سیاست خارجی پیامبر اعظم
پژوهشگر: دکتر سعید جلیلی
از مسائل مشهود در سیاست خارجی پیامبر "صلح" و "ترک جنگ" می باشد. بررسی صلح در کنار جنگهای متعددی که پیامبر داشته اند دارای اهمیت بسیاری است،آن چنان که پیامبر پس از تشریع جهاد، حمله اصلی خود را متوجه مکه و مشرکین قریش نمودند. شش سال استراتژی جهاد با قریش، نشانگر اهمیت دادن پیامبر به مبارزه با قریش و تضعیف آنها می باشد. اما در سال ششم هجرت تغییر استراتژی و اتخاذ استراتژی صلح مشاهده می شود. تحلیل صلح حدیبیه به عنوان یکی از بارزترین نمونه ها،می تواند شاخص های انتخاب این استراتژی و اهمیت آن را آشکار سازد.
صلح حدیبیه در شرایطی واقع شد که پیامبر تا آن زمان شش سال به جنگ با دشمن پرداخته بود و در آن سال از نظر قدرت و موقعیت در وضعیت بهتری نسبت به شش سال قبل بودند اما با این وجود پیامبر صلح را برمی گزیند. پیامبر با در نظر گرفتن هدف غایی که گسترش اسلام در سراسر جهان بود، باید دامنه دعوت خویش را کم کم به خارج از محدوده مدینه و مکه و حتی شبه جزیره بگستراند. تا سال ششم پیامبر توانسته بود تا اسلام را در منطقه حجاز گسترش دهد و دشمنان خویش را در این منطقه به قدر کافی تضعیف نماید.
قریش بزرگترین و اصلی ترین دشمن پیامبر، تمام سعی خویش را در مخالفت با پیامبر به کار برده بود.اینک مشخص شده بود قریش دیگر توان وارد ساختن ضربه اساسی به مدینه را ندارد. پیامبر با بسیاری از قبایل منطقه نیز ارتباط برقرار نموده است و باید به نقاط دوردست تر بپردازد. دو ابرقدرت روم و ایران هنوز به اسلام دعوت نشده بودند. لحن نامه هایی که پیامبر به سران کشورها نوشتند لحن قاطعی بود. این لحن، آمادگی
برای هرگونه خطر احتمالی را می طلبید و پیامبر باید از قبل چنین آمادگی را فراهم سازد. پیامبر دریافته بود که برای پرداختن به خارج از شبه جزیره، می بایستی در منطقه ثبات حکم فرما شود و پیامبر دیگر منازعی در منطقه نداشته باشد. لازمه پرداختن به خارج، حضور بلامنازع در منطقه است و برای این کار یا باید دشمن مقهور شود و یا اینکه خاطر جمع شد که دیگر از ناحیه وی مزاحمتی ایجاد نخواهد شد. بدین سبب پیامبر با حرکت به سوی مکه و نمایشی از قدرت را طرح ریزی می نمایند. مانوری که منجر به صلح حدیبیه شد و بوسیله آن ایشان توانست به مقصود خویش،ایجاد ثبات در منطقه و تبلیغ اسلام درخارج شبه جزیره برسد.
در این قسمت ابزارها و تاکتیکهای پیامبر در صلح حدیبیه مورد بررسی خواهد گرفت :
1)ایجاد زمینه برای تحقق استراتژی
پیامبر چون قصد حرکت به سمت مکه را نمود باید زمینه را برای مقهور ساختن دشمن فراهم می نمود. بهترین شیوه جنگ سرد بود،کاری که قریش به دلایل ملاحظات سیاسی نتواند عکس العملی نشان دهد. پیامبر قصد عمره می نماید، سنت مشترکی که بسیاری از قبایل به آن عمل می نمایند و قریش نیز به عنوان متولیان کعبه نمی توانند مانع آن شوند. استفاده از این سنت مشترک می تواند وسیله ای کارساز باشد، پس پیامبر تمامی هم پیمانان خویش را به سوی مکه فرا می خواند و خود نیز با بسیج 1500 نفر و برداشتن هفتاد قربانی راهی می شود. هم پیمانان می دانند ورود به مکه مساوی با شکستن شوکت قریش است و از دیگر سو قریش نمی توانند مانع ورود زائران به مکه شود، پس بحرانی در پیش خواهد بود بدین سبب از رفتن کناره می گیرند چرا که قریش در مدینه به پیامبر حمله کرد تا چه رسد به مکه.
اما پیامبر با هوشیاری کامل به سوی مکه حرکت می کنند و در جواب هر یک از فرستادگان قریش می فرمایند : ما قصد جنگ نداریم و برای عمره آمده ایم و آوردن قربانی را گواه بر این موضوع می گیرد. نشان دادن قربانیها به قریش و اعلام اینکه هدف زیارت است، کارساز میشود.در مکه اختلاف می افتد. عده ای معتقدند نمی توان جلوی زائرین را گرفت و قریش معتقدند اگر برای حج هم آمده اند نباید وارد شهر شوند چرا که این مطلب ورد زبان قبایل عرب خواهد شد. این زمینه سازی باعث می شود قریش که در ابتدا طلب صلح نداشتند برای جلوگیری از ورود پیامبر به مکه خواهان صلح شوند. اینک برای قریش مهمتر از هر چیز جلوگیری از ورود پیامبر به مکه است تا شاید در پرتو آن شوکت قریش باقی بماند. مشکلی که قریش دچار آن شده بود راه حل آن صلح با پیامبر و جلوگیری از ورود ایشان به مکه بود و این همان خواسته پیامبر بود. وادار نمودن دشمن به ترک جنگ و عدم مزاحمت تا بتوان به دیگر نقاط جهان پرداخت.
حرکت پیامبر بهترین زمینه را برای تحمیل صلح به قریش فراهم نمود. خود رسول اکرم صل الله علیه و آله در این باره می فرمایند : «مشرکین از شما طلب صلح کردند و تمایل داشتند که با شما در امان باشند و حال آنکه قبل از آن نسبت به شما کراهت داشتند».
2)دیپلماسی
حضور پیامبر در نزدیکی مکه دشمن را به هراس می افکند، لذا مذاکره و ارسال پیام بین طرفین آغاز می شود. پیامبر سعی می نماید با یک دیپلماسی هوشیارانه خواسته خویش را بر قریش تحمیل نماید. 8 بار فرستادگان طرفین برای مذاکره رفت و آمد می کنند.
بار اول«بشر بن سفیان» به نزد ایشان آمده و حضرت جواب می دهد: ما برای زیارت آمده ایم.
بار دوم «بدیل بن ورقا خزاعی» هم پیمان پیامبر را به نزد ایشان می فرستند، پیامبر دوباره می فرمایند : ما برای حج آمده ایم.
پس از آن «مکرز بن خفض» فرستاده می شود و باز همان جواب را می شنود.
بار چهارم «حلیس بن علقمه» به نزد پیامبر فرستاده می شود و ایشان با شناختی که از روحیات وی داشتند دستور می دهند تا شترهای قربانی را به وی نشان دهند و او چون آنها را می بیند متاثر شده و به نزد قریش برمی گردد و موافقت خویش را از ورود پیامبر به مکه اعلام می دارد. در مکه اختلاف می افتد قریش هراسان شده و این بار «عروه بن مسعود» را به نزد پیامبر می فرستند تا با تهدید روحیه مسلمانان را تضعیف نماید اما مشاهده می کند که مسلمانان محبتی عظیم به ایشان دارند و برای ایشان حاضرند جان خویش را نیز فدا کنند پس به نزد قریش بازگشته و از وفاداری مسلمین به پیامبر و اراده عظیم آنان سخن می گوید.
رسول خدا تاکنون توانسته است با استفاده از سنن مشترک و نمایش قدرت مسلمانان، در تمامی مذاکرات دشمن را به بن بست برساند. اینک دشمن به دنبال بهانه ای برای جلوگیری از ورود پیامبر به مکه است، اگر پیامبر وارد مکه شود شوکت قریش شکسته خواهد شد و اگر مانع ورود ایشان شوند نیز به نحوی دیگر چرا که آنان،متولی کعبه اند و چنین حقی را ندارند، لذا قریش به دنبال بهانه ای می گردند تا بوسیله آن از این بحران رهایی یابند. بدین وسیله «خراش بن امیه» فرستاده پیامبر را نه تنها به حضور نمی پذیرند. بلکه نقشه قتل وی را نیز می ریزند اما پیامبر هوشیارانه هیچ عکس العملی نشان نمی دهند. از سوی دیگر قریش 50 نفر را به سپاه پیامبر می فرستد تا چند نفر از مسلمانان را به اسارت بگیرند و بهانه ای برای جنگ پیدا شود، اما هر 50 نفر توسط مسلمانان دستگیر می شوند و پیامبر دستور آزادی آنها را می دهد. این حرکت مدبرانه پیامبر هر گونه عکس العملی را از دشمنن سلب می نماید.
پیامبر فرستاده دوم خویش «عثمان بن عفان» را به نزد ایشان می فرستد، آنان عثمان را محبوس و شایعه می کنند عثمان به قتل رسیده است. این شایعه می تواند کارساز باشد، از یک سو ممکن است به بهانه آن مسلمانان جنگ را شروع نمایند و بعد هم با آزادی عثمان، خرده ای بر قریش نباشد و از دیگر سو قریش می توانست به ارزیابی سپاه پیامبر بپردازد که تا چه اندازه توان جنگ و مقابله با قریش را دارند و آیا آمادگی جنگیدن دارند یا خیر؟
اما پیامبر بسیار هوشیارانه عمل می نمایند، مسلمانان را برای جنگ با قریش بسیج نموده و از آنان بیعت می گیرد که با قریش بجنگند و بیعت برای جنگ، نشانگر نیرویی جدی و قوی و تهدیدی مهم برای قریش بود. قریش مستاصل شده و خبر سلامت عثمان را به پیامبر می رساند قریش چاره ای جز صلح با پیامبر ندارد «سهیل بن عمرو» به نزد پیامبر فرستاده می شود تا قرارداد صلح را بنویسد،اما به او سفارش می شود تا جایی که می تواند سعی نماید تا مذاکره به بن بست برسد. اما پیامبر این نقشه را نیز خنثی می سازد. پیامبر هدفی بزرگتر و لازمه آن صلح در منطقه است، پس باید انعطافهایی در مذ اکرات انجام دهد اگرچه فهم آن برای بعضی از اصحاب دشوار خواهد بود.
«سهیل بن عمرو» از ابتدای مذاکره، شروع به سنگ اندازی می نماید. نخست خواهان ننوشتن «بسم الله الرحمن الرحیم» می شود. اصحاب آشفته می شوند ، اما پیامبر می فرمایند : آنچه او می خواهد بنویسد «بسمک اللهم» دوباره سهیل بن عمرو از نوشتن «محمد رسول الله» امتناع می نماید، پیامبر باز هم موافقت می نمایند. انعطافهای پیامبر سهیل را مقهور می نماید، در صلحنامه، سهیل بن عمرو چنین ماده ای را پیشنهاد می کند که :
اگر کسی از قریش بدون اجازه ولی خود به محمد ملحق شود او را به پیش ولی خود باید بازگرداند و هرکس از همراهان محمد به قریش ملحق شود او را به محمد بر نخواهند نگرداند.
این آخرین حربه دشمن برای فرار از صلح است، بعضی از اصحاب باز هم آشفته می شوند. اما پیامبر باز هم آن را می پذیرند و بدین ترتیب قرارداد صلح بر دشمن تحمیل می شود. اینک بر اساس قرارداد، پیامبر با یک دیپلماسی آگاهانه بزرگترین دشمن خویش را در منطقه خلع سلاح نموده و با خاطرجمعی می تواند اسلام را به بقیه نقاط گسترش دهد.
3)تهدید به جنگ :
پیامبر برای تحمیل صلح بر دشمن به منطقه آمده بود، لذا باید از یک سو از موضع قوی با دشمن برخورد می نمود، و از یک سو باید با هوشیاری کامل مانع از هرگونه سنگ اندازی در راه صلح شود و از دیگر سو باید از موضعی قوی و برتر با مسئله برخورد نماید. برای تحمیل صلح علاوه بر قراردادن دشمن در محظورات سیاسی ،مهمترین کار ترساندن وی از قوه نظامی است. بدین خاطر وقتی اولین فرستاده قریش برای تهدید به نزد پیامبر آمد. ایشان با قاطعیت هرچه تمامتر فرمودند :
قریش چه گمان می گند؟ به خدا سوگند در راه دین خدا که مرا بدان مبعوث نموده آن قدر می جنگم تا خدا آن را پیروز گرداند و یا اینکه جان خود را بر سر این راه گذارم و از میان روم. و چون حضرت اطلاع یافت که قریش قصد دارد راه را بر ایشان ببندد پس از مشورت با اصحاب، اعلام کردند یا مهلت به آنها می دهیم و یا می جنگیم. این تهدیدهای جدی که جلوه بارز آن در بیت رضوان عینیت یافت باعث شد تا قریش تدریجا به خود آمده و وحشتی در آنان ایجاد شود و به فکر مذاکره برای صلح بیفتند.
تهدیدهای پیامبر نشان گر آن است که اگرچه استراتژی پیامبر برقرای صلح بود اما تهدید به جنگ به عنوان یک تاکتیک ارزنده در جهت استراتژی صلح بکار گرفته شد و پیامبر از آن به عنوان وسیله ای موثر استفاده کردند و از طریق همین تاکتیک بود که توانستند دشمن را به تسلیم و راضی شدن به صلح وادارند.
4)پیامدهای صلح :
برقراری صلح برای پیامبر و مسلمانان برکان فراوانی داشت. تعبیری که قرآن مجید برای موفقیت از صلح می کند راجع به هیچ یک از جنگهای پیروزمند پیامبر نکرده است :
انا فتحنا لک فتحا مبینا
به گفته بیشتر تفاسیر معتبر، آیه فوق مربوط به صلح حدیبیه است. صلح نشانه اعتراف قریش به حکومت پیامبر بوده و بوسیله ان ایشان توانستند از جنگهای تحمیلی قریش فرار کنند.
اینکه شوکت قریش گرفته شده و کینه های قریش نسبت به پیامبر پوشانده شده بود و به تعبیر امام رضا(ع) این فتح تبعات و آثار سوء دعوت نسبت به قریش را از بین برد.
پس از صلح بود که پیامبر توانستند با خاطری آسوده به سراغ یهودیان رفته و قلعه های خیبر را فتح نمایند.
پس از صلح بود که پیامبر طی نامه هایی به سران قدرتهای بزرگ وقت،آنان را با لحنی قاطع به اسلام دعوت نمایند
پس از صلح بود که پیامبر سپاهی عظیم را به سرحدات روم فرستادند.
پس از صلح بود که جمع کثیری به اسلام گرویده و مسلمان شدند.
وسرانجام پس از صلح بود که مکه فتح شد.
اکاذیب تندروها در وعده های احمدی نژاد
داستان 3 پاکت مدیر را اصلاح طلبان پس از بازنشسته شدن بارها بیان کرده اند. همانکه مدیری در ابتدای انتصاب سه پاکت دریافت کرد که هریک را باید در زمانی مصرف کرد، اولی در ابتدای دوره که در آن دستور به وعده دادن شده بود، دومی مربوط به میان دوره است که دستور به تقصیرها را بر گردن دیگران انداختن بود و سومی که حاکی از دادن پاکتهای سه گانه به مدیر بعدی است.
این داستان را سرشناس ترین تئوریسینهای اصلاح طلبان از ابتدی دولت نهم بارها به زبان آورده اند و آخرین بار نیز توسط محسن آرمین آنرا به زبان آورد و از وعده های بی سرانجام دولت نهم گلایه کرد. اما اگر به راستی این داستان صحیح باشد باید گلایه او را نه از بابت عمل کردن به سه نامه که از باب عمل نکردن به آن دانست. شاید بتوان برای این امر به سخنان محمد قوچانی (روزنامه نگار محبوب اصلاح طلبان و همکار آرمین در عصرما) استناد کرد که گفته بود:" اصلاح طلبان از احمدی نژاد چیزهای زیادی یاد می گیرند. یکی از چیزهایی که اصلاح طلبان از احمدی نژاد یاد می گیرند و من فکر می کنم ایشان آموزگار خوبی در این مورد است این است که یک رئیس جمهور باید خودش را یک رئیس جمهور بداند و در پیگیری مسائل، جدی باشد نه این که خودش را یک فیلسوف یا روشنفکر بداند. واقعا از این جهت، آقای احمدی نژاد در پیگیری ، سماجت و سرسخت بودنش قابل تحسین است."
با این وصف نمی توان احمدی نژاد را به وعده سر دادن محکوم کرد؛ پس این گلایه ها از چه روست؟ شاید وجه غالب آن، به نوعی سیاسی کاری باز گردد که سعی بر سوار شدن بر موج افکار عمومی و پوپولیسم دارد. به گمان نگارنده همین امر است که آنها را به ورطه دروغگویی انداخته است. دروغ در انتساب وعده هایی به دولت که در راستای عملکرد عوامفریبانه موثر باشد. به یک نمونه دقت کنید: تاج زاده دیگر عضو سازمان مجاهدین و حزب مشارکت در سایت حزبش اینگونه می نویسد: "وزیر محترم مسکن نیز اخیراً اعلام کرد مردم در شهرهای بزرگ انتظار خانهدار شدن نداشته باشند." این در حالی است که وزیر مسکن با برشمردن سیاستهای حمایتی دولت برای کاهش قیمت مسکن گفته بود: "آنچه اعلام شده مربوط به کلانشهرها نمی شود و مردم و سرمایه گذاران در حوزه مسکن باید به شهرهای جدید و شهرک های حومه کلانشهرها بیندیشند." به وضوح مشخص است که سخن وی با گفته تاج زاده متفاوت است و این گفته در راستای سیاست تمرکز زدایی است که از شعارهای مورد اتفاق در میان اغلب کارشناسان است. جالب تر آنکه تاج زاده در هان نوشتار از اینکه قرار بود از تهران تمرکز زدایی شود و هنوز نشده گلایه می کند.
در میان دیگر شعارها نیز همچون آنچه رفت بارها شاهد تغییرات اندک اما مبنایی بوده ایم که آنرا به صورت پیاپی مورد استفاده قرار داده اند و بر علیه دولت به کار گرفته اند. در انتقادات از دولت همچنین اغلب شاهد نادیده انگاشتن زمان طبیعی مورد نیاز پروژه های در دست اقدام هستیم.
در این رویه جدید البته شعار های دولت که بدان عمل شده نیز مورد انتقاد قرار می گیرد. به عنوان نمونه طرح بحث سهام عدالت از سوی نامزد مورد حمایت همین سازمان در انتخابات مرحله دوم مطرح شد که از آنجا که شعاری صحیح بود با اندک اصلاحاتی توسط رییس جمهور عملیاتی شد اما کافی است به مقاله های نشریه "عصر نو" سازمان مجاهدین توجه گردد تا میزان بهانه گیری های آنها را از این طرح دریابیم.
به نظر می رسد این سازمان در کنار جبهه مشارکت که درصدد تشکیل سازمان رای است با سر دادن چنین مباحثی به دنبال راه اندازی یک جنبش پوپولیستی برای بازگشت به قدرت است. بد نیست در این میان آقای آرمین را به همان نوشته شریفی که از نامه امیرالمومنین (علیه السلام) به مالک اشتر در میان یادداشت خود گنجانده توجه دهیم که حضرت فرمودند: « پس هوای نفس خود را کنترل کن. بر نفست در آنچه که بر تو حلال و جایز نیست سخت بگیر زیرا سختگیری بر نفس در آنچه که بدان تمایل دارد یا از آن گریزان است، در حقیقت رفتاری از سر عدالت و انصاف با آن است.»
آقای خاتمی! اگر به شما می گفتند عضو گروه فشار چه بر سرشان می آمد؟
مردادماه 1379 بود که روزنامه های اصولگرایان با استناد به نظرسنجی های رسمی وزارتخانه های کشور، ارشاد و اطلاعات مطالبه اول 70 تا 90 درصد از مردم را رسیدگی به مشکلات اقتصادی نظیر گرانی، بیکاری، مسکن و ... اعلام نمودند و نوشتند آن بحرانی که رییس جمهور مورد اشاره قرار می دهد مواجهه با مطبوعات متخلف نیست، عملکرد اقتصادی دولت است.
این انتقاد که برخواسته از پژوهشهای خود اصلاح طلبان و نه رقبای دولت بود مذاق آنها را آنچنان تلخ آمد که عباس عبدی ایدئولوگ آنروز اصلاح طلبان جناح منتقد دولت را به بسیج کردن "قابلمه بدستها"! متهم کرد.
این اتهام عبدی پروژه تخریب شدید منتقدان را در مطبوعات و برخی محافل دانشجویی و ... کلید زد تا آنجا که عده ای از مردم را باور آمد که به راستی اصولگرایان با تشکیل صف عده ای قابلمه بدست سعی در براندازی دولت داشته اند.
این تنها یکی از مصادیق آن بحران های ادعایی بود که خاتمی می گفت هر 9 روز با یکی از آنها روبرو بوده است.
بد نیست اشاره ای به چند مورد دیگر از بحران ها نیز بنمایم؛ در اولین سخنرانی جناب آقای خاتمی در دانشگاه تهران به عنوان رییس جمهوری اسلامی ایران، در سالروز شهادت سیدالساجدین علیهالسلام، به مجرد اینکه خاتمی یکی از کلمه های «دمکراسی» ، «جامعهی مدنی» و «جوان» را بر زبان می راند، با کف و سوت و فریاد «خاتمی دوستت داریم» مواجه می گردید که این امر حدود حدود دویست (200) بار تکرار شد؛ در چنین شرایطی برخی از رسانه های اصولگرایان از این رفتار انتقاد نمودند و سکوت وی را در کسوت یک روحانی در برابر این اعمال نکوهش کردند. اما این نهی از منکر به مخالف با دمکراسی ، جامعهی مدنی و جوان تعبیر شد و گویندگان آن خشونت طلب خوانده شدند و این اقدام آنان بحران آفرینی علیه دولت تلقی گردید.
همچنین وقتی از حذف بیش از سه هزار عنصر متدین، لایق و مجرب از گردونهی اجرای کشور، به جرم طرفدار خاتمی نبودن با ذکر نام آنها گله شد و از اینکه دامنه این تغییرات حتی دامن مستخدم یک مدرسه را نیز گرفت انتقاد گردید، باز هم این سخن بحرانی تلقی گردید پیش روی دولت!
سیصد دقیقه از وقت گرانبهای 70 میلیون نفر ایرانی را آن هم در جلسهی رسمی هیات دولت، مصروف شهردار سابق تهران، ساختند و در وزارت کشور، ستاد حمایت از کرباسچی تاسیس نمودند و ... و با نامه نگاری ها و واسطه تراشی ها مانع از اجرای عدالت درباره او شدند و رسیدگی به تخلفات وی که در دادگاه مسجل گردید را بحران علیه دولت معرفی کردند.
با ترور کذایی آقای سعید حجاریان توسط برخی عناصر دوم خردادی، انگشتها را به سوی شخصیتهایی همچون آیت الله مصباح یزدی نشانه رفتند، که با شناسایی ضاربین و دستگیریشان، آنهم به دست سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که او را شریک در این ماجرا معرفی می نمودند،در پروژه خود ناکام ماندند، بازیهای پشت پردهی این جماعت بر پرده افتاد اما همچنان در کمال وقاحت کیهان و رسالت را به جرم انتقاد از مغز اصلاحات! عامل این ترور معرفی می نمودند و ترور او را بحرانی برای شکست دولت اصلاحات!
حال سید محمد خاتمی در یک دیدار رسمی از «محمود احمدینژاد» به خاطر بیان این سخن که « به محض اینکه سالهای قبلی،کسی از دولت انتقاد می کرد متهم به کودتا می شد!» به شدت انتقاد کرده است و گفته است: یک مورد پیدا کنید که دولت و مجلس قبلی مدعی شده باشد که کسی علیه آنان حرف زده باشد و آنها برخورد کرده باشند؛ اینها حرفهایی است که مردم هم می دانند درست نیست!
جالب تر آنکه «سید محمد خاتمی» این سخن را در دیدار با جمعی ازاعضای شورای مرکزی حزب همبستگی، گفته است. اینکه می گوییم جمعی از آن جهت است که یک عضو شورایعالی حزب همبستگی از عدم حضور تعداد زیادی از اعضای شورای عالی این حزب در دیدار با سید محمد خاتمی خبر داد.
او با محکوم کردن رییس جمهور به تکرار سخنان «گروه فشار»! مدعی شد در آن زمان هر کس هر انتقادی می خواست می نمود و کسی هم کاری به آنها نداشت.
او در ادامه گفت: مگر ما میگفتیم اگر یک روزنامه، جناح و جریان سیاسی حرفی را بزند که امنیت ملی را از بین ببرد ، با آن برخورد نشود؟ ما میگفتیم طبق قانون اساسی و ضابطه اتهام ابلاغ شود؛ او بتواند وکیل بگیرد ، در دادگاه صالحه بررسی شود، هیات منصفه حضور داشته باشد و روی روال معمولی بررسی شود. خاتمی در حالی این سخن را به زبان می راند که دادگاه هیچ روزنامه ای خارج از روال، بی وکیل مدافع و یا بدون حضور هیات منصفه تشکیل نمی گشت.
او در حالی این سخنان را بر زبان راند که حتی بعد از قدرت نیز تحمل انتقاد را نداشت و بالاترین مقام اجرایی کشور را به خاطر انتقادش به همسویی با گروههای فشار متهم نمود. آیا برای بررسی صحت ادعای خاتمی توضیح بیشتری نیز لازم است؟
بودجه 75 میلیون دلاری امریکارا کی می خورد؟!
روزنامهی امریکایی وال استریت ژورنال که یکی از قدیمی ترین و مشهورترین روزنامههای اقتصادی دنیا به شمار می رود، در مقاله ای با انتقاد از یادداشت اکبر عطری که در آن خواستار تدوام بودجه 75 میلیون دلاری کنگره امریکا به اپوزیسیون شده بود، نوشت: این پول به جیب اپوزیسیون خارج نشین می رود و اتهامات آن متوجه نیروهای مخالف داخلی می شود.
نویسنده این مقاله که با عنوان «آمریکا پای خود را از مسایل ایران بیرون بکشد"، منتشر شد، از شاگردان فوکویاما و برژینسکی است. وی با مخالفت با نظر عطری آن را در تضاد با نظر اپوزسیون ایرانی همچون اکبر گنجی، عمادالدین باقی، شیرین عبادی و هاله اسفندیاری دانست و اظهار داشت: عطری مدعی است در ایران فعالان زیادی وجود دارند که به صورت مخفیانه و بی سرو صدا از این برنامه حمایت و از آن بهره مند می گردند ولی این استدلال از این لحاظ کاملاً اشتباه است که وزارت امور خارجه آمریکا نتوانسته است فعالانی را در ایران بیابد که حتی حاضر به قبول این بودجه باشند.
به نوشته این روزنامه، گزارش اخیر مجلس سنا در مورد این مسأله نیز حاکی از آن است که این برنامه نتایج معکوسی به همراه داشته و دولت آمریکا در متقاعد کردن فعالان ایرانی برای پذیرفتن این بودجه با مشکلاتی مواجه بوده است.
نویسنده این مقاله که یک ایرانی تبار مقیم آمریکاست، در ادامه تصریح کرد: این بودجه توانسته است به صورت فاجعه باری همانگونه که آقای عطری به آن اشاره کرده است، بین فعالان ایران اختلاف ایجاد کند و آن را تقسیم کند. بین آن دسته از فعالان ایرانی که در داخل کشور در خطوط مقدم جنبش دمکراسی! تلاش می کنند و آن دسته از کسانی که در خارج از ایران تلاش می کنند اختلاف زیادی بوجود آمده است
این روزنامه نزدیک به نئومحافظهکاران، چنین اختلافاتی را درست به نفع دولت ایران دانست که از تکه تکه شدن اپوزسیون بهره می برد
این مقاله در ادامه با اشاره به اینکه 26 سازمان آمریکایی در 11 اکتبر، طی نامه ای به کنگره خواستار برنامه ریزی مجدد در مورد بودجه 75 میلیون دلاری دولت این کشور شده بودند تا آن را صرف پروژه هایی کند که واقعاً در حمایت از جامعه مدنی! ایران باشد، تصریح کرد: این گروه ها علاوه بر آن پیشنهاد کرده بودند که کنگره این بودجه را به تبادلات فرهنگی و آموزشی اختصاص دهد و تحریم های کنونی را که مانع از همکاری سازمان های غیر دولتی آمریکا با سازمان های غیر دولتی ایرانی می شوند را، لغو کند تا آنها بتوانند از این طریق فونداسیونی را بنا سازند که از طریق آن ممکن است دمکراسی رشد کند.
وی در پایان مقاله خود تصریح کرد: بهترین راه برای ترویج تبادلات اجتماعی و کمک به سازمان های غیر دولتی ایرانی این است که دولت های ایران و آمریکا در این مسائل دخالت نکنند.
گفتنی است سال گذشته نیویورک تایمز گزارشی از فعالیتهای جاسوسی آمریکا علیه ایران را منتشر کرد که در آن آمده بود: «در طبقات فوقانی ساختمانی با سبک معماری دهه 1970 در قلب شهر کویری دبی، گروهی از مقامات وزارت خارجه آمریکا دفاتری را تشکیل دادهاند که در ادامه تلاش آمریکا برای کنترل بهتر ایران و تشویق تغییرات سیاسی در این کشور فعالیت میکنند.»
این گزارش مکمل خبر اختصاص 75 میلیون دلار از سوی کنگره آمریکا به دولت بوش، برای برنامهریزی جهت ایجاد انقلابی غیر خشن در ایران بود که به گفته نیویورک تایمز "دیوید دنهی"، مشاور ارشد دفتر امور خاورمیانه وزارت خارجه آمریکا، مسئول نظارت برتوزیع میلیون ها دلاری شده است که قرار است صرف ساختن یک ایران دموکراتیک! شود و در طول 2سال گذشته با دهها نفر از دانشجویان، روزنامهنگاران، وبلاگنویسان و فعالان جهان در این زمینه دیدار کرده است.
متکی را مستعفی کرد؟!
عامل انتشار شایعه کذب استعفای متکی 2 عضو فراکسیون اقلیت و 2 خبرگزاری داخلی بوده اند.
صبح روز چهارشنبه یکی از اعضاء فراکسیون اقلیت در میز صبحانه، از استعفای متکی در سه شنبه شب خبر می دهد و سپس قدرت ا... علیخانی یکی دیگر از اعضا این فراکسیون، اقدام به انتشار این شایعه کذب می نماید.
وی (علیخانی) در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 84 نیز در یک میتینگ تبلیغاتی به نفع هاشمی رفسنجانی با فریادهای مخصوص به خود، گفته بود: « انتخاب آقای هاشمی را با بیش از بیست میلیون رأی تضمین می کنم. والله، تالله اگر به احتمال یک صدم، آقای هاشمی در این کشور انتخاب نشود، خود من هم از مجلس بیرون خواهم آمد و نمی مانم در آن مجلسی که آقای هاشمی نباشد و دیگری باشد. تمام خبرگزاری های داخل و خارج مخابره کنند، علیخانی به عنوان نماینده مردم اعلام کرد اگر آقای هاشمی در این انتخابات پیروز نشود و دیگری پیروز شود، استعفا خواهم داد.»
پس از پخش این شایعه توسط این نماینده که به اظهار مطالبی دون شأن یک نماینده مجلس و مطالب بی پایه مشهور است، 2 خبرگزاری داخلی، نسبت به رسانه ای کردن این پروژه جنگ روانی علیه دولت اقدام می کنند.
خبرگزاری مهر، ضمن اشاره به اینکه 2 عضو کمیسیون امنیت ملی از استعفای متکی خبر دادند، افزود: هنوز خبر رسمی و قطعی در این زمینه از سوی منابع ذیربط اعلام نشده است.
این در حالیست که این خبرگزاری با زیرکی از ذکر نام این 2 نماینده خودداری کرد اما خبرگزاری ایسنا در خبری که با گذشت دقایقی مجبور به تکذیب و عذرخواهی درباره آن شد، از کاظم جلالی و رضا طلایی نیک به عنوان 2 نماینده مذکور نام برد.
این اقدام ایسنا موجب شد که کاظم جلالی با حضور در جمع خبرنگاران پارلمانی این شایعه را تکذیب کرده و نسبت به شکایت از این خبرگزاری هشدار دهد.
در همین رابطه "تیتر یک" روزنامه "اعتماد" نیز با عنوان "متکی در دوراهی ماندن و رفتن"، از روز قبل برای زمینه سازی و هوچی گری به منظور باورپذیری این شایعه کذب اجاره شده بود.
همچنین در جلسه بعدازظهر روز گذشته کمیسیون امنیت ملی که با حضور منوچهر متکی برگزار گردید، قدرت علیخانی، صراحتاً به پخش شایعه کذب استعفای متکی از سوی خود، تأکید کرد.
اظهارات قلدرمآبانه این نماینده در حالی صور می گیرد که رسانه های بیگانه بیشترین بهره برداری را از انتشار این شایعه کذب کرده و از روز گذشته در تماسهای پی در پی با مخبر کمیسیون امنیت ملی به دنبال افزایش حجم عملیات روانی خود علیه جمهوری اسلامی و مخابره عدم ثبات در دولت نهم می باشند.
استعفای لاریجانی، شایعه استعفای متکی، مسئله هستهای
رئیسجمهور تشریح کرد:
«آقای لاریجانی از دوستان بنده هستند و در این مدت نیز خیلی زحمت کشیدند اما سه بار کتبی و چندین بار هم شفاهی استعفا دادند و از من خواستند تا با استفعایشان موافقت کنم و طبیعی است که رئیس جمهور هم با این اصرار، استعفا را بپذیرد.»
رئیسجمهور گفت: آقای جلیلی سابقه روشنی در عرصه فعالیت های سیاست بین الملل و دیپلماسی دارد و هم اکنون ما در خدمتشان هستیم و سیاست های هسته ای نیز همان چیزی است که در 2 سال گذشته اعلام و دنبال کردیم و هم اکنون نیز دنبال می کنیم.
و اما شایعه تغییر متکی «چنین چیزی را اولین بار است که در اینجا می شنوم و به نظرم شایعه استعفای آقای متکی جنگ روانی است. وزیر امور خارجه با نشاط در حال انجام وظیفه اش است و امروز هم بر خلاف برخی جلسات گذشته تا آخر حضور داشت.»
این شایعه پس از آن قوت گرفت که طی روزهای اخیر به ویژه پس از جلسه مشترک دولت و مجلس، برخی رسانه ها از درگیری لفظی محمدرضا باهنر نایب رئیس مجلس با عبدالرضا شیخ الاسلامی رئیس دفتر رئیس جمهور درباره جابجایی متکی خبر داده بودند. این خبر غیررسمی امروز، محور "تیتریک" روزنامه اعتماد بود تا این روزنامه با سابقه در انتشار اخبار نادرست علیه دولت، در گزارشی با عنوان "متکی در دو راهی ماندن و رفتن" با نقل گزینشی اظهارات ضدونقیض برخی نمایندگان مجلس به شایعه استعفای متکی بپردازد. شایعه ای که حداقل فایده القاء آن، ایجاد ذهنیت منفی نسبت به بخش هایی از اصولگرایان به دلیل تغییرات متوالی و تداعی عدم ثبات مدیران در میان خوانندگان است.
رئیس جمهور به مذاکرات خارج از چارچوب آژانس نیز که طبق توافق قبلی میان لاریجانی و سولانا، روز گذشته در رم، با حضور جلیلی برگزار شد هم اشاره ای تلویحی داشت. مذاکراتی که از آن به یکی از نقاط اختلاف نظر میان وی و لاریجانی یاد می کنند: «در حال حاضر آژانس بین المللی انرژی اتمی مسئله هسته ای ایران را پیگیری می کند و ما با آژانس همکاری تنگاتنگ داریم و اگر به ما بگویند در خارج از چارچوب آژانس گروهی است که این گروه حق شما را مشخص می کند ما چنین چیزی را هیچ وقت نپذیرفته ایم و در آینده هم نخواهیم پذیرفت.»
وی در ادامه سخنان خود با تأکید مجدد براینکه موضوع هسته ای ایران خاتمه یافته است، بازگشتی نیز به چگونگی رخداد انحراف در مسئله هسته ای ایران از آژانس به 3 کشور اروپایی داشت و با این اظهارات بار دیگر روند طی شده توسط تیم سابق هسته ای را به باد انتقاد گرفت: «چند سال قبل گروه هایی آمدند با نفوذ خود در مجامع جهانی آژانس را تحت فشار قرار دادند و گزارش های غیرواقعی منتشر کردند و بر مبنای همین گزارش های غیرواقعی چیزی موهوم به نام پرونده هسته ای درست کردند.
همین گروه به صورتی نانوشته برخی حقوق و قوانین آژانس را بدون چارچوبی مشخص به چند کشور اروپایی منتقل کردند و در غالب مذاکرات تحمیل هایی را به نام اعتماد سازی آرام آرام برملت ایران شروع کردند.
قطع فعالیت های نطنز، اراک، اصفهان و در نهایت حتی فعالیت های تحقیقاتی هسته ای را از همین نوع تحمیل ها بود. این روند مردود، مبنایی قانونی و چارچوبی روشن نداشت؛ خواسته آنها این بود که باید اعتمادشان جلب شود و برای همین، چیز مشخص و قانونی هم نبود تا براساس آن این حرکت مدون و مشخص شود و طبیعی بود که چیزی که در این میان خدشه دار می شود حقوق ملت ایران است که این روند را هیچ کدام از ما نمی پسندیم.
در دوران انتخابات گفتم که اگر بنده به این سمت انتخاب شوم تا آخرین لحظه پای حق ملت ایران خواهم ایستاد و در مقابل مطالبات زورگویانه تسلیم نخواهم شد و برهمین اساس بلافاصله حرکتمان را بعد از تشکیل دولت شروع کردیم.
دفاع از دستیابی به فناوری صلح آمیز هسته ای به 2 عنصر وابسته است. عنصر اول، اقتدار ملی و حرکت ملت ایران و عنصر دوم در این عرصه، تدبیر دیپلماسی بسیار فعال بود و براین اساس بیشترین حجم رفت و آمدها، فعالیت های دیپلماتیک و گفتگوهای سیاسی صورت گرفت.
2 سال فشارهای گوناگون و تهدیدهای مختلف از جمله تهدید نظامی برضد ملت ایران، حرکتی از پیش طراحی شده برای به تسلیم واداشتن ملت ایران بود. یک چیزی به نام تعلیق درست کرده بودند و یکسره فشار می آوردند که آن را اجرا کنید به این بهانه که آنها نگرانند در صورتی که منطق ما بسیار روشن بود و آن کس که باید نگران می بود ما بودیم نه آنها.
حتی دیگر کار به جایی رسید که گفتند به دلایل فنی مقداری کارتان را متوقف کنید ولی ما می دانستیم که اگر توقف کنیم شبکه رسانه ای این قدرتها چگونه عمل می کند و چه جنگ روانی به راه می اندازد.
بالاخره آژانس بین المللی انرژی اتمی نقش فعال خود را پیدا کرد و وارد صحنه شد و قضاوت عادلانه و قانونی ارائه و اعلام کرد که ایران دچار هیچ انحرافی نشده است و آژانس می تواند صحت فعالیت های ایران را راستی آزمایی کند.
این مشی برخی قدرت هاست که وقتی ما به مرز عدد صد در پیشرفت رسیدیم می گویند ما بیست شما را پذیرفتیم و حتی در جلسات خصوصی نیز به ما این را می گفتند. اما ما حقمان تا صد است می خواهیم تا صد هم پیش برویم و خطاب به آنها هم گفته ایم که شما چه کاره هستید ؟ شما هم مانند ما عضو آژانس هستید و البته ما در عین حال گفته ایم که همواره آماده مذاکره در مورد مسائل گوناگون هستیم.
ما مخالف مذاکره نیستیم و هرجا می رویم بر آن تاکید می کنیم و حتی در سفری که به امریکا داشتم به آقای بوش گفتم که حاضرم بیایم و درحضور رسانه ها مناظره کنیم چون فکر می کنم ما حرف و منطق داریم.
ملت ایران در سفرهای مختلف استانی با صدای بلند بر خواست هسته ای خود تاکید کرده است. ما اهل مذاکره هستیم اما درباره حقوق مسلم خود مذاکره نمی کنیم چرا که این یعنی برباد دادن حقوق ملت و هر کسی درباره حقوق ملت مذاکره کند حتما باید بخشی از آن را بدهد تا تفاهمی صورت گیرد.
دو سال قبل خود در سازمان ملل متحد برای تشکیل کنسرسیوم هسته ای با مشارکت کشورهای دیگر پیشنهاد دادم اما حالا برخی از همین قدرت ها می گویند بیاید تا با هم کنسرسیوم تشکیل دهیم در صورتی که این خواست و پیشنهاد دو سال قبل ما بود و هم اکنون ما چنین توانایی را به دست آورده ایم و البته حاضریم با آنها مشارکت کنیم و تاسیسات جدید دیگری در کشورهای مختلف درست کنیم.
برخی می گویند پرونده ایران در شورای امنیت است و این به معنای پایان یافتن مسئله هسته ای نیست اما به نظر ما آن چیزی که به عنوان پرونده در شورای امنیت است یک مشت کاغذ است که اصلا ارزشی ندارد و می توانند هر روز هم به این کاغذهای بی ارزش بیافزایند چرا که تاثیری بر اراده ملت ایران ندارد.
ادعا می کنند ایران منزوی شده است در حالیکه این ملت ایران است که آنها را وادار به تسلیم کرده است، چه کسی منزوی است؟ آنهایی که ادعا می کنند ملت ایران منزوی است بیایند تا همزمان به یک کشور مشترک سفر کنیم؛ آنجاست که واقعیت ها مشخص می شود.
دور جدید حرکت دیپلماسی کشور با سرعتی بیش از گذشته و با سفر مسئولان مختلف به کشورهای گوناگون و سفر متقابل مسئولان دیگر کشورها به جمهوری اسلامی ایران آغاز خواهد شد و شخص رئیس جمهور نیز سفرهای خارجی جدیدی را انجام خواهد داد.
در این سفرها توافقات و رایزنی ها برای تاثیرگذاری بیشتر بر محیط بین الملل صورت خواهد گرفت و قراردادهای اقتصادی با دیگر کشورها امضا خواهد شد و همچنین با رایزنی های مختلف زیرساخت های بسیاری برای توسعه هرچه بیشتر روابط به وجود خواهد آمد.»
محمد خاتمی: برنامه چهارم کارشناسی ترین، علمی ترین و کارآمدترین برنامه، پس از انقلاب است
حرف ما:
ماده 3 برنامه چهارم مربوط به بهره مالکانه از بزرگترین نقطه منفی برنامه چهارم بود و تیر خلاصی بود به ملی شدن صنعت نفت که حاصل 50 سال مبارزه ملت ایران بود، چرا که براساس ماده سوم این برنامه، تنها نیمی از درآمد نفت به ملت تعلق می گرفت و نیمی دیگر از آن به حساب "شرکت ملی نفت" واریز می شد!
برنامه چهارم، علاوه بر اینکه علمی ترین کارشناس ترین و کارآمدترین برنامه بعد از انقلاب نبوده است، سرمنشأ اغلب از مشکلات اقتصادی کشور از جمله تورم نیز است.
دولت اصلاحات با وجود آنکه هزینه تولید هر بشکه نفت تنها یک دلار بود، پاداش 50 دلاری برای استخراج نفت از مخازن عظیم ملی کشورمان در برنامه چهارم پیش بینی کرده بودند که خوشبختانه با ایستادگی مجلس هفتم این امر صورت نگرفت. که صد البته این کار دولت از زیادی کارشناسی و کارآمدی بود.
در این برنامه در جدول شماره 8 تابع ماده 3 مربوط به بهره مالکانه است : در این جدول که با غفلت نمایندگان مجلس هفتم به تصویب رسید، سالانه حداکثر 14 الی 16 میلیارد دلار درآمد نفتی به خزانه واریز و مابقی به صندوق ذخیره ارزی می رود. یعنی اگر درآمد سالانه ما از نفت 100 میلیارد دلار هم باشد باشد تنها نزدیک به 15 میلیارد دلار آن سر سفره مردم قرار داده می شود.
در مورد اوضاع اقتصادی کشور و وجود تورم علیرغم منابع عظیم نفتی، معدنی، جنگلی و آبی، طبیعی است که پاسخ اینگونه سئوالات باید توسط اقتصاددان هایی داده شود که طراحی تئوری اقتصادی کشور را برعهده دارند چرا که آنها از عهده این طراحی مهم برنیامده و اوضاع اقتصادی کشور را نابسامان کرده اند.
متولی طراحی تئوری اقتصادی کشور را بدنه کارشناسی دولتها هستند. رؤسای دولتها تغییر می کنند ولی این بدنه اصلی دولتها هستند که با طراحی تئوری اقتصادی در چند سال اخیر گرانی، تورم و اوضاع آشفته اقتصادی و اغتشاش در قیمتها را پدید آورده اند و قطعاً باید بازخواست شوند چرا که اگر آنها درست عمل می کردند بدون تردید اوضاع کشور به سامان بود.
و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون الا انهم هم المفسدون ولکن لا یشعرون
آقای دکتر "ع.ن" یکی از 57 اقتصاددانی است که چندی پیش نامه ای به احمدی نژاد نوشته بودند و از روند اقتصادی او شکایت کرده بودند که اقتصاد نمی دانی و فقط ما می دانیم حال ببینید یکی از مسائل اقتصادی این جناب را :
سرنوشت شرکت سرمایه گذاری پتروشیمی و شرکت های زیر مجموعه آن،که در مقطع زمانی مدیریت دکتر "ع.ن" (اسفند 82 تا اسفند 84) بر آنها وارد بورس شده اند، یکی از تراژدی های عبرت آموز در دهه اخیر فعالیت بورس اوراق بهادار محسوب می شود.
تحولات شرکت سرمایه گذاری پتروشیمی و نوسان کاذب ارزش سهام این شرکت و سایر شرکت های گروه مانند شرکت گازلوله، صنایع لاستیکی سهند، کربن ایران، دوده صنعتی پاس، بازرسی فنی و تکین کو و ...منجر به متضرر شدن بیش از هشتاد هزار سهامدار و وارد شدن صدمه جدی به اعتبار و حیثیت بازار سرمایه و بورس اوراق بهادار گردید.
متاسفانه در حال حاضر ارزش دارایی های افرادی که با تبلیغات و وعده های پوچ آقای "ع.ن" در شرکت مذکور سرمایه گذاری نموده اند به کمتر از یک دهم مبلغ سرمایه گذاری کاهش یافته و این افراد حتی قادر به فروش سهم خود به قیمت اسمی نیز نیستند.
متاسفانه این وضعیت در سایر شرکت های گروه نیز رخ داده و ارزش دارایی سهامداران این شرکت ها با کاهش قابل توجهی مواجه شده است.عمق ضربه ای که سهامداران شرکت های این گروه متحمل شده اند به حدی بوده که بنا به اظهارات و مشاهدات برخی سهامداران،باعث سکته و یا مرگ برخی سرمایه گذاران شده است.
استراتژی جناب آقای "ع.ن" که منجر به جلب توجه فعالان سرمایه و رشد انفجاری قیمت سهام شرکت های گروه در کوتاه مدت گردید شامل اعلام اعداد و ارقام واهی و سودسازی کاغذی، انجام معاملات چرخشی شرکت های زیر مجموعه و بالا بردن مصنوعی حجم معاملات و هم چنین تبلیغات پیرامون بالا بودن ارزش دارایی های شرکت سرمایه گذاری پتروشیمی و سایر شرکت های نظیر، مانند شرکت کربن ایران، دوده صنعتی پارس، گاز لوله لاستیک سهند و تاکید بر ارزنده بودن این سهام و لزوم تداوم رشد قیمت آنها در مصاحبه های مطبوعاتی و مجامع عمومی بوده است. در این فرایند قیمت سهام شرکت سرمایه گذاری پتروشیمی از حدود مبلغ 2000 ریال به حدود 20،000 ریال معادل 1000 درصد ظرف مدت حدود سه ماه (اردیبهشت تا مرداد ماه سال 83)، قیمت سهام شرکت گاز لوله از حدود مبلغ 8000 ریال به حدود 48000 ریال معادل 600درصد در مدت شش ماه (اسفند 82 لغایت مرداد 83)، صنایع لاستیکی سهند از حدود 7000 ریال به 20،000 ریال در مدت کمتر از سه ماه (اردیبهشت لغایت مرداد 83) افزایش یافته است.
البته با توجه به واهی بودن وعده های "ع.ن" به سهامداران و روشن شدن خط مشی وی،روند افزایشی این سهام دوام چندانی نیاورده و از نیمه دوم سال 83 تاکنون، کلیه سهام زیر مجموعه این شرکت با روند نزولی قیمت مواجه می باشند.
نزول سهام شرکت های این گروه بین 50 تا 95 درصد بوده است. به عنوان مثال از مرداد 83 تاکنون قیمت سهام سرمایه گذاری پتروشیمی از حدود 20،000ریال به 920 ریال کاهش یافته که صف فروش فشرده برای آن در سامانه معاملات وجود دارد؛ قیمت سهام شرکت گازلوله از مرداد 83 تا کنون از مبلغ 45،000 ریال به 1600 ریال کاهش یافته، قیمت سهام شرکت کربن ایران از مرداد 83 تا کنون از مبلغ 40،000 ریال به 1470 ریال کاهش یافته است (لازم به ذکر است اعداد فوق بدون لحاظ نمودن افزایش سرمایه شرکت های یاد شده می باشد)
می توان گفت تقریبا کلیه شرکت های این گروه در بازه زمانی یاد شده اقدام به افزایش سرمایه و جمع آوری نقدینگی از سهامداران نموده اند (نظیر افزایش سرمایه 100 درصدی سرمایه گذاری پتروشیمی، 400درصدی شرکت کربن، 200درصدی شرکت گازلوله و ...) که چگونگی هزینه نمودن آنها هنوز مشخص نیست، چرا که نمودار سودآوری این شرکت پس از افزایش سرمایه روندی کاملا نزولی داشته و سرمایه، کمکی به این شرکت ها جهت راه اندازی پروژه های جدید و افزایش سودآوری ننموده است.
جالب است بدانید فروش سهام کسانی که به اطلاعات نهایی شرکت دسترسی دارند و به نوعی محرم شرکت هستند بالاترین قیمت را دارد.
بررسی های انجام شده از روند معاملات این گروه، نشان می دهد که اولا نقطه اوج ارزش سهام این شرکت ها تقریبا در یک روز مشخص بوده و ثانیا محرم های شرکت حدود دو روز قبل از نقطه اوج، اقدام به عرضه سهام خود نموده اند. بنابراین مشخص می شود رشد انفجاری قیمت سهام شرکت سرمایه گذاری پتروشیمی و سایر شرکت های گروه صرفا سناریویی از پیش تعیین شده و متضمن کسب سود غیر مشروع و هنگفت محرم های اطلاعات و برخی اشخاص حقیقی منتسب به این گروه بوده است.
حال این فرد با چه رویی در تکاپوی نامه سوم به احمدی نژاد است الله اعلم.
ابلهان باور کنند: اختلاف میان مسؤولین!
پس از اعلام خبر استعفای علی لاریجانی از دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی اولین اتفاق در فضای رسانهای-تحلیلی داخل و خارج از ایران این بود که خیلی زود آسمان و ریسمان کردن در این باره جای تحلیل را گرفت. کسانی که از خلال نوشتهها و گفتههاشان پیداست تقریباً هیچ از اصل ماجرا و علل واقعی آن نمیدانند، از ساعت اول اعلام خبر توسط سخنگوی دولت، سرگرم سرهم کردن داستانهای عجیب و غریب و در مواردی کاملاً مضحک در این باره شدهاند. البته کاملاً واضح است که مقصود آقایان از انتشار این تحلیلها انبساط خاطر خوانندگان نیست بلکه به خیال خود در حال حلاجی یک سوژه بسیار جذاب خبری هستند و گمان میکنند فرصتی دست داده تا برخی دیدگاههای خود را- که طی این دو سال بارها تکرار شده، جواب گرفته و تقریباً در همه موارد غلط از آب درآمده - به خورد مردم تشنه دانستن رازهای مگو بدهند. به وجود آمدن چنین فضایی در پی انتشار تقریباً بی مقدمه و ناگهانی این خبر چندان عجیب نیست به ویژه اگر توجه کنیم انتخاباتی هم در پیش است و هم از آن سو پرونده هستهای ایران روزهای حساسی را پشت سر میگذارد و در هر دو مورد کسانی به کمین نشستهاند تا از آب گل آلود ماهی مقصود خود صید کنند. به زبان سادهتر، دشمنان پس از انتشار این خبر با یک هدفگذاری بسیط و به خیال خود سهلالوصول تلاش کردند از آن به عنوان فرصتی مغتنم برای طرح موضوعاتی استفاده کنند که تا پیش از این زمینهای برای طرح نداشت.
شاید اولین و مهمترین تحلیلی که رسانههای بیگانه و همراهان همیشگی آنها در داخل تلاش کردند بر این واقعه تحمیل کنند این بود که استعفای لاریجانی علامتی از بحرانیشدن فضای پرونده هستهای ایران است و از شکلگیری تهدیدی قریبالوقوع علیه ایران حکایت میکند. پایگاه فارسی بیبیسی در آنچه به عنوان نظرخواهی از خوانندگان خود دراین باره روی سایت قرارداد، عمده سعی خود را بر انتقال این پیام متمرکز کرد که استعفای لاریجانی یعنی به زودی جنگی در راه است و او هم - که مرد تدبیر است!- حال که دیده جنگطلبان(!؟) زیربار چارهجوییاش نمیروند ترجیح داده کنار بکشد. یک عضو سازمان مجاهدین در اظهاراتی با همین سبک و سیاق به پایگاه اینترنتی حزب مشارکت گفت استعفای لاریجانی به معنای پذیرش شکست دیپلماسی هستهای از جانب دولت نهم است و لاریجانی هم چون به عاقبت کار واقف شد دیگر ادامه راه را صلاح ندانست. این تحلیلها فضایی تر از آن است که بتوان آنها را جدی گرفت و برای کسانی که از اصل قصه باخبرند پاک بیارزش و بلکه مسخره است. اکنون تقریباً تمامی جبهه اصولگرایی بر این حقیقت که دیپلماسی هستهای ایران در دو سال گذشته از بسیاری ضعفها و اشتباه محاسبههای سالهای قبل از آن بری بوده و توفیقات بسیار ارزشمندی به بار آورده اتفاق نظر کامل دارند و خصوصاً دولت احمدینژاد خود را نه چیزی جدای از دیپلماسی هستهای در این مدت، بلکه عین آن تلقی میکند. جماعتی که تا دیروز بیآنکه ذرهای میان لاریجانی و احمدینژاد تفکیک کنند چنان تحلیل میکردند که گویی لاریجانی مقصر اول و آخر فاجعهای است که دیپلماسی هستهای دولت نهم به بار آورده، اکنون طوری حرف میزنند که انگار لاریجانی دیپلمات مطلوب آنها بوده و حالا با رفتنش غصهدار و ماتم زدهاند! آن هم در حالی که خوب میدانند تصمیمگیری استراتژیک درباره دیپلماسی هستهای همواره فراتر از افراد خاص حاضر در تیم مذاکره کننده بوده و آمد و رفت افراد تا آنجا که به خطوط کلی مربوط میشود هیچچیز را تغییر نمیدهد( به راستی که این ها مصداق لا تلبس الحق بالباطل و انتم تعلمون هستند). درباره جنگ هم هنوز هیچکدام از کسانی که مدعیاند خطر بزرگ بیخ گوش ایران خوابیده، نشانی عرضه نکردهاند که ثابت کند آمریکاییها قصد دارند فراتر از لفاظی کار دیگری هم علیه ایران انجام دهند. درگیری با ایران لقمهای بزرگتر از دهان آمریکاییهاست، حرفش را میتوانند بزنند ولی عملش به اعتراف خودشان مستلزم جنونی است حتی فراتر از آنچه بوش و دار و دستهاش به آن گرفتارند. لاریجانی در اوج کنار رفت. شاید «کنار رفتن» هم تعبیر صحیحی نباشد چرا که همین حالا تجربه و توان لاریجانی در اختیار اخلاف اوست و به طور مشخص جلیلی و لاریجانی در دور بعدی مذاکره با سولانا در کنار هم خواهند بود و این همراهی طبعاً تا هر وقت که لازم باشد میتواند ادامه پیدا کند. به این ترتیب وجود اختلاف در سطح اول تصمیمگیری استراتژیک نظام توهمی است که فقط ابلهان میتوانند آن را باور کنند، چنین اختلافهایی آن زمان که دیدگاههای موجود در تیم هستهای با نقطه مطلوب نظام فاصله فراوان داشت هم نتوانست به بروز بنبست منجر شود، چه رسد به حالا که تفکر رئیسجمهور و آنها که تا به امروز پرونده را مدیریت کرده اند تقریباً بر هم منطبق است.
اما خط تحلیلی دوم و به اندازه همان اولی بیربط، این بود که برخی اصلاحطلبان تلاش کردند استعفای لاریجانی را به معنای بروز یک اختلاف بزرگ و حاد در جبهه اصولگرایی قلمداد کنند و به تلویح نتیجه بگیرند کار اصولگرایان در انتخابات آتی مجلس سخت بود سختتر هم شده است. برای کسانی که از مجموعه تحولات انتخاباتی جبهه اصلاحات آگاهند و خصوصاً میدانند در پس پرده چه میگذرد و چگونه شیوخ و اکابر سایه هم را با تیر میزنند، این قبیل افاضات، ارزشی بیش از یک فرافکنی ناشیانه و جنگ روانی پیش پا افتاده ندارد.
کمی اگر دقیق باشیم از خلال همین فریاد شعف سر دادنها میتوان علائم نگرانی را در وجنات آقایان دید؛ نگرانی از اینکه ورود لاریجانی به این عرصه همان کورسوی امیدی را هم که به امکان رقابت با اصولگرایان داشتند دود کند و به هوا بفرستد. درست برخلاف آنچه گفتند و پیشبینی کردند، همین دیروز اولین گروهی که از حضور علی لاریجانی در انتخابات مجلس هشتم استقبال کرد حامیان دولت بودند. برای اصلاحطلبان که همین حالا رسماً 5 تکهاند، کابوسی بزرگ تر از این نیست که فرصتی به نام استعفای لاریجانی بدل به تهدید مهیب حضور موثر او در انتخابات مجلس شده باشد.
چرا نام امامان(ع) در قرآن نیامده ؟
روش آموزشی قرآن بیان کلیات و اصول عمومی است، تشریح مصادیق و جزئیات غالباً بر عهده پیامبر گرامی(ص) میباشد. رسولخدا(ص) نه تنها مأمور به تلاوت قرآن بود، بلکه در تبیین آن نیز مأموریت داشت، چنانکه میفرماید:
و أنزلنا إلیک الذکر لتبیّن للنّاس ما نزّل إلیهم و لعلّهم یتفکّرون.(1) و قرآن را بر تو فرستادیم تا آنچه برای مردم نازل شده است، برای آنها بیان کنی و آشکارسازی، شاید آنان بیندیشند.
در آیه یادشده دقت کنید، میفرماید: «تبیّن» و نمیگوید: «لتقراً» یا «لیتلو» و این نشانه آن است که پیامبر(ص) علاوه بر تلاوت، باید حقایق قرآنی را روشن کند.
بنابراین انتظار اینکه مصادیق و جزئیات در قرآن بیاید، همانند این است که انتظار داشته باشم همه جزئیات در قانون اساسی کشور ذکر شود. اینک برخی از روشهای قرآنی را در مقام معرفی افراد بیان میکنیم:
1. معرفی به نام
گاهی شرایط ایجاب میکند که فردی را به نام معرفی کنند، چنانکه میفرماید: و مبشّراً برسولٍ یأتی من بعدی اسمه احمد(2)، (عیسی میگوید): من به شما مژده پیامبری را میدهم که پس از من میآید و نامش احمد است.
در این آیه حضرت مسیح، پیامبر پس از خویش را به نام معرفی میکند و قرآن نیز آن را از حضرتش نقل مینماید.
2. معرفی با عدد
و گاهی شرایط ایجاد میکند که افرادی را با عدد معرفی کند، چنانکه میفرماید: و لقد أخذ الله میثاق بنیاسرائیل و بعثنا منهم اثنی عشر نقیباً ... .(3) و خدا از فرزندان اسرائیل پیمان گرفت و از آنان دوازده سرگروه برانگیختم.
3. معرفی با صفت
بعضی اوقات شرایط ایجاب میکند که فرد مورد نظر را با اوصاف معرفی کند، چنانکه پیامبر خاتم را در تورات و انجیل، با صفاتی معرفی کرده است.
الذین یتّبعون الرسول النّبیّ الأمّیّ الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوراة و الإنجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحلّ لهم الطیّبات و یحرّم علیهم الخبائث و یضع عنهم إصرهم و الأغلال التی کانت علیهم... .(4)
کسانی که از رسول و نبی درس ناخواندهای پیروی میکنند که نام و خصوصیات او را در تورات و انجیل نوشته مییابند، که آنان را به نیکی دعوت کرده و از بدیها بازشان میدارد، پاکیها را برای آنان حلال کرده و ناپاکیها را تحریم مینماید و آنان را امر به معروف و نهی از منکر میکند و بارهای گران و زنجیرهایی که بر آنان بود، از ایشان برمیدارد...
با توجه به این روش، انتظار اینکه اسامی دوازده امام با ذکر نام و اسامی پدر و مادر در قرآن بیاید، یک انتظار بیجا است؛ زیرا گاهی مصلحت در معرفی به نام است و گاهی معرفی به عدد و احیاناً معرفی با وصف.
مسائل زیادی وجود دارد که قرنها مایة جنگ و جدل و خونریزی در میان مسلمانان شده است، ولی قرآن درباره آنها به طور صریح و قاطع که ریشهکن کننده نزاع باشد سخن نگفته است، مانند:
ـ صفات خدا عین ذات اوست یا زائد بر ذات؟
ـ حقیقت صفات خبری مانند استواری بر عرش چیست؟
ـ کلام خدا قدیم یا حادث است؟
ـ خلقت بر اساس جبر استوار است یا اختیار؟
این مسائل و امثال آنها هر چند از قرآن قابل استفاده است، ولی آن چنان شفاف و قاطع که نزاع را یک سره از میان بردارد، در قرآن وارد نشده است و حکمت آن در این است که قرآن مردم را به تفکّر و دقت در مفاد آیات دعوت میکند، بیان قاطع همه مسائل، به گونهای که همه مردم را راضی سازد، بر خلاف این اصل است.
معرفی به نام، برطرف کننده اختلاف نیست
پرسشگر تصور میکند که اگر نام امام و یا امامان در قرآن میآمد، اختلاف از بین میرفت، در حالی که این اصل کلیّت ندارد؛ زیرا در موردی تصریح به نام شده ولی اختلاف نیز حاکم گشته است.
بنیاسرائیل، از پیامبر خود خواستند فرمانروایی برای آنان از جانب خدا تعیین کند تا تحت امر او به جهاد بپردازند و زمینهای غصبشده خود را باز ستانند و اسیران خود را آزاد سازند. آنجا که گفتند:
إذ قالوا لنبیّ لهم ابعث لنا ملکاً نقاتل فی سبیلالله.(5) آنان به یکی از پیامبران خود گفتند: برای ما فرمانروایی معین کن تا به جنگ در راه خدا بپردازیم...
پیامبر آنان به امر الهی فرمانروا را به نام معرفی کرده، گفت: إنّ الله قد بعث لکم طالوت ملکاً...(6) به راستی که خدا طالوت را به فرمانروایی شما برگزیده است.
با وجودی که نام فرمانروا به صراحت گفته شد، آنان زیر بار نرفتند و به اشکال تراشی پرداختند و گفتند:
أنّی یکون له الملک علینا و نحن أحقّ بالملک منه و لم یؤت سعةً من المال...(7) از کجا میتواند فرمانروای ما باشد، حال آنکه ما به فرمانروایی از او شایستهتریم، و او توانمندی مالی ندارد؟...
این امر، دلالت بر آن دارد که ذکر نام برای رفع اختلاف کافی نیست، بلکه باید شرایط جامعه، آماده پذیرایی باشد. چه بسا ذکر اسامی پیشوایان دوازدهگانه، سبب میشد که آزمندان حکومت و ریاست به نسلکشی بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگیری کنند، چنانکه این مسئله درباره حضرت موسی(ع) رخ داد و به قول معروف:
صد هزاران طفل سر ببریده شد / تا کلیمالله موسی زنده شد
درباره حضرت مهدی(عج) هم که اشارهای به نسب و خاندان ایشان شد، حساسیتهای فراوانی پدید آمد و خانه حضرت عسکری(ع) مدتها تحتنظر و مراقبت بود تا فرزندی از او به دنیا نیاید و در صورت تولد، هر چه زودتر به حیات او خاتمه دهند.
در پایان یادآور میشویم: همانطوری که گفته شد، قرآن بسان قانون اساسی میباشد و انتظار اینکه همه چیز در آن آورده شود، کاملاً بیمورد است. نماز و روزه و زکات نیز که از عالیترین فرائض اسلام است به طور کلی در قرآن وارد شده و تمام جزئیات آنها از سنّت پیامبر(ص) گرفته شده است.
پینوشتها:
٭ برگرفته از: افق حوزه، 3/5/1386.
1. سورة نحل (16)، آیة 44.
2. سورة صف (61)، آیة 6.
3. سورة مائده (5)، آیة 11.
4. سورة اعراف (7)، آیة 157.
5. سورة بقره (2)، آیة 246.
6. سورة بقره (2)، آیة 247.
7. همان.
بازدید دیروز: 36
کل بازدید :1091500
نه شکوفه ای نه برگی نه ثمر نه سایه دارم همه حیرتم که دهقان به چه کار کشت ما را
حمایت های رهبری از دولت
مثل منافقان در قران
خطبه های بی نظیر
اصلاحاتیان
رهبری
متفرقه های جذاب
مصباح
کاریکاتور
احمدی نژاد
دنیا و حب الدنیا
رفسنجانی
احمدی نژاد 2
متفرقه های جذاب 2
ولایت
اصلاحاتیان
مذهبی
خاتمی
اصلاحاتیان
کارگزاران
جاسوس
منافقان
انتخابات
دولت نهم
مجلس
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
ریاست جمهور
رجانیوز
افشا گری
افشا گری
بیداری 57
خاتمی نیوز
مسعود ده نمکی
طنز های سیاسی (اکینا)
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
نوشته های یک کج و معوج
گذری بر سیاست خارجی
نوشته های یک روزنامه نگار
نشریه دانشجویی ایران 1404
جوانان عدالتخواه و تحولگرا
دولت اسلامی-اعجاز نهم
مصائب احمدی نژاد
علیرضا احمدی نژاد
روزنامه دانشجویی
بچه های سوم تیر
خبرنگار مسلمان
سهیل کریمی
دست گرم تو
نسل خمینی
فصل آگاهی
خاکریزیسم
عقل سرخ
حریم یاس
صدای ما
عطشان
شب بو
تا آخر
نگرانی
بحر
دیده بان
مهراوه من
روزنتیگ های ...
آرمانشهر
فارس
خمینیسم
کیان
سیطره
نسل بیدار
ققنوس
خبرهای ضد اسلامی و ضد ایرانی
تحلیل سیاسی
موسسه پژوهش های سیاسی
روز نوشت های دانشجوی مسلمان
بیم موج
عدالت جو
محراب اندیشه
سپهر نیوز
مهر
انصار نیوز
جهان نیوز
نادر گنجی
نو اندیش
نوسازی
الف
واژگون
بسیج جهانی
رایگاه
قاسم
شیعه
قدس
خدمت
عصر ایران
این روزها
دریچه
رهپویان وصال
تابناک
این روز
تیک نیوز
عیاران
دیدار
گل آقا
موج
واحد مرکزی
رسا
شانا
خبرنگاران
اسراء
پانا
آفتاب
نوروز
ایرنا
برنا
بولتون
قطره
جامعه
majlese8
hawzah
jameeh
mellat.majlis
parlemaneh8
partosokhan
مستقل
عدالتخواهی
نقطه
انصار حزب الله
تدوین مطالعات
اصولگرایان
شریف