پروتکل های رهبران یهود برای تسخیر جهان |
درباره پروتکلهاى دانشوران ارشد یهود که متن آن در همین شماره از نظرتان مىگذرد، توضیحات زیر ضرورى است: 1- واژه « پروتکل » معانى مختلفى دارد ازجمله: پیشنویس قرارداد، معاهده و یا سند رسمى که بین دو یا چند دولت امضاء مىشود اما در اینجا به مفهوم تصمیمات و فرمولهایى است که از سوى جمعى از متفکران، استراتژیستها و خاخامهاى یهودى به منظور تسخیر عالم طراحى شده است. به نوشته محقق برجسته و مبارز فلسطینى، عویج نویهض،« پروتکلها برنامهاى است که سرمایه داران و اقتصاددانان [و متفکران و علماى] یهود براى ویران کردن بناى مسیحیت، قلمرو پاپ و دست آخر اسلام، آن را تنظیم کرده اند. یهودیان صهیونیست معتقدند که بعد از این ویرانى که به گفته اصحاب پروتکلها طى صد سال انجام خواهد شد آنها بر جهان استیلا خواهند یافت و سلطنتى یهودى - داودى برقرار خواهند کرد که با تدابیر و امکانات خود به یهودیان با آن که اقلیتى ناچیز هستند امکان خواهد داد تابر تمام جهان مستبدانه حکومت کنند و هیچ دینى، نه مسیحیت و نه اسلام، در کنار آیین یهودى - داودى باقى نخواهد ماند» 2- متن پروتکلها به منظور قرائت در چند جلسه کنفرانس براى بحث و تصمیمگیرى و تایید نهایى آماده شده بود که پلیس مخفى تزار روس به کنفرانس مزبور که به ریاست تئودرهرتزل در شهر بال سوئیس برگزار شده بود( سال 1897 میلادى هجوم آورد و اوراق آنها را به تاراج برد. 3- پروتکلها در سال 1905 میلادى توسط نویسندهاى روسى به نام سرگئى نیلوس( از روحانیون و علماى مسیحى( از زبان عبرى )و یا فرانسوى) به زبان روسى ترجمه شد و در سال 1906 وارد کتابخانه بریتیش میوزیوم لندن شد. 4- ویکتورمارسدن، روزنامه نگار بریتانیایى که همزمان با انقلاب بلشویکى براى روزنامه انگلیسى مورنینگ پست در روسیه کار مىکرد، این پروتکلها را در سال 1917 به زبان انگلیسى ترجمه کرد. 5- هنرى فورد (بنیانگذار شرکت اتومبیلسازى فورد آمریکا) پروتکلها را در سال 1920 به صورت سلسله مقالاتى در روزنامهاى که به خود او تعلق داشت، به چاپ رساند. هدف او این بود که ملت آمریکا را از خطر شکلگیرى امپراتورى یهود در این کشور آگاه سازد. فورد، پروتکلهاى دانشوران صهیون را برنامه اصلى یهود براى تسلط بر جهان مىدانست و هشدار داد که یهود به حکومت آمریکا اکتفا نکرده و درصدد برپایى حکومت جهانى است. هنرى فورد در گفتگویى که در روز هفدهم فوریه 1921 در « نیویورک ورلد» به چاپ رسید، دعوى خود را علیه « پروتکلهاى صهیون» چنین بیان کرد:« تنها نکته اى که علاقمندم درباره پروتکلها بگویم این است که آنها با آنچه درحال وقوع است، تطبیق مىکنند. از طرح پروتکلها شانزده سال مىگذرد و آنها تاکنون با شرایط جهانى منطبق بودهاند.» فورد هنگامى این نکته را بیان داشت که رهبران یهود و مطبوعات یهودى در آمریکا علیه او جنجال به پا کرده و فریاد اعتراض سرداده بودند. هنرى فورد پس از تحمل فشار و مشقت، که تنها یهودیت سازمان یافته از عهده طراحى و اعمال آن برمىآید، بالاخره ناچار شد در 30 ژوئن سال 1927 در نامهاى خطاب به« لوییس مارشال» رهبر وقت « انجمن یهودیان آمریکا»، رسماً از یهود عذرخواهى کند. البته فورد در عذرخواهى خود و نه پس از آن، هیچگاه صدق پروتکلها و تحلیلهاى منتشره پیرامون آنها را تکذیب نکرد. 6- مفاد بعضى از مواد پروتکلها ظاهراً متناقض به نظر مىرسند. فىالمثل جایى توصیه به ترویج تئورى « آزادىخواهى» مىشود و در جاى دیگر گفته مىشود که با قدرت، با هرگونه « آزادی» مخالفت خواهیم کرد. در این مورد باید توجه داشت که این دستورالعملها به دو دسته تقسیم مىشوند.یک دسته مربوط به طرحها و برنامههایى است که یهود، قبل از برپایى حکومت جهانى خود براى نابودى کشورها و دولتها به اجرا درمىآورد و دسته دیگر مربوط به برنامه هایى است که بعد از استقرار حکومت جهانى یهود، قرار است به اجرا درآیند. بنابراین آنجا که سخن از ترویج « آزادیخواهى» و یا « آزادى مطبوعات» است، مربوط به برنامه هاى است که از رهگذر آن، کشورها، دولتها و ملتها را دچار تفرقه ،بى ثباتى و از هم پاشیدگى مىکند اما آنجا که سخن از مبارزه با « آزادى» است، مربوط به زمانى است که حکومت جهانى یهود برپا شده و براى استقرار و صلابت خود، هرگونه صداى مخالفى را خفه مىکند. 7- نمىتوان نتیجه گرفت که آحاد یهودیان دنیا با آنچه در پروتکلها ذکر شده است موافقت و همسویى دارند. اى بسا یهودیانى که خود تحت ستم و استثمار سرمایه داران بزرگ یهودى و خاخامهاى همسو با این سرمایه داران، باشند و یا از سرناآگاهى و فریب، آلت فعل آنان شده باشند که ضرورى است این دسته از یهودیان نیز نسبت به خطر یهودیت پیوند خورده با صهیونیزم، هشیار و بیدار شوند. 8- براى کسب اطلاعات بیشتر پیرامون « پروتکلهاى یهود»، خوانندگان علاقمند را به دو کتاب ارزشمند زیر، ارجاع مىدهیم: 1- پژوهه صهیونیّت ( مجموعه مقالات)، به کوشش محمد احمدى، ناشر: مؤسسه فرهنگى ضیاء اندیشه، صندوقپستى 1415-544 2- پروتکلهاى دانشوران صهیون، نوشته: عجاج نویهض، ترجمه: حمیدرضا شیخى، ناشر: آستان قدس رضوى |
خوابی که میخواستند محقق کنند
اگر دوستداران انقلاب را با این پرسش مواجه کنید که سخت ترین روزى که پس از پیروزى انقلاب تا کنون بر شما گذشت کدام بود؟ بى شک اشاره به چهاردهم خرداد سال 1368 مىکنند. روزى که امام ما از جماران به سوى جنان پرکشید و رفت.
البته خود بهتر مىدانست که هجرانش چه بر سر محبانش مىآورد و آن پیشواى مهربان خسران فراقش را با انتخاب خلفى صالح و حسرت جمال دلربایش را با به ارث گذاشتن یادگارى مخلص جبران کرد.
دوستان تدبیر خمینى (ره) را در خامنه اى (حفظه الله) دیدند و تصویر او را در سید احمد!
اما احمد آقا هم زود به پدر پیوست. یادگار امام اگرچه یادش را به اذهان سپرد اما همچون پدر یادگارىهایى به جاى گذاشت که مردمان این دیار با دیدن آنها یاد پدر کرده و به واسطه او نیز چهره امام راحل را در خیال خود مجسم کنند.
***
آنچه که سبب این نوشتار شد بخشى از سخنانى است که رسانهها به نقل از مرحوم توسلى انعکاس دادند که ایشان در آخرین سخنرانىخود از قول حجت الاسلام سید حسن خمینى، نوه محترم امام (ره) خوابى را تعریف کردند و گفتند که امام (ره) در خواب به نوه خود فرمودند: «حسن من را دارند از این خانه بیرون مىکنند». گفتم آقا چه کسى شما را از این خانه بیرون مىکند. باز خواب دیدم دوباره که امام (ره) فرمودند: «حسن من را دارند از این خانه بیرون مى کنند».
اگرچه خواب به تاکید خود جناب سید حسن خمینى در گفت و گو با شهروند امروز حجیت ندارد و براى این مساله نظر حضرت امام (ره) را هم آوردهاند آنجا که این چنین اظهار داشتند: «امام هیچگاه در رفتارهاى شخصى خودشان به خواب ترتیب اثر نمىدادند... اینکه ترتیب اثر به فلان خواب بدهیم، دلیلى برایش وجود ندارد و حجت شرعى برایش نیست» اما جالب اینجاست که بدانیم این خواب حضرت امام (ره) در حال تحقق است که در توضیح آن نکاتى عرض مىشود:
1- در زمانى نه چندان دور جماعتى مسما به اصلاح طلب تاکید کردند که باید آراى امام راحل(ره) را در موزهها جست. یا بهزاد نبوى عضو سازمان مجاهدین انقلاب به مدد دوران اصلاحات زبان باز کرده و گفته بود: «ما در زمان حضرت امام(ره) هم برخىاز نظرات ایشان را قبول نداشتیم.» یا آقاجری از همین سازمان تقلید از مجتهد اعلم را به تمسخر گرفته و با جسارت مقلدین را به مانند میمون خواند؛ در حالى که در صفحات آغازین کتب توضیح المسائل و تحریر الوسیله حضرت امام (ره) مسائل فراوانى بر لزوم تقلید از مجتهد جامع الشرائط آورده شده است. یا همین شخص دین را افیون (تودهها) خواند که به واسطه آن حاکمان به خواستههاى خود مى رسند. یا به راحتى شیخ یوسف صانعی سخنان حضرت امام (ره ) را مطابق با آنچه که مد نظرش بود تحریف کرد. یا دبیرکل سابق حزب مشارکت از دیگر احزاب موسوم به اصلاح طلب در تضادى آشکار با نظرات و اندیشه حضرت امام (ره) از حکومت سکولاردفاع کرد و یا بزرگ جماعت اصلاح طلب آقای خاتمی در سفرى به کشور ایتالیا با زنان دست داد و یا....که آب دریاى اهانت به حضرت امام و اندیشههاى ناب او را نمى توان کشید و مقدار ذکر شده تنها به قدر چشیدن براى رفع تشنگى بود!
2- چرخ روزگار چرخید و ملت مردى را برگزید که نه در کلام بلکه در مرام از نزدیکترین افراد به امام راحل(ره) بود. زاهد بود و ساده زیست؛ محرومان را محرم تر از مرفهان بى درد مىدانست؛ جنگ فقر و غنا را جدى گرفته بود؛ شعارهاى انقلاب را که همان شعارهاى امام بود احیا کرد و البته مورد حمایت و تایید ویژه خلف صالح روح الله بود. اما کسانى که مىخواستند امام را به موزه ببرند به اتفاق حامیانشان تاب تحمل این برگزیده مردم را نداشتند زیرا بنا بود که این فرد اندیشه امام را دوباره زنده کند و به آرمانهایش جامه عمل بپوشاند.
3- امام ستیزان که براى نابودى اندیشه امام به هر مستمسکى دست مىیازیدند در چرخشى 180 درجهاى خود را نزدیکترین تفکر به حضرت امام خواندند و در اقدامى ناجوانمردانه و به دور از انصاف مرید و مقلد حضرت روحالله را مخالف وىمعرفى و در این راستا قلم فرسایى کردند، که البته این قبیل تهمتها و تخریبها سابقه تاریخى دارد آنجا که مزدوران و جاسوسان انگلیس در ایران آیتالله کاشانى را که نماد مبارزه با انگلیس بود، انگلیسى معرفى کردند.
4- این افراد که با هر بهانه اى سعى در زمین گیر کردن یاران امام داشتند این بار به بهانه اهانت یک سایت اینترنتى به نوه حضرت امام (ره) و انتساب این سایت به دولت بدون هیچ شاهد و مدرکى، به سینه چاکى براى نوه امام پرداخته و فریاد وااماما سر دادند.
جالب اینجاست که این جماعت کسانى هستند که آشکارا از کسى که به حاج سید احمد خمینى، فرزند امام (ره)، توهین کرده بود حمایت کرده و توهینکنندگان به او نظیر آقاى منتظرى را «آیتاللهالعظمى» خواندند و در فرصتهاى گوناگون با او ملاقات کردند.
آنها همچنین کسى که یادگار امام براى او رنجنامه نوشت را مطرح کرده و در مناسبتهاى مختلف مواضع انتقادى وى را منتشر کردند تا آنجا که یکى از همین آقایان آیتالله توسلى را از علاقمندان شدید آقاى منتظرى دانسته است. یا در زمان امام یکى از همین افرادى که اطلاعیه شدیداللحنىدر حمایت از نوه امام صادر کرد، روزى به جماران رفت تا خدمت امام برسد. نیروهاى حفاظت از پارک اتومبیل وى در جاى نامناسب ایراد گرفتند. همین آقا عمامهاش را بر زمین زد و الفاظ نامناسبى به حاج احمدآقا گفت و سپس با صداى بلند فریاد زد که «احمد مىخواهد مرا ترور کند»! و مواردى دیگر از این دست که گفتن آن به درازا مىکشد.
***
اما درباره هشدارهایى که امام (ره) به سید حسن خمینى دادند؛ آرى، عدهاى نه تنها در حال بیرون کردن شخص حضرت امام که در پى اخراج مرام، مکتب و طرفداران امام بودند و هستند و خواهند بود، که البته با تدبیر رهبر فرزانه و نیز روى کار آمدن دولت اصولگرا، توطئه هایشان را به جایی نمی برد.
باز هم تحریف اندیشه امام
«مقامات بلندپایه ای در آن زمان خدمت امام خمینی(ره) رسیدند و علیه نهضت آزادی گله و شکایت کردند ولی امام فرمودند که اینها با جمهوری اسلامی مخالف نیستند بلکه مخالف شما هستند. وقتی آن افراد به امام(ره) گفتند که اینها علیه مقام ولایت فقیه یعنی شخص شما صحبت می کنند، امام فرمودند خب! صحبت کنند مگر من از اصول دین هستم که اگر کسی علیه من سخن گفت از اسلام خارج شده باشد.»
مطلب فوق، بخشی از سخنرانی آقای محتشمی پور، عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز است که عصر روز دوشنبه در مراسم ختم مرحوم آیت الله توسلی ایراد شده و در آن به تطهیر نهضت آزادی -یکی از گروه های هم پیمان جبهه اصلاحات- پرداخته است. ایشان در اظهارات خود کوشیده است تطهیر نهضت آزادی را به حضرت امام(ره) نسبت دهد بی آن که برای این ادعای عجیب خود هیچ سند و یا شاهد و قرینه ای ارائه کند.
ما نمی دانیم مسئولان موردنظر آقای محتشمی پور که به قول ایشان نزد امام(ره) رفته و از نهضت آزادی گله و شکایت کرده و پاسخ منفی شنیده اند!! چه کسانی بوده اند ولی می دانیم که اظهارات آقای محتشمی پور نمی تواند صحت داشته باشد! چرا؟! برای این که اظهارات آقای محتشمی پور اولاً؛ با نظر قبلی ایشان که به صورت مکتوب موجود است تناقض دارد و ثانیاً؛ اظهارات اخیر وی با نظر صریح و مکتوب و اعلام شده حضرت امام(ره) در تضاد آشکار است.
اکنون بدون هیچ شرح و توضیح اضافی به نامه آقای محتشمی پور درباره نهضت آزادی که خطاب به حضرت امام(ره) نوشته بود و پاسخ امام راحل(ره) که هر دو در صحیفه امام(ره) موجود است اشاره می کنیم و قضاوت را به خوانندگان می سپاریم.
آقای محتشمی پور هنگامی که وزیر کشور بود -بهمن ماه 1366- طی نامه ای خطاب به حضرت امام(ره) می نویسد «نهضت آزادی پس از استعفا و برکناری دولت موقت پیوسته در جهت اعلام مخالفت با دولت جمهوری اسلامی، مجلس شورای اسلامی و حتی قوه قضاییه و مغشوش کردن اذهان بوده است. مسئولین نهضت آزادی با سمپاشی های خود نسبت به سیاست های دولت، دفاع مقدس و جنگ، مسئله برائت از مشرکین و فاجعه خونین مکه مکرمه، جهاد مالی و تصمیمات شورای عالی پشتیبانی جنگ و بالاخره فرمایشات اخیر حضرت امام-روحی فداه- راجع به حکومت و ولایت مطلقه، در جهت مبارزه و تضعیف نظام جمهوری اسلامی گام برداشته اند.»
آقای محتشمی پور در ادامه نامه خود درباره صلاحیت نهضت آزادی برای شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی، از حضرت امام(ره) کسب تکلیف می کند. صحیفه امام، جلد20 ص479
همانگونه که ملاحظه می کنید، آقای محتشمی پور، خود در نامه یاد شده بر مخالفت نهضت آزادی با جمهوری اسلامی، ولایت فقیه و... تأکید ورزیده است.
و اما، حضرت امام(ره) در پاسخ به نامه آقای محتشمی پور -که این نامه نیز در صحیفه امام(ره) موجود و مکتوب است- بر عدم صلاحیت نهضت آزادی تأکید ورزیده و می فرمایند؛
«پرونده این نهضت و همین طور عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت می دهد که نهضت به اصطلاح آزادی طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به آمریکا است، و در این باره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است، و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است که شاید آمریکای جهانخوار را، که هرچه بدبختی ملت مظلوم ایران و سایر ملت های تحت سلطه او دارند از ستمکاری اوست، بهتر از شوروی ملحد می دانند. و این از اشتباهات آنها است.
در هر صورت، به حسب این پرونده های قطور و نیز ملاقات های مکرر اعضای نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمریکا و به حسب آنچه من مشاهده کردم از انحرافات آنها، که اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند ملت های مظلوم بویژه ملت عزیز ما اکنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا می زدند و اسلام عزیز چنان سیلی از این ستمکاران می خورد که قرن ها سر بلند نمی کرد، و به حسب امور بسیار دیگر، نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند، و ضرر آنها، به اعتبار آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بیمورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویل های جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهک های دیگر، حتی منافقین این فرزندان عزیز مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر است...
نتیجه آنکه نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بی اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند می گردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود، و نباید رسمیت داشته باشند.» صحیفه امام(ره) جلد20 ص 481
اکنون باید گفت: جناب آقای محتشمی پور، عضو محترم شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز! ادعای شما را که هیچ سندی برای آن ارائه نداده اید باور کنیم یا نظر صریح و مکتوب و مستند حضرت امام(ره) را...؟!... جنابعالی اگر چه شخصیت قابل احترامی هستید ولی به یقین انتظار ندارید - و نباید انتظار داشته باشید- که مردم ادعای غیرمستند جنابعالی را بر نظر مستند و مکتوب حضرت امام(ره) ترجیح بدهند! مخصوصاً آن که ادعای اخیر شما با آنچه تاکنون در همین زمینه مطرح کرده و به طور مکتوب موجود است نیز تضاد آشکار دارد... و بالاخره، جای یک «تعجب» و یک «تأسف» باقی می ماند.
تعجب از این که تحریف نظر صریح حضرت امام(ره) از سوی آقای محتشمی پور در حالی صورت گرفته که ایشان در همین سخنرانی تأکید کرده است «باید مانع تحریف اندیشه های امام شد»...!!
و تأسف از این که چرا باز هم مؤسسه محترم «تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)»، برخلاف وظیفه قانونی خود در مقابل این تحریف آشکار سکوت کرده است؟!
دو هفته گذشته را می توان روزهای ساخته شدن و فروریختن پروژه ها خواند. جناح افراطی جبهه اصلاحات، در این مدت با دستپاچگی همه ظرفیت ذهنی و سیاسی خود را بسیج کرد تا با طراحی و اجرای چند پروژه خاص، مسیر فعلی تحولات سیاسی را که کاملا برخلاف میل این گروه در حال شکل یافتن است متوقف یا لااقل مختل کند، اگر چه اکنون می توان دید که توفیق چندانی در این کار نداشته است.
از ماه ها قبل معلوم بود سرنوشت جناح افراطی جبهه اصلاحات بیش از هر چیز به این بستگی دارد که تا چه حد بتواند روند امور در دو صحنه «درون جبهه اصلاحات و در مواجهه با دیگر اصلاح طلبان که خود را جناح معتدل می نامند» و «بیرون جبهه اصلاحات و در مواجهه کلیت سیستم سیاسی» را هوشمندانه مدیریت کند. اگر تندروها می توانستند با رقبای درون جبهه ای خود تعاملی هوشمندانه برقرار کنند و در عین حال در رویارو شدن با نهادهای قانونی نظام تدبیر و عقلانیت را بر احساسات غلبه دهند، شاید می توانستند عاقبتی غیر از آنچه اکنون در آستانه آن قرار دارند برای خود رقم بزنند اما اشتباه محاسبه های پی در پی باعث شده است که اوضاع طور دیگری جلو برود به طوری که در حال حاضر تقریبا همه جناح های نظام به این نتیجه گیری نزدیک شده اند که تندروها تا آخر خط راهی ندارند.
مهم ترین عاملی که در درون جبهه اصلاحات به انزوای تندروها انجامیده و بالاتر از آن فضایی به وجود آورده که جناح معتدل خود داوطلب حذف آنها شده، «روند بررسی صلاحیت ها» بوده است. روند قانونی و طبیعی بررسی صلاحیت ها که اکنون در حال طی شدن است مناسبات تندروها با دیگر گروه های حاضر در جبهه اصلاحات را دچار بحران کرده است. حزب اعتماد ملی به عنوان لیدر جریان معتدل در جبهه اصلاحات از مدت ها قبل اعلام کرده بود که تصمیم قطعی خود را برای جدا کردن خرج خود از تندروها گرفته است. از حدود یک ماه قبل علائمی پدیدار شده که کارگزاران هم علاقه ای به هم سرنوشت شدن با افراطی ها ندارد. بنا بر آخرین خبرها حتی جناحی در درون حزب مشارکت هم خود را آماده مرزبندی با تندروها می کند و علاقمند است به مجموعه جریان هایی که به ضابطه«رقابت بدون ساختارشکنی» معتقدند بپیوندد. تحلیل این جناح این است که بهتر است به جای مشارکت در پروژه خنده دار فرمایشی جلوه دادن انتخابات - که خود بهتر از هر کسی می دانند تا چه حد غیر واقعی است- روندهای قانونی موجود را بپذیرند و به سهم واقعی اصلاح طلبان از مجلس هشتم که توسط مردم توزیع می شود و حالا خودشان هم فهمیده اند یک فراکسیون اقلیت بیش نیست رضایت بدهند و بعد هم به تعاملات فراکسیونی درون مجلس برای پیشبرد اهدافشان بیندیشند. در مقابل تندروهایی که هنوز تنشان داغ است ظاهرا قصد دارند به اسلاف خود در نهضت آزادی بپیوندند و مرده ریگ «سازش در خارج تساهل در داخل» را با عنوان «جبهه دموکراسی خواهی و حقوق بشر» احیا کنند؛ کاندیدای ناکام اصلاح طلبان تندرو در انتخابات ریاست جمهوری نهم هم ظاهرا مددکار است.
مجموعه عوامل اصلی که باعث شده تندروها اینگونه در جبهه اصلاحات به حاشیه رانده شوند و هیئت و هویتی بیش از یک اقلیت کوچک و بداخلاق از آنها باقی نماند را می توان در 3 علت خلاصه کرد: 1- اصلاح طلبان معتدل دریافته اند که مثل هر نظام سیاسی دیگر در دنیا، اگر به چارچوب های جمهوری اسلامی پای بند باشند، این نظام امکان رقابت با سایر گروه های سیاسی درون خود را تمام و کمال برای آنها فراهم می کند و این احتمال کاملا وجود دارد که روزی بتوانند از خلال یک رقابت دموکراتیک اکثریت را در نهادهای مختلف حکومتی به دست بیاورند. درباره مورد خاص انتخابات مجلس هشتم هم همانطور که اعضای دو حزب کارگزاران و اعتماد ملی در این چند روز بارها گفته اند امکان رقابت برای آنها کاملا فراهم است به گونه ای که حتی از زحمات شورای نگهبان در بررسی صلاحیت ها تقدیر هم کرده اند. به وجود آمدن امکان مشارکت در فرایندهای سیاسی درون نظام، برای جناح معتدل جبهه اصلاحات -چیزی که ربطی به بررسی اخیر صلاحیت ها ندارد و از ابتدا هم بنا به اخبار کاملا دقیق وجود داشت- اولین عامل فاصله گذاری عمدی آنها با تندروهاست. 2-همانطور که گفته شد جناح معتدل می داند اساسا اگر کار به دست مردم باشد -که هست- سهم اصلاح طلبان از مجلس هشتم بیش از یک اقلیت نخواهد بود پس شلوغ کاری برای افزایش این سهم در واقع طلب روزی ننهاده کردن و هزینه بی جا در ازای دستاورد اندک پرداختن است. 3- جناح معتدل می داند همراهی با پروژه هایی مانند قهر و تحریم در واقع معنایی جز پیوستن به اپوزیسیون ندارد و چون واضح است اولا برخورد نظام با اپوزیسیون طبعا متفاوت از برخوردی خواهد بود که با نیروهای درون سیستم می کند و ثانیا مطمئن هستند حتی در میان اپوزیسیون هم هیچ قادر به دست و پا کردن پایگاه مطمئنی برای خود نخواهند بود، به سمت این دیدگاه متمایل شده اند که از تندروی تا آن حد که بوی همراهی با اپوزیسیون بدهد حتما باید اجتناب کنند. با توجه به مجموعه این 3 عامل می توان نتیجه گرفت که تندروها در مدیریت مناسبات خود با دیگر اصلاح طلبان تقریبا به طور کامل شکست خورده اند و محتمل ترین پدیده ای که باید در آینده خیلی نزدیک انتظار آن را بکشند «حذف درون جبهه ای» است.
وقتی به بیرون جبهه اصلاحات آنجا که تندروها باید مناسبات خود را با مجموعه نظام سیاسی تنظیم کنند نظر کنیم، اوضاع به مراتب خراب تر است. ظرف دو هفته گذشته اصلاح طلبان افراطی به خیال خودشان یک مجموعه عملیات کاملا هدفمند در سطح رسانه ها تعریف کرده بودند که نهایتا قرار بود نظام را بویژه در بحث رد صلاحیت ها وادار به امتیازدهی کند. این عملیات به طور خاص از دو آبشخور ویژه تغذیه می کرد. اول، تلاش برای ربط دادن یک برساخته روانی موهوم یعنی رقابتی نبودن انتخابات به توهمی دیگر تحت عنوان دخالت نظامیان در انتخابات و دوم، تلاش برای القای خط تقابل اصولگرایان با اندیشه و حتی خانواده حضرت امام(ره) که البته بی ارتباط با مورد اول هم نبود. درایت اصولگرایان اکنون همه این خطوط عملیات روانی را کور کرده است. با وجود جوسازی سنگین رسانه های اصلاح طلب به همراهی ضد انقلاب خارجی، هوشمندی فرماندهان نظامی دلیر ایران در تذکر به موقع این نکته که هیچ تعلقی به هیچ حزب و گروه خاصی در کشور ندارند و وظیفه ذاتی خود را دفاع از اصول اسلام و انقلاب می دانند، فرصت بهانه جویی را از فرصت طلبان ستاند ضمن اینکه تندروها احتمالا خیلی زود فهمیدند در حالی که خود مستظهر به تاییدات بی دریغ جناب جرج بوش هستند قیل و قال درباره سخنی که یکی از دلسوختگان نظام اسلامی از سر درد بر زبان رانده، دردی از آنها دوا نخواهد کرد. در مرحله بعد، واکنش قاطع اصولگرایان نسبت به یک خط مشکوک که قصد داشت کدهای لازم برای مقابل قرار دادن اصولگرایان با خانواده امام(ره) را در اختیار دشمن فرصت طلب قرار دهد، این خط را هم سوزاند. در عین حال که درست مثل مورد مربوط به ادعای حمایت نظامیان از یک جناح خاص، افراطی ها از مقطعی به بعد دریافتند تاکید بیش از اندازه بر خط امام(ره) حتی کار دستشان خواهد داد چون برای اهل سیاست در ایران -حتی تازه کارترین آنها- تقریبا هیچ کاری آسان تر از نشان دادن فاصله عمیق میان آنچه امام می خواست و می کرد و آنچه اصلاح طلبان در پی آنند نیست. خلاصه اینکه در شرایط فعلی و بعد از تلاش ناکام جناح تندرو برای پروژه سازی با هدف تضعیف یا در هم ریختن روحیه انتخاباتی اصولگرایان، شرایط سیاسی به گونه ای پیش می رود که حلقه افراطی جبهه اصلاحات ناگزیر باید همین روزها تاکتیک فرار به جلو را کنار بگذارد و درباره آینده سیاسی خود تصمیم بگیرد: ماندن در حلقه نظام اسلامی و برخوردار شدن از همه مواهب آن که البته بدون اثبات قابل اطمینان این نکته که آقایان دیگر سودای بازی کردن نقش «دشمن در خانه» را ایفا نخواهند کرد امکان ندارد و یا خارج شدن از جرگه یاران نظام و پیوستن به دشمن که اگرچه خسارتی متوجه نظام اسلامی نخواهد کرد اما برای خود آنها حامل بزرگترین خسارتی خواهد بود که در عمر سیاسی خویش متحمل شده اند.
نقاط منفی در کارنامه مجلس ششم
"برای آنها مسایل سیاسی و اجتماعی مهمتر بود و مسایل اقتصادی جدی نبود" طبق گزارشات مرکز پژوهشهای مجلس نزدیک به 5/12 درصد از مصوبات مجلس ششم اقتصادی بود در حالی که این میزان در مجلس هفتم به بیش از 50 درصد رسیده است.
"مجلس ششم در حوزه فلسفه اجتماعی بر عرفگرایی اصرار داشت" و اگر دقت کنید خواهیم دید که در صحبتهای آنها اساسا بحث محتوایی نسبت به اسلامیت نظام به عنوان محتوای جمهوریت و نظام قانون نویسی و اداره کشور مطرح نیست.
"حذف گزینشها، اصرار بر الحاق ایران به کنوانسیونهای مختلفی که با مواضع شرعی مغایر بود و اصرار بر انتخابی کردن نهادهای انتصابی" برشمرد را از جمله اهداف مجلس ششم بود. آنها اصرار داشتند که باید در چارچوب مقررات بینالمللی رفتار کنید و حتی در کتاب برنامه پنجساله چهارم که توسط سازمان مدیریت وقت منتشر شد آمده بود که در قرن 21 حاکمیتهای ملی کمرنگ میشود و حاکمیتهای بینالمللی در کشور شکل میگیرد و در این حاکمیت باید خودمان را با هنجارهای بینالمللی وفق دهیم.
"از نظر داخلی مجلس یکی از نهادهای حاکمیت است که باید در چارچوب قانون اساسی و در تعامل با سایر قوا فعالیت کند" وقتی این مطلب را بپذیریم و بپذیریم قانون اساسی برنظریه ولایت مطلقه فقیه تصریح دارد، لازمه پذیرش چنین مراتب قدرتی در کشور این است که وقتی رهبر مطلبی را عنوان میکنند به عنوان مبنا برای دستگاههای مختلف کشور قرار گیرد.
کمرنگ کردن حوزه اعمال حاکمیت ولایت فقیه از دیگر اهداف مجلس ششم بود.
" یکی از محورهایی که مقام معظم رهبری از قدیم بر آن تاکید داشتند محور تحقق عدالت اجتماعی است" علیرغم این تاکیدات، از ابتدا عنوانی را برای برنامه چهارم توسعه گذاشتند به این معنی که برنامه چهارم به ناچار باید به دنبال هم پیوندی با اقتصاد جهانی برود. در آن برنامه بحث عدالت اجتماعی اصلا مطرح نبود. بعدها هم که گفته شد چنین عنوانها و حرفهایی تند است، میبینیم که آن را تغییر دادهاند و اقتصاد داناییمحور را مطرح کردند تا ظاهر آن تغییر کند ولی رویکردها هیچ تغییری نکرد.
"بیتوجهی به مسایلی نظیر شفافسازی و سالمسازی اقتصادی، مبارزه بامفاسد اقتصادی و تحقق عدالت اجتماعی" را از جمله ویژگیهای مجلس ششم در حوزه اقتصاد بود. بعدها دیدیم که در دولت نهم و مجلس هفتم رویکردها به کلی متحول شد و بحثهایی هم که مدتهاست علیه این دولت و مجلس آغاز کردهاند به دلیل ناکارآمدی نیست و برخی مشکلات در دورههای قبل هم وجود داشت ولی این بحثها در مورد آنها مطرح نبود؛ چراکه رویکرد آنها در راستای مسیر تحقق مبانی فلسفه تفکری بود که میگفت محیط سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ایران باید بر هنجارهای بینالمللی منطبق شود.
ولی رویکرد مجلس هفتم به شکلی بود که محیط سیاسی کشور را به یک محیط کار و تلاش و همت در جهت تحقق ارزشهای انقلاب و اعتلای مبانی ارزشی نظام تغییر داد، با مجموعه ضعفهای کارکردی که ممکن است در مجلس هفتم و دولت نهم وجود داشته باشد، ولی رویکردها، رویکردهای قابل دفاع و مسیر، مسیری بسیار باارزش است.
سابقه حمایت بوش از اصلاح طلبان
حمایت اخیر بوش از اصلاح طلبان تهران که رهبر انقلاب از آن به عنوان یک "لکه ننگ" یاد کردند، در حالی رخ داد که رئیس جمهور امریکا پیش از این نیز در اوج جنجالهای سیاسی داخلی، در بیانیه ای رسمی (12 جولای 2001) از این طیف حمایت کرده بود.
جرج بوش شنبه 5 ژانویه 2008 قبل از تدارک برای سفر خاورمیانه ای با محور اعلام شده "مهار نفوذ ایران" در نطق رادیویی با حمایت از اصلاح طلبان از بیروت تا تهران گفت: "صبح بخیر، سه شنبه من سوار بر هواپیمای ریاست جمهوری عازم سفری به خاورمیانه هستم... در این سفر با شرکای خود درباره نبرد علیه تروریست ها و تندروها مشورت خواهم کرد. آنها سپرشان را زمین نمی گذارند پس ما هم نباید بگذاریم. این تنها یک نبرد نظامی نیست، مذهبی هم هست! سپس امریکا باز هم در این منطقه حضور خواهد داشت. ما از دموکرات ها و اصلاح طلبان از بیرون و بغداد تا دمشق و تهران حمایت خواهیم کرد و در کنار آنها خواهیم ایستاد."
پس از این نطق رادیویی، رهبر انقلاب طی سخنانی در جمع مردم قم به مناسبت 19 دی در واکنش به این سخنان بوش اعلام کردند: "هم مردم و هم آن دسته ای که رئیس جمهور امریکا از آن اعلام حمایت کرده است باید فکر کنند که چرا امریکا می خواهد از آن دسته حمایت کند و از آن دسته چه نقصی داشته که امریکا را به فکر حمایت از آن انداخته است. حمایت امریکا از هرکسی در ایران یک ننگ است. گروه ها و افراد سیاسی علاوه بر متمایز کردن مرز خود با دشمن، باید مرز خود را با مزدوران، نوکران و افرادی که در خدمت دشمن هستند نیز مشخص کنند."
این سخنان افشاگرانه، اصلاح طلبان را با موج جدیدی از سوی رسانه ها و افکار عمومی مواجه کرد اما به جز معدودی از اصلاح طلبان که برائت خود را از این سخنان بوش اعلام کردند بسیاری از مدعیان اصلاح طلبی با نوعی فرافکنی و بی اهمیت جلوه دادن این سخنان بوش از کنار آن گذشتند. تا جایی که ناصری سخنگوی ستاد ائتلاف اصلاح طلبان پاسخ به دفاعیات بوش از اصلاح طلبان را در اولویت کاری اصلاح طلبان ندانست و اعلام کرد نقد (بخوانید تخریب)دولت اولویت اصلی اصلاح طلبان می باشد! هرچند افرادی چون زید آبادی این حمایت بوش از اصلاح طلبان را ناشی از خوش نامی آنان دانست و در موضعی کاملاً خفت بار و ننگ آور عنوان کرد که ای کاش بوش اسامی اصلاح طلبان را نیز به زبان می آورد!
از سوی دیگر برخی از اصلاح طلبان اعلام کردند که جرج بوش هیچ گاه از اصلاح طلبان "دفاع واقعی" نکرده و جرج بوش مخالف اصلاحات اصلاح طلبان در ایران بوده است.
آیا جرج بوش واقعاً مخالف اصلاح طلبان بود؟! برای پاسخ به این سئوال باید سری به آرشیو مطبوعات زد.
اوایل سال 81 پس از سخنان هتاکانه هاشم آغاجری در همدان که اسلام را دینی سیاه و عتیقه و تقلید را کار میمون ها! دانسته بود موج مخالفت با این سخنان تا آنجا پیش رفت که صدای کروبی و خاتمی هم درآمد و نوعی مخالفت سراسری و ملی با این هتاکی ها فضای عمومی کشور را دربرگرفت.
از سوی دیگر این هتاکی های آغاجری همزمان شد با نامه استعفای طاهری اصفهانی از امامت جمعه اصفهان که البته این نامه نیز همراه بود با برخی سیاه نمایی ها و اهانت ها و ... که در همان زمان مشخص شد صدور این نامه با تحریک و تهییج طیف افراطی اصلاح طلبان و حتی با قلم یکی از این افراطوین نگارش یافته بود.
در این دو واقعه کاملاً حساب شده در آستانه 18 تیر سال 81 به منظور توسعه آشوب در سراسر کشور تدارک دیده شده بود. پاسخ نامه طاهری اصفهانی با نامه مستدل و منطقی رهبر انقلاب و دفاع مردم از این پاسخ همراه بود. در چنین شرایطی مخالفت با طیف افراطی اصلاح طلبان در کشور شدت گرفت و آنان را در موضعی انفعالی قرار داد.
جمع بندی چنین حوادثی بوش را وادار کرد تا هم برای تقویت طیف تندرو و اصلاح طلبان سکولار و هم سوء استفاده از شرایط کشور و سمت و سو دادن به آن و نوعی سوار شدن بر موج حوادث بیانیه ای در حمایت از اصلاح طلبان و دانشجویان آشوب گر صادر نماید.
بوش در این بیانیه رسمی با حمایت از اصلاحات در ایران مقامات به اصطلاح غیرانتخابی ایران را مورد حمله قرار داد، از دانشجویان و روزنامه نگاران و نمایندگان مجلس که مورد تهدید واقع می شوند، دفاع نمود. بوش در این بیانیه بدنبال حمایت کامل از موضوعی به نام اصلاحات در ایران برآمد.
بیانیه بوش در حمایت از اصلاح طلبان با خشم ملی و مخالفت رسانه ها و جمعی از اصلاح طلبان مواجه شد.
رادیو آمریکا که مواضع رسمی دولت این کشور را بازگو می کند، ادعا کرد بیانیه اخیر بوش برای حمایت از آیت الله طاهری بوده است.
این رادیو از طاهری به عنوان روحانی ناراضی که استعفا داده یاد کرد و گفت بوش پشتیبانی خود را از کسانی که از آیت الله طاهری هواداری می کنند، ابراز داشت.
در همین حال هوشنگ امیراحمدی کارگزار دلال رابطه ایران و امریکا در گفتگو با رادیو لندن گفت: وقتی بوش دید طاهری استعفا کرده معنایش این است که یک فشارهایی دارد به وجود می آید درون سیستم مذهب در جهت مخالف نیورهای بنیادگرا و بوش می خواهد خود را همصدا کند.
امیراحمدی ادعا کرد بوش می گوید من با نیرویی می توانم در ایران کار کنم که به مملکت دموکراسی و توسعه اقتصادی و عدالت اجتماعی بدهد.
رادیو آمریکا همچنین از قول یک عنصر ضد انقلاب مقیم آن کشور گفت: بوش نشان می دهد که می خواهد حمایت معنوی از ملت ایران بکند.
سهراب سبحانی همچنین با انتقاد از اینکه ملت ایران به خواست امریکا برای راهپیمایی و ایجاد آشوب در کشور توجهی نکردند، گفت در آینده شاهد ائتلافهای جدیدی خواهیم بود و اصلاح طلب ها دوباره سعی خواهند کرد، مسئله رابطه با امریکا را مطرح کنند. وی ادعا کرد بوش نمی خواهد در سرنوشت ملت ایران دخالت کند بلکه دکترین او، دموکراسی است.
در همین حال، رادیو دولتی انگلیس ضمن اشاره به نامه آقای طاهری، استقبال حزب مشارکت از آن را مورد توجه قرار داد.
رادیو رژیم صهیونیستی با آب و تاب فراوان نامه طاهری و اظهارات عضو مرکزیت سازمان مجاهدین انقلاب علیه دین و مرجعیت را بازتاب داد.
این رادیو در خبر مفصل خود ضمن قرائت طولانی بخش هایی از مواضع آقای طاهری و آغاجری، گفت: نامه آیت الله سید جلال الدین طاهری اتهام علیه نظام بود.
در این میان علیرضا علوی تبار سردبیر روزنامه توقیف شده بنیان و عضو شورای سردبیری روزنامه صبح امروز (با مدیرمسئولی حجاریان) نیز از بیانیه بوش استقبال کرد.
علوی تبار به ایسنا گفت: بیانیه بوش یک نوع عقب نشینی از سیاست های هیجانی اعلام شده بود و می تواند ناشی از این باشد که معقول تر عمل می کنند. همچنین می تواند ناشی از عملکرد مجلس (ششم)، دولت (خاتمی) و نهادهای مدنی و رسانه های اصلاح طلب باشد که توانسته اند ایران را از آماج اتهام محور شر خارج کنند!
علوی تبار در راستای استراتژی سازان سیا برای القاء حاکمیت دوگانه در ایران گفت: بخشی از صاحبنظران! این تحلیل بوش را که در ایران حاکمیت دوگانه وجود دارد قبول دارند!
فیض ا... عرب سرخی عضو شورای مرکزی مجاهدین انقلاب نیز از مطلبی که بر روی یک سایت اینترنتی منتسب به گردانندگان صبح امروز منتشر شد، سخنان بوش را تغییر اساسی در جهت گیری های آمریکا مقابل ایران دانست و از آن استقبال کرد.
این در حالیست که پس از حمایت اخیر بوش از اصلاح طلبان، محسن میردامادی دبیر حزب مشارکت در مصاحبه ای با روزنامه اعتمادملی ادعا کرد بوش بیشترین مخالفت ها را با اصلاحات و اصلاح طلبان داشته است.
شورای نگهبان و نظارت مطلوب اصلاح طلبان
برای نگارنده (پس از اظهار نگرانی های پی در پی اصلاح طلبان در روز نامه ها و سایت ها و...) این سوال پدیدار شده بود که نظارت و شورای نگهبان مطلوب این گروه چگونه است تا در مصاحبه موسوی خوئینی ها دبیرکل مجمع روحانیون به جواب رسیدم.
او در پاسخ به این پرسش هفته نامه اصلاح طلبانه شهروند که چگونه شد که شما به تنهایی به عنوان نماینده تامالاختیار امام صلاحیت کاندیداها را (در اولین انتخابات ریاست جمهوری) تایید کردید و یک نفری در جایگاه شورای نگهبان قرار گرفتید، می گوید: بنده به دلیل انتصاب به عنوان نماینده حضرت امام در صداوسیما با تعداد زیادی از کاندیداها و شکل تبلیغات آنان روبرو بودم و هیچ قانونی هم نبود، به جز اصلی در قانون اساسی و چیز مختصری از شورای انقلاب. لذا بنده تصمیم گرفتم این تعداد 106 کاندیدا را دعوت کنم که دو نماینده دولت و قوه قضائیه با این مساله مخالفت کردند و گفتند خطرناک است... همه کاندیداها را در وزارت کشور دعوت کردم و صحبتی مبنی بر شرایط انقلاب بیان کردم و گفتم: اینطور نیست هر کس بیاید و بخواهد کاندیدا شود. این صحبت به نوعی تهدید آنان بود که حتی برخی از آنان پس از صحبت بنده آمدند و گفتند اگر ما انصراف دهیم، دیگر کاری با ما نخواهید داشت ؛ گفتم نه. عدهای دیگر ماندند، خیلی سمج بودند. به آقای هاشمی گفتم اگر اسامی اینها را حذف کنم اشکالی ندارد. او گفت نه مسعود رجوی شلوغ میکند... برخی دیگر هم به دلیل رجال سیاسی – مذهبی نبودن، حذف کردم تا اینکه فقط دو نفر یکی رجوی و دیگر میرزایی همچنان اصرار میکردند. با مسعود رجوی سه ساعت صحبت کردم و در نهایت به دلیل قبول نداشتن قانون اساسی و اقرار او در آن جلسه او را رد صلاحیت کردم.
می دانستم که اعضای شورای نگهبان قانون اساسی در 29 تیرماه سال 1359منصوب شدند و طبیعاتا در آن تاریخ شورای نگهبان نداشته ایم که بررسی صلاحیت کند، اما از سخنان خوئینی ها بر می آید که او خودسرانه و با تهدید چنین کرده است، گفتم شاید در حکمش چنین اختیاری داشته، به صحیفه نور مراجعه کردم:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام آقای سید محمد موسوی - دامت افاضاته
مقتضی است جنابعالی تشریف ببرید در سازمان رادیو - تلویزیون با همکاری جناب آقای قطب زاده ، امور و برنامه های آنجا را تنظیم کنید که موجب شکایت مردم نباشد.البته توجه دارید که این دستگاه اسلامی است و باید جدا از برنامه های انحرافی احترازشود. توفیق جنابعالی را خواستارم .
روح الله الموسوی الخمینی
21 تیر 1358 / 17 شعبان 1399
از حکم چنین بر نمی آمد که مجوزی او داشته باشد، گفتم شاید امام اجازه داده اند، به سخنان امام اندکی پیش از انتخابات آن سال رسیدم که در جمع دانشجویان هنری شیراز فرموده بودند: چیزی که لازم است عرض کنم این است که دراین موقع که یک مرحله دیگری از مراحلی که در کشور ما می خواهد تحقق پیدا بکند دردست اجراست ، و آن تعیین رئیس جمهور است . باید توجه داشته باشند آقایان که آن صفتی که در قانون اساسی برای رئیس جمهور تعیین کرده اند مراعات کنند. قانون اساسی را ملاحظه کنند و صفات رئیس جمهور را در آنجا ملاحظه کنند، و کسی که دارای آن صفات بود و او را به آن صفات می شناسید به او رای بدهید، و اگر فاقد آن صفات باشد،احتراز کنید از رای دادن به او.
به عبارتی در آن انتخابات امام نظارت را بر خود مردم واگذار کرده بودند در حالی که امام در 17 مهر 1358 درباره ضرورت تعیین صلاحیت کاندیداهای عضویت در شوراها سخنرانی می کنند که نشان می دهد ایشان به موضوع تعیین صلاحیت بی تفاوت نبوده اند.
باز می بینم امام تحت عنوان استفتا به نامه ای با امضای جمعی از مومنین که پرسیده اند ، آیا کسانی که به قانون اساسی رای نداده اند و با آن مخالفند، می توانندرئیس جمهور شوند؟ پاسخ داده اند: کسی که به قانون اساسی رای مثبت نداده ، صلاحیت ریاست جمهوری ایران راندارد. (29 دی 1358 / 1 ربیع الاول 1400)
از این مطلب هم استفاده می شود که تشخیص صلاحیت باز به خود مردم واگذار شده بود و این بی شک به روحیه قانون مدار امام باز می گردد که در تعیین صلاحیت برابر قانون عمل می نمودند و در مجلس اول نیز چنین شد اما در میاندوره ای همان مجلس که شورای نگهبان منصوب شده بود دیگر تعیین صلاحیت بر دوش شورای نگهبان گذاشته شد.
پس مدعیان امروز در برابر شورای نگهبان آن روز خود را حتی فراتر از رای امام می دانستند کما اینکه در موضوع تسخیر لانه جاسوسی نیز موسوی خوئینی ها به دانشجویان اجازه داده بود و گفته بود نیازی به کسب اجازه از امام نیست! چه بسا اگر این مشورت رخ می داد جریانات پس از تسخیر بهتر هدایت می گردید.
طبق قانون اساسی نظارت بر انتخابات بر عهده شورای نگهبان است و بر اساس تفسیر این اصل که بنابر راهکار قانون اساسی باید شورای نگهبان اعلام نماید، در آستانه برگزاری انتخابات چهارمین دوره مجلس، رئیس هیأت مرکزی نظارت در تاریخ 24/2/70 طی نامه ای به شورای نگهبان، نظر تفسیری آن شورا را استعلام کرد که در پاسخ به این استعلام، شورای نگهبان اعلام کرد: «نظارت مذکور در اصل 91 قانون اساسی استصوابی است و شامل همه مراحل اجرایی انتخابات از جمله تأیید و رد صلاحیت کاندیداها می شود.»
بنا بر این آنچه رویه امام بود که همان قانون مداری است اینک در جریان است اما آنچه مطلوب منتقدان شورای نگهبان است گویا رفتاری سلیقه ای است. از اینرو به نظر می رسد فراتر از قانون دیدن خود به یکی دو چهره اصلاح طلبان اختصاص ندارد.
حال این ها با این سابقه و حال معلوم از شورای نگهبان گلایه و اظهار نگرانی می کنند عجب روزگاری شده ...........
اصلاحطلبان آمریکایی در منظر رهبری
پس از سخنان افشاگرانه اخیر رهبری درباره "ننگ" بودن حمایت آمریکا برای برخی گروههای داخلی، گروههای به اصطلاح اصلاح طلب که خود را ضمیر مورد اشاره رهبری یافتند، در مقابل این حمایت شرمآور لب به سخن گشودند.
آنان ابتدا کوشیدند با فرافکنی، حمایت دشمن را متوجه سایر گروهها کنند اما همسویی مواضع دومخردادیها با دشمنان قسمخورده انقلاب بیش از آن برای همگان روشن بود که به این راحتیها قابل انکار باشد. چرا که در طول 10سال اخیر حاکمان آمریکا بارها از گروههای به اصطلاح اصلاحطلب ایران حمایت کردهاند و علت این حمایتها نیز همنوایی دقیقی است که مواضع این گروههای داخلی با رویکردها و خواستههای آمریکا دارد که شرح آن را به مجالی دیگر موکول میکنم.
"اگر کسانى بیایند با عدم اعتقاد به اساس ارزشها، دم از تحوّل بزنند؛ معلوم است که تحوّل مورد نظر آنها چیست! تحوّل مورد نظر آنها، یعنى تحوّل نظام اسلامى به نظام غیر اسلامى! تحوّل مورد نظر آنها، یعنى حذف نام اسلام، حذف حقیقت اسلام و حذف فقه اسلامى! اتفاقاً ما بعضى از اینها را هم مىشناسیم.
حالا بعضى که از تفالهها و پسماندههاى رژیم گذشتهاند که در آن رژیم خوردند و چریدند و گوشت حرام بالا آوردند؛ بعد هم توانستند خودشان را در لابهلاى جماعت مردم جا بزنند و حالا بتوانند نفسى تازه کنند و سر بلند کنند و ادّعاى آزادى و مردمسالارى و دموکراسى کنند؛ همان کسانى که عمله ظلم و جور دستگاهى بودند که بیش از پنجاه سال بر این مملکت حکومت کردند و یک ذره مردمسالارى در آن پنجاه سال نبود؛ حالا همین کسانى که با همه وجود براى آن رژیم کار کردند، بیایند شعار اصلاحات بدهند!
این اصلاحات معنایش چیست؟! این اصلاحات، یعنى همان اصلاحات امریکایى! یعنى حالا که شما ملت ایران دست امریکا را قطع کردید، بیایید برگردید و روشتان را اصلاح کنید؛ اجازه بدهید اربابان امریکایى به داخل تشریف بیاورند و باز هم زمام اقتصاد و فرهنگ و اداره امور کشور را به دست گیرند!
یک عدّه هم کسانى هستند که مال آن رژیم نیستند؛ اما از اوّل انقلاب، بلکه بعضى پیش از انقلاب، نشان دادند که به اداره کشور برطبق احکام اسلام از بن دندان عقیدهاى ندارند. آنها اسم اسلام را مىخواهند و اسم اسلام را دوست مىدارند. دشمن اسلام به آن معنا هم نیستند؛ اما مطلقاً اعتقادى به فقه اسلامى، به احکام اسلامى و به حاکمیت اسلامى ندارند. معتقد به همان روشهاى فردىاند.
اوایل انقلاب هم یک عدّه از همینها توانستند امور را قبضه کنند و در دست گیرند. اگر امام به داد این انقلاب نمىرسید، همین آقایان، خشک خشک انقلاب و کشور را به دامن امریکا برمىگرداندند! اینها هم دم از اصلاح مىزنند؛ گاهى دم از اسلام هم مىزنند؛ اما در کنار کسانى قرار مىگیرند که صریحاً علیه اسلام شعار مىدهند و با آنها اظهار همبستگى مىکنند!
گاهى دم از اسلام مىزنند، اما در کنار کسانى قرار مىگیرند که شعار ضدّیت با حکومت اسلامى، شعار سکولاریزم و حکومت منهاى دین و حکومت غیردینى و حکومت ضدّ دینى و لائیسم را مىدهند! پیداست که اینها نفوذیند. اینها جزو آن دستهاى نیستند که ارزشها را قبول دارند و معتقد به تحوّلند؛ نه. اینها نفوذیند؛ اینها بیگانه و غریبهاند.
بنده چند ماه قبل از این در همین منبر نماز جمعه بحث «خودى» و «غیرخودى» را مطرح کردم؛ اما فریاد بعضیها بلند شد که چرا مىگویید «خودى» و «غیرخودى»! بله، اینها غیرخودىاند؛ اینها انقلاب و اسلام و ارزشها را قبول ندارند؛ جناحهاى خودى باید حواسشان را جمع کنند.
من دو، سه نکته دیگر را در این جا عرض مىکنم: نکته اوّل این است که هم آن بیگانهها، هم پشتیبانان خارج از کشورشان، هم سرویسهاى جاسوسى، هم آنهایى که در رادیوها پشتیبانى تبلیغاتى برایشان مىکنند، هم آنهایى که احتمالاً به صورت آشکار یا پنهان پول حواله آنها مىکنند، اینها بدانند که این انقلاب اجازه نخواهد داد. بنده تا مسؤولیت دارم و تا نفس مىکشم، اجازه نخواهم داد که اینها با مصالح این کشور بازى کنند.
بنده کسى نیستم؛ این را هم بدانند؛ من هم که نباشم، هرکس دیگرى در این مقام و مسؤولیت باشد، همینطور است. غیر از این امکان ندارد. آن دست ملکوتى و الهى که اصل ولایت فقیه را در قانون اساسى گذاشت، فهمید چهکار مىکند. "
مقایسه دولت نهم و هشتم و هفتم
برای مقایسه عملکرد دولتهای کارگزاران و مدعیان اصلاحات، ابتدا لازم است به چند نکته اساسی توجه کرد و سپس مقایسه را انجام داد که در ذیل به آنها اشاره میکنیم:
1. 2 سال، 16 سال
دولتهای کارگزاران و مدعیان اصلاحات در مباحث اقتصادی و فرهنگی مکمل یکدیگر بودند و دولت جبهه دوم خرداد، معلول تلاشهای حزب کارگزاران بوده است؛ بنابراین میتوان دوران حاکمیت آنها را 16 سال دانست و چون از دوره دولت نهم هنوز بیش از دو سال و چهار ماه سپری نشده، مقایسه عملکرد دولت دو ساله با دولت 16 ساله خارج از انصاف است. نهایت چیزی که ممکن است، این که باید عملکرد دو ساله دولت عدالت طلب را با دو ساله اول دولتهای کارگزاران و مدعیان اصلاحات سنجید نه دو سال را با 16 سال یا هشت سال.
2 .پشتیبانی احزاب
درباره پشتیبانی احزاب از دولتها نیز میان دولتهای پیشین و عدالت طلب تفاوت آشکاری وجود دارد.
1-2 آقای هاشمی گرچه برخاسته از احزاب نبود - زیرا پیش از وی احزاب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی انحلال خودشان را به طوری رسمی اعلام کرده بودند - اما به دلیل جایگاه سیاسی، اجتماعی، انقلابی و شهرتی که داشت، در برابر کاندیداهای دیگر با اکثریت مطلق به ریاست جمهوری رسید و در دور دوم با اکثریت نسبی در برابر آرای دکتر توکلی که اقلیت شکننده بود، پیروز شد. ولی پس از پیروزی در انتخابات، احزاب و گروههایی مانند سازمان نا مشروع مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، کارگزاران سازندگی و ... شکل گرفتند و از همه جالبتر اینکه بر خلاف عرف شکلگیری احزاب در عرصه سیاست، از میان وزرا و معاونان، حزبی به نام «کارگزاران» برخاست که همه آن را دولتی میدانستند؛ ولی در عین حال حزب بود و پشتیبان دولت وقت، و در یک پروژه تبلیغاتی زمینه پیروزی دولت دوم کارگزاران را فراهم کرد.
دولت مدعی اصلاحات هم دولتی بود که با پشتیبانی و سازماندهی احزابی چون سازمان مجاهدین انقلاب، کارگزاران، مجمع روحانیون و احزاب غیر رسمی حلقه کیان به پیروزی رسید و پس از آن نیز به عنوان دولت سایه نقش اساسی در هدایت آن عهده دار شده بود. این دولت پس از شکلگیری، به حمایت احزاب فوق بسنده نکرد و به تاسیس حزب دیگری به نام «مشارکت» پرداخت که همانند حزب کارگزاران، برخاسته از دل دولت هفتم بود! این حزب هم دولت ساخته بود و در انتخابات مجلس ششم و دولت هشتم، در گزینش نمایندگان و اعضای کابینه، استانداران، فرمانداران و ... مدیرکلها و در یک کلمه چینش بیش از 6 هزار مدیر، نقش اساسی ایفا کرد.
3-.2 دولت دکتر احمدینژاد دولتی است که از هر دو جهت با دولتهای مزبور متفاوت است؛ زیرا نه تنها احزاب جناحهای مختلف در پیروزی او نقشی نداشتند، که تمام همت خویش را برای پیروزی رقیب به کار گرفتند و برای تخریب دکتر احمدینژاد آنچه را در انبان خود داشتند، عرضه کردند. به طوری که میتوان 27 خرداد و سوم تیر 1384 را «نه» ملت به احزاب نامید. از سوی دیگر پس از شکلگیری دولت عدالت طلب، برخلاف روال گذشته، هیچ حزبی از دل آن برنخاست تا به حمایت دولت بپردازد یا امور دولت جدید را سامان دهد؛ بلکه این خود رییس جمهور منتخب ملت بود که اعضای کابینهاش را برگزید و مدیرانش را انتخاب کرد، گرچه برخی احزاب در گزینش وزرا به سهم خواهی پرداختند! از سوی دیگر، دولت نهم نه تنها از میان احزاب برنخاست و از دل کابینهاش حزبی دولتی نجوشید که برخی احزاب سابق با تمام ظرفیت علیه آن موضع گرفتند!
3. مطبوعات و رسانهها
دولتهای کارگزاران و مشارکت، هر دو با مقداری تفاوت از پشتیبانی بالای رسانه ملی برخوردار بودند.
ادامه مطلب...دشمن یک واقعیت انکارناپذیر در مقابل نظام مقدس جمهورى اسلامى است که برخى به دلایل مختلف سعى دارندتوجهات عمومى ملت ایران را از آن منحرف کنند . اقتضاى طبیعت نظام اسلامى جاذبه ودافعه است و احتجاجاتى از قبیل توهم توطئه،فرافکنى ضعفها وکاستىهاى داخلى و... نمىتواند افکار عمومى مردم ایران را نسبت به توطئههاى دشمن غافل سازد.
انتخابات در مسیر حرکت نظام مردمسالارى دینى همانند پیچ یک جاده است که در صورت غفلت راننده مىتواند خطر ساز باشد . همواره درپس این گردنه دشمنان نظام اسلامى کمین کردهاند تا از کوچکترین اشتباهات حداکثر استفاده راببرند.
سادهلوحى است که بپنداریم دشمنان نظام اسلامى براى انتخابات مجلس هشتم هیچ برنامهاى ندارند. دشمنان ایران از تشکیل مجلس هشتم با حضور اصولگرایان نگران هستند و از چندین ماه پیش پروژه تخریبى خود را آغاز کردهاند.
در این میان جاى بسى تعجب و تاسف است جریاناتى که هر از گاهى مورد حمایت دشمنان قسم خورده نظام اسلامى قرار مىگیرند زحمت آن را به خود نمىدهند طى یک موضعگیرى صریح اعلام کنند که احتیاجى به پشتیبانى اپوزیسیون خارج از کشور و محافل رسمى وغیررسمى آمریکا انگلیس و رژیم صهیونیستى ندارند.حمایت رایس و سناتور لیبرمن از دوم خردادىها وتاکید 16 موسسه انگلیسى بر تلاشهاى بیشتر دولت بریتانیا در پشتیبانى وتقویت اصلاحطلبان ایران لکه ننگى بر دامن وطنپرستى دوم خردادىهاست.
مقامات رژیم صهیونیستى از ماهها پیش پاشنه آشیل نظام اسلامى و اصولگرایان را دامن زدن به مشکلات اقتصادى کشور عنوان کرده بودندکه باعث دلسردى مردم و عدم حضور آنها پاى صندوقهاى راى خواهد شد.
هم صدایى افراطیون دوم خردادى با استراتژیستهاى صهیونیستى در بحرانى جلوه دادن وضع اقتصادى کشور و تخریب دولت نهم ومجلس هفتم به بهانه تورم نشان مىدهد که یا آنها از توطئههاى دشمن غافل هستند و یا این همسویى عامدانه است!
مقام معظم رهبرى در عید غدیر ضمن تبیین عوامل موفقیت واتحاد ملت ایران فرمودند: “ ما ملت ایران به برکت ایمان و توکل ،احساس مسئولیت براى حضور در صحنه وهوشیارى کامل در برابر دشمن مقابل همه تحرکات 29 ساله اخیر استکبار پر مدعا و پرهیاهو پیروز شدهایم و راه ادامه این موفقیتها این است که هیچ گاه دشمن را فراموش نکنیم و از حضور در صحنه غافل نشویم .”
انتخابات مجلس هشتم مهمترین مسئله ملت ایران در سالجارى است. حضور گسترده مردم در صحنه انتخابات وعدم غفلت جریانات سیاسى ازتوطئههاى ملون دشمن مىتواند مردم را درانتخاب بهترین افراد از میان صالحینى که شوراى نگهبان صلاحیت آنها را احراز کرده است یارى برساند و به سان 28 سال گذشته نظام جمهورى اسلامى وملت ایران را از این پیچ مهم به سلامت عبوردهد
بازدید دیروز: 29
کل بازدید :1091674
نه شکوفه ای نه برگی نه ثمر نه سایه دارم همه حیرتم که دهقان به چه کار کشت ما را
حمایت های رهبری از دولت
مثل منافقان در قران
خطبه های بی نظیر
اصلاحاتیان
رهبری
متفرقه های جذاب
مصباح
کاریکاتور
احمدی نژاد
دنیا و حب الدنیا
رفسنجانی
احمدی نژاد 2
متفرقه های جذاب 2
ولایت
اصلاحاتیان
مذهبی
خاتمی
اصلاحاتیان
کارگزاران
جاسوس
منافقان
انتخابات
دولت نهم
مجلس
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
ریاست جمهور
رجانیوز
افشا گری
افشا گری
بیداری 57
خاتمی نیوز
مسعود ده نمکی
طنز های سیاسی (اکینا)
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
نوشته های یک کج و معوج
گذری بر سیاست خارجی
نوشته های یک روزنامه نگار
نشریه دانشجویی ایران 1404
جوانان عدالتخواه و تحولگرا
دولت اسلامی-اعجاز نهم
مصائب احمدی نژاد
علیرضا احمدی نژاد
روزنامه دانشجویی
بچه های سوم تیر
خبرنگار مسلمان
سهیل کریمی
دست گرم تو
نسل خمینی
فصل آگاهی
خاکریزیسم
عقل سرخ
حریم یاس
صدای ما
عطشان
شب بو
تا آخر
نگرانی
بحر
دیده بان
مهراوه من
روزنتیگ های ...
آرمانشهر
فارس
خمینیسم
کیان
سیطره
نسل بیدار
ققنوس
خبرهای ضد اسلامی و ضد ایرانی
تحلیل سیاسی
موسسه پژوهش های سیاسی
روز نوشت های دانشجوی مسلمان
بیم موج
عدالت جو
محراب اندیشه
سپهر نیوز
مهر
انصار نیوز
جهان نیوز
نادر گنجی
نو اندیش
نوسازی
الف
واژگون
بسیج جهانی
رایگاه
قاسم
شیعه
قدس
خدمت
عصر ایران
این روزها
دریچه
رهپویان وصال
تابناک
این روز
تیک نیوز
عیاران
دیدار
گل آقا
موج
واحد مرکزی
رسا
شانا
خبرنگاران
اسراء
پانا
آفتاب
نوروز
ایرنا
برنا
بولتون
قطره
جامعه
majlese8
hawzah
jameeh
mellat.majlis
parlemaneh8
partosokhan
مستقل
عدالتخواهی
نقطه
انصار حزب الله
تدوین مطالعات
اصولگرایان
شریف