8 احمدی‌نژاد و رؤسای جمهور قبلی - ولایت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهترینِ برادران، کسی است که هرگاه او را از دست بدهی، پس از او زندگی را دوست نداشته باشی . [امام علی علیه السلام]
احمدی‌نژاد و رؤسای جمهور قبلی - ولایت
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • احمدی‌نژاد و رؤسای جمهور قبلی

    نگاهی اجمالی به خلاصه‌ای از عملکرد رؤسای جمهور سابق و رئیس جمهور فعلی:

    1. اولین رئیس دولت این کشور بعد از انقلاب مرحوم آقای بازرگان است که به علت تفاوت بنیادین اندیشه‌های او و حزبش با حضرت امام و فلسفه وجودی جمهوری اسلامی مجبور به استعفا شد.

    ۲.دومین رئیس دولت و جمهور آقای بنی‌صدر بود که خیانتهای او و همچنین فرار مفتضحانه ایشان در تاریخ انقلاب ثبت شده است. ظلم او در حق رزمندگان جبهه‌های جنوب و سهمی که در ترور شخصیت شهید بهشتی داشت، هیچ وقت از خاطره‌ها نمی‌رود.

    ۳. سومین رئیس دولت و دومین رئیس جمهور، شهید عزیز رجائی بود که آنچه او را در تاریخ به عنوان یک اسطوره ماندگار کرد اطاعت او از امام و تعبد او به دستورات الهی اسلام و مردم‌داری بی‌نظیرش بود. او واقعا به معنای واقعی کلمه با لطفی که در حق مردم مستمند و فقیر مملکت کرد به عنوان یک شخصیت متعالی در تاریخ جاودانه شد.

    ۴.بعد از شهید رجایی نوبت رسید به مقام معظم رهبری به عنوان رئیس جمهور که عملکرد این بزرگوار هم برای همگان مشخص است. بیان لطیف و دشمن شکن او، حضور حماسی او در جبهه‌ها،‌ زندگی زاهدانه و خداحافظی او با بدهی 80 هزارتومانی از ریاست جمهوری چیزهایی است که بارها از افراد موثق نقل شده است.

    ۶.بعد از ایشان ردای ریاست جمهوری نصیب آقای هاشمی رفسنجانی شد. کسی بود با سابقه خدمات بی‌نظیر به انقلاب و از کسانی که به هوش و زکاوت معروف شده بود. از اینها گذشته دست نوازش امام هم همیشه بر سرش بود. بارها او را به عنوان فرزند خویش خطاب کرده بودند. مردم هم با توجه به این نکته‌ها به او رأی قاطع داده و او را محترمانه بر مسند ریاست نشاندند. متاسفانه یکی از مهمترین نقطه ضعفهایی که در مورد آقای هاشمی حق یا ناحق ورد زبانها بود وضعیت بالای معیشتی و اقتصادی او بود. او هیچ وقت به این نکته ضعف اهمیت نداد و هیچ وقت حتی تا الان هم وضعیت خودش را به صورت شفاف به مردم نشان نداده است. این نقطه ضعف، ضعف کمی نبود که بعدها هم گریبان او را گرفت و جلوی موفقیتهایش را سد کرد.

    غیر از این نقطه ضعف تقریبا بزرگ، نقطه ضعف دیگری که مزاحم موفقیتهای آقای هاشمی شد علاقه خاص او به ریاست بود. او همیشه ریاستهای کلان را مال خودش می‌دانست کما اینکه الان هم چنان است و خیلی‌ها عقیده دارند او سنگر به سنگر تا فتح آخرین کرسی ریاست پیش خواهد رفت. از طرفی دیگر او منتسب به یک جایگاه خاص دینی است. لباسی که او بر تن دارد لباس دین است. مردم از او انتظار دارند در برخورد با مسائل شبهه برانگیز وقار و متانت علمی و دینی خود را حفظ کرده و پا از حد خود فراتر نگذارد. شرکت او در انتخابات مجلس شورای اسلامی بلافاصله بعد از ریاست جمهوریش برای مردم قابل هضم نیست. شرکت مجدد او بعد از دو دوره موفق یا ناموفق در ریاست جمهوری برای مردم متدین سؤال برانگیز است. خیلی‌ها از این مردم متدین، برای حفظ آبروی او به او رأی می‌دهند، با این حال او خودش را ملزم می‌داند که شرکت کند و اعلام می‌کند که اگر ببینم شخص مناسبی آمده انصراف خواهم داد. سؤال مردم این است آیا در این مملکت حتی در بین این برگزیدگان از طرف شورای نگهبان کسی مناسب نیست؟ و خیلی سوالات دیگر که متاسفانه جوابی برایشان پیدا نشد.

    با این حال آقای هاشمی شخصیتی است تاریخی. شخصیتی است که بیشتر از دیگران به کلیت نظام خدمت کرده است. بنابراین حفظ احترام او لازم است. البته اینها دلیل نمی‌شود که هر چه ایشان خواست بشود. ملاک در جمهوری اسلامی عمل به قانون و تعبد به ارزشهاست. آقای هاشمی باید به نظر دیگران نیز احترام قایل شود تا در یک فضای آرام مردم تصمیم خود را بگیرند.

    ۷.آقای خاتمی پنجمین رئیس جمهور و سومین رئیس جمهور روحانی این مملکت است که پیروزیش کابوس بزرگ سیاسیون راست وقت و اهل تقوا و دینداران بود. هیچ کس باور نمی‌کرد او بتواند بر رقیب خود(ناطق نوری) پیروز شود؛ ولی شد. پیروزی او در انتخابات 76 بیش از آنکه ملت ایران را خوشحال کند، در ظاهر دشمنان این ملت را خوشحال کرد. آنها به واقع خیال می‌کردند خاتمی مهر ختام را بر کارنامه جمهوری اسلامی خواهد زد و برای همیشه این مملکت را در بحران حوادثها نگاه خواهد داشت. غافل از اینکه این مملکت خدایی دارد، امام زمانی دارد و ولی فقیهی و مردمی که در بحرانها چشم به اشاره رهبری دارند. غیر از خصوصیات اخلاقی خاص آقای خاتمی، کسانی که آن روز از او حمایت کردند و خیلی شتابزده گرد او حلقه دوستی زدند از کسانی بودند که به چپ مشهور بودند. و این چپ فارغ از معنای اصلیش بار معنایی منفی عجیبی دارد. افرادی برای او سینه زدند که خرده حسابهایی با ولایت فقیه و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه مبارز روحانیت و سپاه پاسداران و نیروی انتظامی و در کل با حزب الله و نظام اسلامی داشتند. در میان این جمع همه جور آدم پیدا می‌شد. از جبهه ملی گرفته تا مجاهدین و ...اوایل ریاست جمهوری آقای خاتمی با بحرانهای عجیبی همراه بود و او تنها کاری که می‌توانست بکند لبخند و دست تکان دادنهایی بود که ‌اختیارش دست خودش نبود. غافل از اینکه از دست او چه دلهایی خون می‌شود، چه غصه‌هایی بر دلها وارد می‌شود و چه نگرانیهایی در قلبها موج می‌زند! او بازیگردان خوبی نبود. از دست همه بازی می‌خورد.

    بحرانهای سیاسی یکی پس از دیگری داشت کشور را به ورطه هلاکت می‌کشاند، تا اینکه در 18 تیرماه 78 به اوج خود رسید و با چراغ سبز دولت آقای خاتمی اراذل و اوباش و در رأس آنها منافقین بحران فراگیری را در کشور به راه انداختند و دل مردم حزب الله و شهید داده و ولی فقیه را خون کردند و اگر در این میان رهبری به داد مملکت نرسیده بود معلوم نبود آقای خاتمی پناهنده کدام سفارت می‌شد و یا چه کاری می‌کرد تا از این بحران به وجود آمده نجات پیدا کند. او در مدت ریاست جمهوری دو دوره‌اش حرفی نزد تا به نفع مردم فقیر و طبقه مستضعف این مملکت تمام شود. کاری نکرد تا وام گرفتن دانشجویی به طور آسان پیش رود. کاری نکرد تا طلبه‌ای در منبر بر سلامتی او صلواتی بفرستد و در مقابل تهدیدات خارجی موضعی نگرفت تا غرور ملی ما را قلقکی بدهد و ...حال سوال این است پس چرا 22 میلیون رأی آورد؟ جواب خیلی روشن است و آن اینکه آیا مردم برای ابراز اعتراض خود به وضع موجودی که از احزاب حاکم قبلی به یادگار مانده بود چاره‌ دیگری هم داشتند؟ انتخاب خاتمی از طرف مردم ستمدیده سیلی محکمی بود بر گوش کسانی که قدمی در راه رفاه و نجات ملت از بدبختی برنداشته بودند و تنها به نفع خود و اطرافیان خود کار کرده بودند. خانه‌های میلیاردی، باغها و ویلاها، سفرهای خارج از کشور،‌ریخت و پاشها و در نهایت مشتی نمونه‌ای از خروار شهرام جزایری! به نظر حقیر 22 میلیون رأی بلندترین فریاد و مؤدبانه ترین شکوه‌ای بود که مردم ما نثار نظام کردند.که البته روش و منش خاتمی هم همین و حتی صد مرتبه بدتر بود.

    ۸. و اما آقای احمدی‌نژاد. نمی‌دانم دعای کدام مادر دلسوخته‌ای به استجابت رسید، کدام دلی از دست ناعدالتیها خون شد که خدا بر دل مردی چنین انداخت که بی‌واهمه پا به میدان مبارزه با بی‌عدالتی بگذارد، هیچ کس او را نمی‌شناخت. او سرباز گمنامی بود که خدمت بی‌پایانش را از دورافتاده‌ترین نقطه این کشور شروع کرده بود. با آن جثه‌ای که هیچ ریاستی به قامتش هموار نبود،(اصلا خدا این مرد را برای کار و خدمت آفریده است نه برای ژستهای سیاسی) از ماکو، خوی، مهاباد، اردبیل. در آن زمانی که دیگران در تهران به تقسیم غنائم مشغول بودند او با مردم شهرستانها سر یک سفره می‌نشست، به آنها دلداری می‌داد و با حوصله کامل حرفهایشان را می‌شنید و با آنها نه همزبانی بلکه همدلی می‌نمود. او عاشقانه به مردم خدمت می‌کرد. در دفتر کارش به روی همه باز بود. هیچ کس را ناامید از دفترش برنمی‌گرداند...و خدا او را بالا آورد. شهرداری پایتخت به اسم او بالید. و خدمات خالصانه او به مردم، زود سر زبانها افتاد. وقتی نایب رئیس مجلس وقت در مجلس آدامس می‌جوید او در تلاش بود دل پیرزنی را به دست آورد. وقتی رئیس مجلس به مخالفان خود شاخ و شانه می‌کشید او داشت اشکهای پیرمردی را پاک می‌کرد. وقتی رئیس‌جمهور وقت به استوانه‌های فلسفی و اخلاقی حوزه علمیه قم حمله می‌کرد او داشت زیر وام ازدواج جوانی را امضاء می‌کرد. وقتی آقای ابطحی نزدیکترین آدم رئیس‌جمهور وقت داشت روحانیت را وهن می‌کرد او داشت به حال طلاب بیچاره، این قشر مظلوم جامعه غصه می‌خورد. وقتی وزیر ارشاد وقت پی خوشگذرانیهای مشروع خویش بود او داشت به فرهنگ مظلوم این مملکت اشک می‌ریخت...و خدا چنین خواست تا او بالا بیاید.

    روح امید در جانها دمیده شد. نسیم خدمت وزیدن گرفت. رایحه خوش خدمت در همه جا پیچید...و چنین شد که او نیز رئیس جمهور شود تا بعد از 16 سال دوباره مملکت روی آرامش را ببیند. او آمد و فاتحانه فاتحه دعواهای سیاسی را خواند. او آمد و با تمام قدرت در مقابل زراندوزان ایستاد. او آمد و در مقابل ولی امر این امت زانوی ادب زد. آو آمد باوقار و متین تا دوباره حرمت ارزشها حفظ شود. او آمد و لرزه بر جان اراذل و اوباش انداخت. آری چنین شد برادر! مات الدین شد عاش الدین!(اشاره‌ایست به ماجرای یکی از قضاوتهای حضرت علی علیه‌السلام)



    سید ::: یکشنبه 86/8/6::: ساعت 4:23 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 2
    بازدید دیروز: 29
    کل بازدید :1091666

    >> درباره خودم <<
    احمدی‌نژاد و رؤسای جمهور قبلی - ولایت
    سید
    نه شکوفه ای نه برگی نه ثمر نه سایه دارم همه حیرتم که دهقان به چه کار کشت ما را

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    احمدی‌نژاد و رؤسای جمهور قبلی - ولایت

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لینک دوستان<<
    رهبری
    ریاست جمهور
    رجانیوز
    افشا گری
    افشا گری
    بیداری 57
    خاتمی نیوز
    مسعود ده نمکی
    طنز های سیاسی (اکینا)
    مرکز اسناد انقلاب اسلامی
    نوشته های یک کج و معوج
    گذری بر سیاست خارجی
    نوشته های یک روزنامه نگار
    نشریه دانشجویی ایران 1404
    جوانان عدالتخواه و تحولگرا
    دولت اسلامی-اعجاز نهم
    مصائب احمدی نژاد
    علیرضا احمدی نژاد
    روزنامه دانشجویی
    بچه های سوم تیر
    خبرنگار مسلمان
    سهیل کریمی
    دست گرم تو
    نسل خمینی
    فصل آگاهی
    خاکریزیسم
    عقل سرخ
    حریم یاس
    صدای ما
    عطشان
    شب بو
    تا آخر
    نگرانی
    بحر
    دیده بان
    مهراوه من
    روزنتیگ های ...
    آرمانشهر
    فارس
    خمینیسم
    کیان
    سیطره
    نسل بیدار
    ققنوس
    خبرهای ضد اسلامی و ضد ایرانی
    تحلیل سیاسی
    موسسه پژوهش های سیاسی
    روز نوشت های دانشجوی مسلمان
    بیم موج
    عدالت جو
    محراب اندیشه
    سپهر نیوز
    مهر
    انصار نیوز
    جهان نیوز
    نادر گنجی
    نو اندیش
    نوسازی
    الف
    واژگون
    بسیج جهانی
    رایگاه
    قاسم
    شیعه
    قدس
    خدمت
    عصر ایران
    این روزها
    دریچه

    رهپویان وصال
    تابناک
    این روز
    تیک نیوز
    عیاران
    دیدار
    گل آقا
    موج
    واحد مرکزی
    رسا
    شانا
    خبرنگاران
    اسراء
    پانا
    آفتاب
    نوروز
    ایرنا
    برنا
    بولتون
    قطره
    جامعه
    majlese8
    hawzah
    jameeh
    mellat.majlis
    parlemaneh8
    partosokhan
    مستقل
    عدالتخواهی
    نقطه
    انصار حزب الله
    تدوین مطالعات
    اصولگرایان
    شریف


    >>لوگوی دوستان<<


    >>لیست تمام یادداشت ها<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >> پیوندهای روزانه <<