری از این ماجرا داشت که به وقت خود ارایه خواهد شد.
روحانی درباره لغو سفر به بروکسل و دیدار با خاویر سولانا گفت: «همان روزی که دیدار لغو شد با سولانا تلفنی صحبت کردم که سولانا در این گفتوگو اظهار داشت بسیار متاسفم که این دیدار انجام نشد و خیلی تمایل داشتم که با توجه به شرایط حساس و ابری موجود بحثهایی داشته باشیم.»!
حسن روحانی افزوده است: «سولانا گفت باید بحث کنیم ببینیم راه برون رفت از مشکل چه میباشد و از من پرسید که چه زمانی به اروپا میآیید که گفتم فعلاً که ماه رمضان است و سولانا در پاسخ گفت، حتماً قبل از آمدن شما از سفر باخبر باشم.» !
رسانههای دومخردادی به ویژه روزنامه اعتماد و سایت آفتابنیوز سفر روحانی را که به موازات وظایف علی لاریجانی صورت میگرفت، به علت ناکارآمدی تیم فعلی هستهای ایران عنوان کردند و در عین حال این شایعه را نیز قوت دادند که ایران برای رهایی از وضعیت حاکم حاضر به پذیرش تعلیق شده زیرا روحانی دیپلمات تعلیقگرایی است و به همین خاطر مامور مذاکره با سولانا شده است!
حسن روحانی درباره دیدار انجام نشدهاش با سولانا گفت: «گاهی احساس کمک کردن برخی سوء تفسیرها را به وجود میآورد.»! به گفته روحانی وی پیش از این سفر به صورت تلفنی با متکی و به صورت حضوری با لاریجانی صحبت کرده است. وی همچنین گفته است: «وقتی کسی مسوول است اینگونه سفرها عادی است؛ من از 20 سال پیش در برنامه هستهای ایران هستم!»
به نوشته خبرگزاریها و به گفته حسن روحانی، وی به وزیر خارجه آلمان دو راه را برای خروج از آن چه «بن بست هستهای ایران» خوانده است، پیشنهاد نموده و وزیر امور خارجه آلمان هم یک راه پیشنهاد کرده است! روحانی که هیچ مسؤولیتی درباره پرونده هستهای ایران ندارد، اما برای مردم ایران از بیان پیشنهادهای خود خودداری کرده است.
حسن روحانی درباره دیدار با وزیر امور خارجه آلمان گفته: «خوشبختانه وی در ملاقات در مقام بحث نرم شده بود. در مجموع از گذشته نیز در بین سه کشور اروپایی آلمان از همه نرمتر بود و در عینحال از همه کم زورتر.»
ماجرای آقای روحانی دنبالهدار تر از این حرفها است.
پیش از این رئیسجمهور درباره بحث انرژی هستهای گفته بود: "در ماجرای هستهای خیلیها در خارج و داخل آزمایش خود را پس دادند و نشان دادند که چقدر قانونمدار و حقمدار هستند. خیلیها که اطراف ما ادعای مسلمانی میکنند نه تنها در این زمینه ما را هیچ یاری نکردند بلکه با دشمنان ما نیز همراهی نمودند اما برخی از آن طرف دنیا ما را در این زمینه حمایت کردند."
بعد خبرهایی منتشر شد مبنی بر این که دستیار ارشد و معاون آقای حسن روحانی بعد از خلع وی از مسؤولیت تیم هستهای، طی 50 روز مسافرت خارج از کشور، ملاقاتهای متعددی با افراد تحت پوشش طرفهای اروپایی و دیپلماتهای غربی داشته است و بعد از تغییر هیات مذاکره کننده هستهای، طرفهای اروپایی در این مذاکرات، از نقاط ضعفی که ایران داشته، مطلع میشدهاند. حسین موسویان بعد از عزل از عضویت در هیات مذاکرهکننده هستهای، در ارتباطات خود با سفارت انگلستان در تهران، با دیپلماتهای غربی درباره لزوم تسریع در صدور قطعنامه علیه ایران در شورای امنیت صحبت کرده است.
وزیر اطلاعات نیز چندی پیش در جمع نمایندگان مجلس درباره جاسوسی هستهای موسویان دستیار ارشد آقای حسن روحانی گفته بود: "وقتی اقدامات حسین موسویان برای ما محرز شد، موضوع را در جلسهای با آقای روحانی، رییس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، در میان گذاشتیم. لیکن بعد از این جلسه، انتقال اطلاعات از سوی آقای موسویان شدت بیشتری به خود گرفت که تعجب کارشناسان اطلاعاتی کشور را موجب شد و عکس العمل بعدی ما را موجب شد."
البته پس از این حسن روحانی در حاشیه جلسه حزب اعتدال و توسعه، در مواجهه با سوالات متعدد خبرنگاران حاضر نشد از حسین موسویان، معاون سابقش در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام حمایت کند. وی گفت: "مصمم هستم در مسئله موسویان سکوت کنم، بنده هم اطلاعات حقوقی دارم و با مسائل امنیتی نیز آشنایی دارم، ولی منتظر تکمیل شدن پرونده و اعلام نظر نهایی دستگاه قضایی هستم و بعد از اعلام نظر این دستگاه، در صورت ضرورت، نظر خود را اعلام خواهم کرد."
اگر چه آقای روحانی در جمع خبرنگاران حاضر به حمایت از موسویان نشد، اما در جلسه "جامعه روحانیت" در تهران حدود یک ساعت از وی دفاع کرد که البته با اعتراضات شدیدی مواجه شد. اولین اعتراض به او این بود که چرا شما که "سال تا سال" در جلسات جامعه شرکت نمیکردید، اینگونه سراسیمه در جلسه شرکت کرده و از کسی که وزارت اطلاعات دربارهاش مستنداتی دارد، دفاع میکنید!
با این حال سخنان علی لاریجانی دبیر عالی شورای امنیت ملی در جمع هادیان سیاسی سپاه، بر این صحه میگذارد که برخی در داخل قصد دارند دشمنان ملت ایران را از بنبست به در آورند.
مسؤول ارشد موضوع هستهای کشورمان فاش کرد: "آنها (غربیها) امید عجیبی دارند که در داخل کشور تغییراتی به وجود بیاید تا به جایی برسند و بتوانند خواستههای خود را تحمیل کنند. در بحث هستهای بیش از ده، پانزده مرتبه از زبانشان در رفت و گفتند که شما در داخل دچار مشکل میشوید. سؤال این است که چه کسانی به آنها این احساس را میدهند؟ گاهی یک حرف، 5 یا 6 ماه کار را طولانیتر میکند. وی خطاب به این افراد در داخل کشور گفت: آخر شما چه کسانی هستید؟ مگر مسؤول پرونده هستید که این حرف را میزنید؟ یک سری اقدامات آنها باعث میشود که غربیها احساس کنند در درون نظام اختلاف است و لذا به سمت قطعنامه بعدی میروند. آنها با همین مسئله (تفرقهافکنیهای داخلی و سیگنالها) تصمیمگیری میکنند.
دبیر شورای عالی امنیت ملی افزود: ما یک دوره سینوسی داشتیم، با سیگنالهایی که عوامل آن کشورها، از داخل ایران داده بودند. برخی افراد داخلی به واشنگتن رفته و غرب را به صدور قطعنامه ترغیب کرده بودند، غربیها هم فکر میکردند با سیگنالهای داخلی، اوضاع به نفع آنها در حال تغییر کردن است. وی تصریح کرد: جمهوری اسلامی ایران خیلی قدرتمندتر از آن است که چهار تا بچه بتوانند خللی ایجاد کنند.
اکنون شاید بدانید خطاب هشدار رئیسجمهور به چه کسانی است و چه کسانی باید منتظر داغ ننگ و پشیمانی باشند.
بازدید دیروز: 36
کل بازدید :1091492
نه شکوفه ای نه برگی نه ثمر نه سایه دارم همه حیرتم که دهقان به چه کار کشت ما را
حمایت های رهبری از دولت
مثل منافقان در قران
خطبه های بی نظیر
اصلاحاتیان
رهبری
متفرقه های جذاب
مصباح
کاریکاتور
احمدی نژاد
دنیا و حب الدنیا
رفسنجانی
احمدی نژاد 2
متفرقه های جذاب 2
ولایت
اصلاحاتیان
مذهبی
خاتمی
اصلاحاتیان
کارگزاران
جاسوس
منافقان
انتخابات
دولت نهم
مجلس
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
ریاست جمهور
رجانیوز
افشا گری
افشا گری
بیداری 57
خاتمی نیوز
مسعود ده نمکی
طنز های سیاسی (اکینا)
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
نوشته های یک کج و معوج
گذری بر سیاست خارجی
نوشته های یک روزنامه نگار
نشریه دانشجویی ایران 1404
جوانان عدالتخواه و تحولگرا
دولت اسلامی-اعجاز نهم
مصائب احمدی نژاد
علیرضا احمدی نژاد
روزنامه دانشجویی
بچه های سوم تیر
خبرنگار مسلمان
سهیل کریمی
دست گرم تو
نسل خمینی
فصل آگاهی
خاکریزیسم
عقل سرخ
حریم یاس
صدای ما
عطشان
شب بو
تا آخر
نگرانی
بحر
دیده بان
مهراوه من
روزنتیگ های ...
آرمانشهر
فارس
خمینیسم
کیان
سیطره
نسل بیدار
ققنوس
خبرهای ضد اسلامی و ضد ایرانی
تحلیل سیاسی
موسسه پژوهش های سیاسی
روز نوشت های دانشجوی مسلمان
بیم موج
عدالت جو
محراب اندیشه
سپهر نیوز
مهر
انصار نیوز
جهان نیوز
نادر گنجی
نو اندیش
نوسازی
الف
واژگون
بسیج جهانی
رایگاه
قاسم
شیعه
قدس
خدمت
عصر ایران
این روزها
دریچه
رهپویان وصال
تابناک
این روز
تیک نیوز
عیاران
دیدار
گل آقا
موج
واحد مرکزی
رسا
شانا
خبرنگاران
اسراء
پانا
آفتاب
نوروز
ایرنا
برنا
بولتون
قطره
جامعه
majlese8
hawzah
jameeh
mellat.majlis
parlemaneh8
partosokhan
مستقل
عدالتخواهی
نقطه
انصار حزب الله
تدوین مطالعات
اصولگرایان
شریف