ره گم نکرده، خوش به نشان آمده ایم
-بیش از دو دهه قبل -مهرماه1364- رهبر معظم انقلاب که در آن هنگام رئیس جمهور و امام جمعه تهران بودند طی سخنانی از «شناخت صحنه» با عنوان «هنر بزرگ» یاد کرده و از عاشورای حسینی(ع) شاهد مثال آوردند که؛ «در عاشورای حسینی، نقشه دست بعضی از دوستان بود و دست بعضی ها هم نبود، دشمنان که دشمن بودند. اما در بین جمع دوستان یک عده که نقشه دستشان بود، حسین بن علی علیه السلام را در لحظه حساس دریافتند، یک عده بغل دست حسین(ع) هم نشسته بودند، نقشه دستشان نبود، اشتباه کردند. کسی می تواند بگوید عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر از اسلام و از محبت خاندان پیغمبر(ص) نصیبی نداشتند؟ اینهایی که در دامان آن پیغمبر(ص) بزرگ شده بودند اما نقشه عوضی دستشان بود. نمی دانستند آن سرزمینی که باید از آن دفاع بشود و آن نقطه ای که باید برایش فداکاری بشود، کجاست. نشستند در مدینه به امید این که چهار تا مسئله بگویند و اسلام مجسم را، قرآن ناطق را، حسین فاطمه(س) را تنها گذاشتند... هنربزرگ، شناختن صحنه است».
اکنون بعد از 30 سال در کدام نقطه ایستاده ایم؟ تا کجا آمده ایم؟ و در نقشه پیش روی، کدام خط را در اولویت داریم؟ و... آقا در پیام نوروزی خود پس از تحویل سال نو و ساعاتی بعد، طی سخنانی در جمع زائران آستان رضوی(ع) به این پرسش ها پاسخ دادند و آن بخش از «نقشه راه» را که امسال باید پیموده شود و یا از امسال با جدیت بیشتری باید دنبال شود، برشمردند.
2- تا کجا آمده ایم؟ طی 3 دهه گذشته اگرچه افت و خیزهایی داشته ایم و گاه و بی گاه برخی از «نباید»ها را «باید» پنداشته ایم ولی به لطف خدای سبحان، چشم از «جلودار» بر نگرفته ایم و پای از بستر اصلی انقلاب بیرون نگذاشته ایم و در یک کلمه «ره گم نکرده، خوش به نشان آمده ایم»... نگاهی به راه طی شده و عقبه های سخت و نفس گیری که در طول 3 دهه گذشته به سلامت پشت سرگذاشته ایم، تردیدی باقی نمی گذارد که گام های بلندی برداشته ایم... چیزی شبیه معجزه.
و این همه، 30 سال پیش از آنجا شروع شد که در پی انقلابی عظیم و الهی و در رکاب امام راحلمان(ره) سقف ظلمانی و تاریک نظام سلطه جهانی را شکافتیم نامعادله تحمیلی «سلطه گر و سلطه پذیر» را که در پوشش همزیستی مسالمت آمیز! به خوردمان داده بودند، برهم زدیم، با سلطه گران درآویختیم و سرانجام طرحی نو در انداختیم و... «عصر خمینی» آغاز شد.
در محاصره اقتصادی به ابتکار و خوداتکایی روی آوردیم، در جنگ تحمیلی، فرمول های رایج جنگ کلاسیک را دور زدیم، در عرصه صنعت و تکنولوژی آنچه لازم داشتیم و نمی دادند را خود ساختیم و از چالش با غرب بر سر خرید سیم خاردار که ناز می کردند و نمی فروختند، به چالش بر سر فناوری هسته ای رسیدیم، در میدان سیاست، از چانه زنی درباره گروهک های تروریستی و ضدانقلاب که با تجهیز و تدارک سلطه گران به جان ملت و نظام افتاده بودند به میدان چالش درباره خاورمیانه بزرگ آمدیم و این منطقه را به قول رهبرمعظم انقلاب از عرصه قدرت نمایی آمریکا به نمایشگاه شکست ها و ناکامی های شیطان بزرگ تبدیل کردیم و...
3- جلودار قافله که از مراد غایبمان ارواحناله الفداء- به اشاره یا به الهام- فرمان می گیرد و در هیچ غلغله ای از صراط مستقیم غافل نیست، امسال را سال «نوآوری و شکوفایی» نامیده است. «نوآوری» در همه عرصه ها و «شکوفایی» که پی آمد قابل انتظار و طبیعی آن است.
«نوآوری»، واژه ای زیبا، همه پسند و دوست داشتنی است. از این روی کم نبوده و نیستند کسانی که «مستی بهانه کرده و گریسته اند» و در پوشش «نوآوری» در نسخه اصلی «بدعت» آورده اند. آقا، اما، نوآوری را در بستر اصلی و الهی آن تعریف کردند و راه بر نوآوران کهنه پرست! و هوشیار نمایان لایعقل و مست، بربستند. نوآوری در تعریف آقا، «راه میان بر» به سوی مقصد و هدف تعریف شده در بستر اصلی انقلاب است. راه میان بری که فاصله ها را کوتاه می کند و تاکنون بارها به بارنشستن و شکوفایی آن در عمر سه دهه ای انقلاب اسلامی تجربه شده است. «انقلاب نوآوری بود، جمهوری اسلامی نوآوری بود...».
4- کجا ایستاده ایم؟ راه درازی را با شتابی معجزه آسا و حیرت افزا پیموده ایم اما، با نقطه مطلوب هم فاصله زیادی داریم. چرا؟! چون به قول آقا «ما وارث عقب ماندگی های صد ساله دوران طاغوتیم و در بخش های زیادی عقب مانده ایم» بدیهی است برای پیمودن راه پیش روی نمی توانیم به روش های معمول و راه کارهای کلاسیک موجود که غالباً بر گرفته از نسخه های وارداتی است تکیه کنیم. نسخه هایی که ناکارآمدی بسیاری از آنها به تجربه ثابت شده است. وقتی امام راحل ما (ره)، ندا به انقلاب برداشت، گروهی که پز علم گرایی می دادند، روش های پارلمانتاریستی را توصیه می کردند، یعنی شاه بماند و باز هم آش همان آش و کاسه همان کاسه باشد، مارکسیست ها عبور از مراحل چندگانه ماتریالیسم تاریخی را ضروری می دانستند غافل از آن که اردوگاه مارکسیسم قبل از طی این مراحل به موزه تاریخ سپرده شد. طرفداران «جدایی دین از سیاست»، انقلاب را حکایت مقابله «مشت و درفش» می دانستند و حرکتی بی حاصل که نتیجه آن ناکامی کامل! است ارزیابی می کردند! ملی گراها، درایت! مصدق السلطنه را به رخ می کشیدند و بی آن که کج تابی و تیر به سنگ خورده مصدق را به روی خود بیاورند، فرمول او را رهایی بخش! معرفی می کردند...
و امام راحل ما(ره) می فرمود «شاه باید برود» و دیدیم که حق با او بود و در ادامه نهضتی که حضرت امام(ره) برپا کرده بود، شاه رفت و بساط سلطنت 2500 ساله شاهنشاهی برچیده شد. به قول آقا،«انقلاب اسلامی، خود یک نوآوری بزرگ تاریخی بود که ملت ایران، آن را در تاریخ خودش و در تاریخ بشریت به ثبت رساند». برای رسیدن به این نقطه اگرچه ملت خون ها داد و خون دل ها خورد ولی از قرن ها خون دادن ها و خون دل خوردن های بعدی جلوگیری کرد. همین جا، اشاره به نکته ای از قول رهبر معظم انقلاب، روشنگر و گره گشاست؛ ایشان در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام -80.12.27- فرمودند «نقل شده است بعد از آن که امام سجاد(ع) پس از حادثه عاشورا به مدینه بازگشت، یک نفر خدمت ایشان آمد و عرض کرد؛ یابن رسول الله! دیدید رفتید، چه شد؟ راست هم می گفت، این کاروان در حالی رفته بود که حسین بن علی علیه السلام، خورشید درخشان اهل بیت، فرزند پیغمبر و عزیز دل رسول الله در رأس و میان آنها بود. جوانان زبده و نامدار بنی هاشم، همه با این کاروان رفته بودند و... امام سجاد علیه السلام در جواب آن شخص فرمود؛ فکر کن اگر نمی رفتیم چه می شد!... اگر نمی رفتند، جسم ها زنده می ماند اما حقیقت نابود می شد، روح ذوب می شد، وجدانها پایمال می شد، خرد و منطق در طول تاریخ محکوم می شد و حتی نام اسلام هم نمی ماند.»
5-«ما می خواهیم کشورمان از همه جهات، از لحاظ علمی، از لحاظ اقتصادی، از لحاظ فن آوری و از لحاظ سیاسی به پیشرفت برسد. می خواهیم کشور عادلانه و با عدالت اداره بشود، این مهم است، نه عدالت بدون پیشرفت مطلوب است و نه پیشرفت بدون عدالت» رهبرمعظم انقلاب دراین فراز و چند فراز دیگر از سخنان نوروزی خود، مقصود خویش از «نوآوری» را که همان «راه میان بر» به سوی هدف تعریف شده است، مطرح فرموده اند. «پیشرفت در همه عرصه ها در سایه عدالت» و اما، به قول ایشان «ممکن است بعضی از صاحبنظران و به اصطلاح تئوریسین های اقتصادی بگویند؛ آقا نمی شود، اگر بخواهید به پیشرفت اقتصادی دست پیدا کنید ناچار باید فاصله طبقاتی را قبول کنید و بپذیرید! اینجاست که ما عرض می کنیم «نوآوری»... نباید خیال کنیم که نسخه های اقتصادی غرب، آخرین حد دستاوردهای بشری است، نه، این هم یک نسخه ای است، دوره ای دارد. آن دوره طی می شود و فکر تازه و فکر نوینی به میدان وارد می شود. بگردید آن فکر نو را پیدا کنید».
این نقطه دقیقاً همان «گره » ای است که بعید نیست در نگاه اول «کور» به نظر برسد و کسانی با ساده گزینی از تلاش و تفکر برای «نوآوری» و گره گشایی از آن صرفنظر کنند و حال آن که هنر مسئولان، باز کردن گره ها و گشودن راههایی است که بازنشدنی به نظر می رسند وگرنه، ادامه راه ها و روال های دیربازده و در جازدن پشت درهایی که بسته بودن آن را به ما تلقین کرده اند، نه فقط «هنر» نیست بلکه قافله را تا به حشر، لنگ می گذارد.
در اولین روز از آغاز جنگ تحمیلی، جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا در جمع خبرنگاران در کاخ سفید با خوش خیالی گفت؛ «امیدواریم این جنگ مسئولان ایرانی را بر سر عقل آورد»! و در دومین روز جنگ، صدام حسین در یک مصاحبه مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی که در یکی از مناطق اشغال شده غرب کشورمان ترتیب داده بود، با غرور اعلام کرد؛«مصاحبه بعدی را در تهران انجام خواهم داد»! در آن روزها چه کسی- با نگاه رایج و براساس فرمول های تعریف شده جنگ- احتمال می داد که ایران اسلامی از این جنگ که تمامی قدرت های شرق و غرب و بسیاری از کشورهای منطقه در کنار دشمن ایستاده بودند، پیروز و سرافراز بیرون آید. و همین تصور به ظاهر محال، در رخدادهایی نظیر چند طرح کودتا، فتنه گروههای تروریست، بمباران و موشک باران شهرها، جنگ نفتکش ها، محاصره اقتصادی و دهها طرح و توطئه براندازانه دیگر نیز وجود داشت، اما... دیدند و دیدیم که جوینده، یابنده بود و همت بلند مردم و مسئولان، سرانجام گره گشا بود.
6- در دوران حیات طیبه امام راحل(ره) و پس از آن در زعامت خلف حاضر ایشان نیز دیده شده است که گاه، برخی از مسئولان به جای تلاش جدی و پی گیری عملی برای تحقق رهنمودهای این بزرگواران، دستورالعمل های آنان را که از ملکوت به ناسوت آمده بود با دو بال تمجید زبانی و تعریف شفاهی دوباره به ملکوت می فرستادند! تا از یکسو در مقابل رهنمودهای رهبر واکنش مثبتی نشان داده باشند و از سوی دیگر، کم کاری و یا خدای نخواسته تنبلی خود را پوشانده باشند. و حال آن که به قول آقا «باید آن کسانی که برای تحرک استعداد دارند، فرصت های برابر دریافت کنند، اگر کسی تنبلی کرد، تنبلی اش به گردن خودش باشد».
و اما، اگرچه دولت و مجلس اصولگرا بارها نشان داده اند که اهل عمل هستند و برای تحقق منویات رهبر پا به رکاب ایستاده اند ولی این پیشنهاد نیز در میان است که تمامی مسئولان و دست اندرکاران نظام از حوزه ها و سازمان های تحت مسئولیت خود بخواهند تا مشکلات و کمبودهای مربوط به عرصه مسئولیت خویش را اولاً؛ شناسایی کنند و ثانیاً؛ برای یافتن راه کارهای مقابله با آن دست به کار شوند و در پایان سال «نوآوری و شکوفایی» گزارشی از عملکرد و تلاش خود در این زمینه را به مردم ارائه کنند.
ولایت فقیه اصل فراموش شده قانون اساسی مشروطه
روشنفکران وابسته به فرهنگ و سیاست غرب ، همواره با حضور احکام دین و فقاهت اسلام از طریق روحانیت در صحنههای اجتماعی و سیاسی جامعه مخالفت میورزیدند یکی از مقاطع تاریخی که روشنفکران با حمایت علنی انگلستان در صدد کاهش و سپس قطع نفوذ علماء برآمدند، نهضت مشروطیت است . آغاز این نهضت از سوی علماء و حمایت مردم به عنوان " جنبش آزادیخواهی " بود که روشنفکران با نفوذ در آن و جلب نظر برخی علماء موفق به انحراف آن به سوی سیستم پارلمانی مشروطه شدند . شیخ فضلالله نوری با تشخیص به موقع این توطئه اصل نظارت علماء بر قوانین مجلس را مطرح و در متمم قانون اساسی گنجاند. از همان زمان مخالفت با این اصل آغاز شد و شیخ جان خود را به خاطر آن بر پای دار نهاد. این سابقهای است که علی رغم دردناک بودن آن ، عبرتی است فرا روی ملت اسلام خواه ایران که امروز هم دنباله همان جریان روشنفکری و ملی گرایی مخالف با حضور علماء در سیاست و خواهان نقض نظارت شورای نگهبان حذف سیستم " ولایت فقیه " که به معنای غیر اسلامی شدن حکومت است ، میباشند.
" اسمارت " گزارشگر رسمی سفارت انگلیس در تهران ،طی گزارشی طولانی به دنبال ریشه یابی اختلافهای روحانیان و متجدد دین [ در مشروطیت ] ،اسلام رایک خطر دانسته و با استناد به رأیی از ارنست رنان فرانسوی به منافات میان تجدد و دیانت قائل شده است . همچنین از نطق میرزا فضلعلی آقا نماینده تبریز که سعی کرده با استناد به آیات قرآن و احادیث مشروطیت را توجیه کند ستایش بسیار شده است و پیش بینی شده که ماده دوم متمم قانون اساسی که به پیشنهاد و اصرار شیخ فضل الله نوری به تصویب رسید،بزودی به حال تعلیق در خواهد آمد . او مینویسد:
"... در حیاتیترین مسألهای که دائما پیش میآید و مورد علاقه محققین و هم سیاستمداران میباشد، مسأله اسلام و ارتباط آن با جنبش آزادیخواهی است. لازم به توضیح نیست که در این جا به همان اندازه که در اروپا سنجیده میشود. دموکراسی کاملا آگاه است که روحانیت مخالف آن میباشد. آیا این اتحاد غیر طبیعی بین مذهب و دموکراسی باید ادامه یابد یا بزودی بین آنها شدیدا قطع رابطه شده و اتکاءشان از بین خواهد رفت؟ بد نیست در این جا جملهای از کتاب " حواریون " نوشته ارنست رنان را که پیشبینی کرده است. اگر مذاهب خود را با روح ترقیات مدرن سازش ندهند به چه سرنوشت اجتناب ناپذیری دچار خواهند گشت در این جا نقل نمایم: باید گفت یگانه مذهبی که حاضر نیست در اجرای اصول و شرایع مذهبی یک نرمی و انعطافی بپذیرد دین مبین اسلام میباشد. در ایران بخصوص یک مایه و نطفه روحیه سهل انگاشتن امور و مسالمت جویی وجود دارد و به عقیده ارنست رنان اگر تعصب علمای مذهبی این مایه و نطفههای خوب و پسندیده را خفه کند دین اسلام نابود خواهد شد ، چون این دو نکته بدیهی را باید در نظر داشت. اول این که تمدن نوین مایل نیست که مذاهب قدیمی و باستانی به طور کلی نابود شود. دوم این که این تمدن جدید تحمل نخواد کرد که دستگاهای مذهبی قدیمی سد راه پیشرفت کارهایش بگردد، از این رو دستگاههای مذهبی دو راه بیشتر در پیش ندارد: یا باید قائل به اصلاحاتی بشوند و یا نابود گردند. محققی که مذاکرات مجلس را مورد مطالعه قرار دهد بزودی معتقد میگرددکه این بذر پسندیده [ مسالمت جویی ] در اثر تعصب علما مذهبی هنوز به فساد نگراییده و دیگر این که اسلام در ایران بر آن است که پیش از شکستن در برابر قانون سر خم کند... جامعه روحانی به حساسیت تاکتیک زیرکانه دشمنان خود پی میبرد و خطری را که موجودیت آن را تهدید میکند ، بخوبی درک مینماید، لیکن به تلهای افتاده که کوشش برای رهایی از آن خطرناک بلکه مهلک است از این رو جامعه روحانیان مجلس را وادار کردند که یک مادهای به قانون اساسی اضافه نمایند ، مشعر بر این که کلیه لوایح بایستی قبل از تصویب به کمیتهای مرکب از پنج نفر از مجتهدان محول شود و این کمیته تشخیص دهد که آیا در لایه موضوع بحث موادی وجود دارد که با قوانین اسلام مباینت داشته باشد یا خیر؟
میرزا فضلعلی آقا ، نماینده تبریز ، نطق جالبی در مخالف با این پیشنهاد ایراد کرد 1 این پیشنهاد از آن جهت قابل توجه میباشد که نشان دهنده شیوههای زیرکانه حزب ترقی در راه بر طرف کردن بعضی از فروع قوانین اسلام میباشد که سدی در راه ترقی ایجاد مینماید. ظاهرا سرنوشت مجلس بسته به تنازع بین آزادیخواهان و جامعه روحانیت میباشد . به هر حال مادام که جامعه روحانیت پایبند اصول و تابع مجلس باشد شاه و درباریان مرتجع او قدرتی نخواهند داشت که مانع جریان امور مجلس بشوند. آزادیخواهان میدانند که دست کم تا چند سال نمیتوانند دشمن را به شیوهای آشکار مورد حمله قرار دهند و به همین دلیل در دادن امتیاز به علما و احترام از آنان مبالغه پیمودند. بنابراین اصل دوم متمم قانون اساسی به خاطر توافق با جامعه روحانیت بر غم مخالفتهای نمایندگان تبریز به رهبری تقیزاده و میرزا فضلعلی آقا ، مورد توجه مجلس قرار گرفت ،ولی رویدادها نشان داد که گنجانیدن آن اصل با دانایی و زیرکی قابل توجهی همراه بوده است یعنی تصویب این ماده در واقع یک اقدام مدبرانه سیاسی بزرگی تشخیص داده شد زیرا همین وضع زیر پای شیخ فضلالله را که مبارزه خود را علیه مجلس آغاز و نمایندگان را لامذهب نامید، خالی کرد، بدیهی است به محض این که آزادیخواهان زمام امور به دست بگیرند مسلم است که این ماده کهنه پرستانه به طور دایم در حال تعلیق قرار خواهد گرفت ... " 2
و در گزارش دیگر، "سراسپرینگ رایس " به " سر ادوارد گری " وزیر خارجه انگلیس ،خرسندی خود را از برخی نمایندگان به اصطلاح آزادیخواه در رویارویی با مجتهدان دیانت چنین مینگارد:
" یک خمیر مایه یا عامل مؤثری از مردان شرافتمندان و بی غرض وجود دارد که حقیقتا با علاقه صمیمانه برای نجات کشورشان تلاش میکنند و نمایندگان تبریز بلا استثنا از این دستهاند این مردان ظاهرا از همان خمیرهای هستند که دموکراتهی واقعی از آن ساخته میشوند... آنها افکاری مترقی و آزادیخواهانه دارند که شاید از روسیه آموخته باشند و از آن عجیبتر این که ظاهرا فساد ناپذیر میباشند این را هم باید گفت که مناسبات و روابط آنها با مجتهدین هم حسنه نیست؛ زیرا نسبت به مرجعیت آنها دائما مجادله مینمایند" 3
از همین رو تقیزاده که در مجلس اول در برابر اصل نظارت فقها بر قوانین از مخالفتهای خود نتیجهای نیافت ، بعدها به دنبال چاره برای تغییر این اصل میگشت ، گو این که اصل مزبور با مساعدتهای وی و هم قطارانش اعتبار عملی خود را از دست داده بود. او معتقد بود." حتما راهی برای تجدید نظر در قانون اساسی به وجود آید و از این بن بست خارج شود" 4 بدین ترتیب پس از گذشت زمانی نه چندان طولانی ماده مزبور کان لم یکن تلقی گردید. و از آنجا که در هر کشوری قوانینی وجود دارد که بنا به مقتضیاتی وضع میشوند و بعد بر اثر عدم امکان اجرا به مرحله عمل در نمیآیند، و رفته رفته بی آن که رسما نسخ شوند، در شمار قوانین متروک در میآیند. اصل مذکور نیز چنین وضعی پیدا کرد. 5 و علی رغم همه امتیازهای داده شده به علما همان مجلس اول اصولی در متمم قانون اساسی گنجانید که موضع علما را سخت ضعیف ساخت و حتی حقوق قانونی آنان را پایمال کرد 6 مقامهای مذهبی نقش مؤثر در پارلمان و یا در امور داوری و دادگستری نداشتند و اصل دوم متمم قانون اساسی هم به تدریج عملا به دست فراموشی سپرده شد.
البته مدارک ما هر چند به روشنی میرساند که شیخ فضلالله که خود در اغاز بری ایجاد مشورطیت کوشش میکرد اعلام داشت که آن مشروطه مشروعهای که وی برایش میجنگید با آنها از انقلاب مشروطیت زاییده شد تفاوت دارد و از این که اصل یاد شده تدریجا و عملا توسط مشروطه خواهان و غربگرایان فراموش شده تلقی میگردد، آگاهی داشته است اما معتقد بود روشنفکران "که این تأسیس را از فرنگستان اقتباس کرده به همین جهت که اقتباس از فرنگستان است باید علما اسلام که عندالله و عند رسوله مسوول حفظ عقاید این ملت هستند نظری مخصوص در موضوعات و مقرارت آن داشته باشند که امری بر خلاف دیانت اسلامیه به صدور نرسد و مردم ایران هم مثل اهالی فرنگستان بی قید در دین و بیباک در فحشا و منکر و بیبهره از الهیات و روحانیت واقع نشوند. این ملاحظه و مراقبه حسبالتکلیف الشرعی هم حالا که قوانین اساسی مجلس را از روی کتب قانون اروپا مینویسند لازم است و خم من بعد در جمیع قرنهای آینده الی یوم یقوم القائم عجلالله تعالی فرجه اقدام بر این اتحکامات حتمیه و اهتمام در حفظ این حدود الهیه است... 7" بنابراین برای بیشتر نزدیک ساختن مشروطیت به حفظ احکام شریعت لایحه شورای نظارت را به مجلس پیشنهاد نمود و نوشت:
" ... کرارا گفتیم ما طبقه مسلمانان که دارای قانون کتاب آسمانی هستیم، چرا از روی قانون قرآن رفتار نکنیم و از روی قانون آلمان و انگلیس وضع قانون نماییم؟ کسی به این حرفها اعتنایی نکرد بلکه در روزنامه مرا توهین کردند" 8 و " از خوف آن که مبادا بعدها قوانین مخالف شریعت اسلام وضع کنند خواستم از این کار جلوگیری کنم آن لایحه (اصل و متمم قانون اساسی ) را نوشتم تمام دشمنیها و فحاشیها از همان لایحه سرچشمه گرفته است... " 9
نکته مورد توجه آن که این اصل و دیگر اصول متمم قانون اساسی که امتیازهای فراوانی داشت مورد نقد و بررسی نویسندگان گوناگون قرار گرفته است. به طور نمونه "هوپرهاریس"که به نظر میرسد آیندهای پر سود برای سوداگری آمریکا در ایران پیشبینی و آرزو میکرد و خود نیز به عنوان یکی از خواهان جدی آن به شمار میرفت ،سخنرانی های در برابر کنفرانس انجمن آموزشی ایران و آمریکا در واشنگتن در روزهای 16و 17 ژوئن 1911 پیرامون آینده ایران ایراد کرد، و در آن درباره لزوم برقراری پیوندهای اقتصادی میان ایران ایراد کرد، و در آن درباره لزوم برقراری پیوندهای اقتصادی میان ایران و آمریکا سخن گفت و جنبههای مذهبی انقلاب مشورطیت ایران و قوانین ساخته و پرداخته آن را سخت مورد حمله قرار داد و گفت:
"اصل دوم متمم قانون اساسی در نظر آمریکاییان که مجبور بودهاند از آزادیهایشان با توجه ویژهای مراقبت کنند. بسیار زشت جلوه میکند.. هیچ خطری خطرناکتر از برقراری یک هیأت پنج نفری [ از علما ] نیست که ... از سوی سلسله مراتب روحانیت نمایندگی کرده درباره قانونی بودن مطالب [و مصوبات مجلس ] تصمیم بگیرد". 10
در حقیقت اصل نظارت فقهای مذهب برای ضمانت اجرای قانون و اسلامیت کلیه مصوبات مجلس و نگهبانی اساس عدالت خواهی جنبش و اجرای مقررات قضایی شرع در امور داوری و دادگستری توسط علمای بزرگ وقت تنظیم گردیده بود، اما بنا به گزارش مأمور انگلیس :" باگذراندن متمم قانون اساسی و بحث پیرامون مسأله بست نشینی ، به مجتهدان فهماندند که رژیم نو [ مشروطه ] به معنی آزاد شدن امور سیاسی از نفوذ جامعه روحانیت " 11 است . و هر چند در آغاز آن را به اصرارعلمای عراق پذیرفتند ؛ اما رفته رفته بیاعتبار خواهد گردید. پایان نافرجام پرونده اصل "نظارت هیأتی از علما بر قوانین موضوعه مجلس " در دو شکل پیشنهادی شیخ و مصوب مجلس در دوره اول تقنینیه ، مؤید درایت شیخ فضلالله بود که بارها اظهار میداشت "کار بدستان "با اصل مذکور موافق نیستند ؛همچنین نشانگر میزان آگاهی وزیر مختار انگلیس در تهران ( سراسپرینگ رایس ) حداقل در دوره اول مجلس از اوضاع ایران بود که مدتها قبل اظهار داشته بود"
" بدیهی است به محض این که آزادیخواهان زمام امور را به دست بگیردند،این ماده کهنه پرستانه به طور دایم در حال تعلیق قرار خواهد گرفت." 12
لازم به یادآوری است که این اصل نه فقط در دوره اول به علت جریانات تند سیاسی و حوادث سقوط مشروطیت به تعلیق درآمد ،که با سیری گذرا بر حوادث دورههای پس از استقرار مشروطیت روشن میشود این اصل هر چند هر از گاهی مطرح میشده ، یا احیانا مراجع نجف یادآور آن میشدهاند، اما گردانندگان اصلی سیاست مشروطه و مجلس ، با وقت گذرانیها و ایرادهای غیر اساسی از یک طرف و سرخوردگی روحانیان بلند پایه هوادار مشروطه از سیاستگذاریهای نادرست تندروان و غربگرایان از سوی دیگر ، اجرای این اصل مهم استقلال ملی و دینی را به بوته فراموشی سپردند.
قضیه "نظارت علما "بر مجلس مدتها مسکوت میماند و در این باره سخنی گفته نمیشود و اقدامی نیز انجام نمیگیرد؛ تا آن که در جلسه سه شنبه اول محرم 1326 ق مجلس،یکی از نمایندگان تقاضا میکند جهت "تکمیل نواقص مجلس " بخصوص " در باب نظارت پنج تن از علما.. شرحی حضور آقایان حجج اسلام نجف نوشته شود که بیست نفر انتخاب نمایند".13 و در جلسه 12 محرم مجلس ،تقاضای خود را تکرار میکند که یادداشت شد تا شرح مزبور نوشته شود.14 و بالاخره در جلسه 5 شنبه 28 ربیع الاول برای آخرین بار در دوره اول تقنینیه ،پس از وصول نامه بهبهانی که گزارشی از پیام آخوند خراسانی در خصوص انتخاب هیأت نظارت به مجلس بود،مورد مذاکره قرار میگیرد. 15
دومین دوره تقنینیه هنگامی آغاز به کار کرد که چندی پیش از آن پیشنهاد دهنده ماده دوم متمم قانون اساسی بر فراز دار بر سراعتقادات خود جان باخته بود [ شیخ فضلالله نوری ] و بسیاری از همفکرانش ترور ، زندانی ،متواری و منزوی شده بودند و آن که به خوبی دریافته بودند که گروه مقابل را "برهانی قاطع "است و در نتیجه تسلیم یا منفعل شده بودند. البته این رفتار تنها نصیب آن جمع نگشت ؛بلکه بابی بود گشوده که هر روز قربانی تازه ای میطلبید از هر گروه و جمع و هر صاحب اندیشهای که به گونهای مزاحم و غیر مطلوب تشخیص داده میشد. در چنین فضایی ،بار دیگر تحقق و اجرای اصل دوم متمم قانون اساسی مطرح شد؛ البته نه با انگیزه واحد از سوی مطرح کنندگان ، که پس از کشاکشهای فراوان و طولانی و اوامر موکد و مستمر آخوند خراسانی و مازندرانی و پافشاری جناحهایی درداخل مجلس و پارهای از انجمنهای ایالتی ،منجر به انتخاب اولین و آخرین هیأت طراز اول در دوران مجالس مشروطه در دومین دوره تقنینیه گردید. 16
پی نوشت ها:
1 سر اسپرینگ رایس ، به خطا از نامبرده به عنوان مخالف نظارت مجتهدین یاد کرده است.
2 معاصر، حسن ،تاریخ استقرار مشروطیت ایران، ص 372 – 382 ، (تاریخ 12 ژوئیه 1907)
3 معاصر ، حسن ،تاریخ استقرار مشروطیت ،ص 192 ، قلهک ، ژوئیه ،1907
4 تقیزاده ، مقالات ، ج 5 ، ص 91
5 رحیمی ، مصطفی ،قانون اساسی ایران و اصول دموکراسی ، ص 58
6 همان ،ص 41
7 لوایح ، ص 56
8 محیط مافی هاشم ، مقدمات مشروطیت ایران ، ص 358
9 ترکمان، محمد ، رسائل ، اعلامیههای ،مکتوبات .. نوری ، ج 2 ،ص 324
10 کتاب آبی ، ج 1،ص 91
11 همان ، ص 92
12 معاصر ، حسن ،تاریخ استقارر مشروطیت ،مستخرجه از اسناد محرمانه وزارت امور خارجه انگلستان ،ج اول (1353) ، ص 379
13 مذاکرات مجلس دوره اول تقنینیه ف ص 448
14 همان ،ص 456
15 همان ، ص 532
16 مهدی انصاری – شیخ فضل آلله و مشروطیت – امیرکبیر 1376 – ص 252 -259
ولایت فقیه از زبان ولی فقیه
استفتائاتی پیرامون ولایت فقیه از شخص مقام معظم رهبری شده است که حاوی نکات جالب و مترقی است و برای آگاهی دوستان عزییز آنها را در این پست میاورم که انشاءاله مورد استفاده قرار گیرد :
سئوال : آیا اعتقاد به اصل ولایت فقیه از جهت مفهوم و مصداق یک امر عقلى است یا شرعى؟
- ولایت فقیه که عبارت است از حکومت فقیه عادل و دینشناس حکم شرعى تعبدى است که مورد تأیید عقل نیز مىباشد، و در تعیین مصداق آن روش عقلائى وجود دارد که در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران بیان شده است.
سئوال : آیا رسانههاى گروهى در نظام حکومت اسلامى باید تحت نظارت ولى فقیه یا حوزههاى علمیه و یا نهاد دیگرى باشند؟
- اداره رسانههاى گروهى باید تحت امر و اشراف ولى امر مسلمین باشد و در جهت خدمت به اسلام و مسلمین و نشر معارف ارزشمند الهى به کار گمارده شود، و نیز در جهت پیشرفت فکرى جامعه اسلامى و حل مشکلات آن و اتحاد مسلمانان و گسترش اخوت و برادرى در میان مسلمین و امثال اینگونه امور از آن استفاده شود.
سئوال : آیا کسى که اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه ندارد، مسلمان حقیقى محسوب مىشود؟
- عدم اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه، اعم از این که بر اثر اجتهاد باشد یا تقلید، در عصر غیبت حضرت حجت «ارواحنا فداه» موجب ارتداد و خروج از دین اسلام نمىشود.
سئوال : آیا ولى فقیه ولایت تکوینى دارد که بر اساس آن بتواند احکام دینى را به هر دلیلى مانند مصلحت عمومى، نسخ نماید؟
- بعد از وفات پیامبر اکرم «صلى الله علیه و آله» امکان نسخ احکام دین اسلام وجود ندارد، و تغییر موضوع یا پیدایش حالت ضرورت و اضطرار یا وجود مانع موقتى براى اجراى حکم، نسخ محسوب نمىشود، و ولایت تکوینى، اختصاص به معصومین «علیهم السلام» دارد.
سئوال : وظیفه ما در برابر کسانى که اعتقادى به ولایت فقیه جز در امور حسبیه ندارند، با توجه به اینکه بعضى از نمایندگان آنان این دیدگاه را ترویج مىکنند، چیست؟
- ولایت فقیه در رهبرى جامعه اسلامى و اداره امور اجتماعى ملت اسلامى در هر عصر و زمان از ارکان مذهب حقّه اثنىعشرى است که ریشه در اصل امامت دارد، اگر کسى به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم لزوم اعتقاد به آن رسیده باشد، معذور است، ولى ترویج اختلاف و تفرقه بین مسلمانان براى او جایز نیست.
سئوال : آیا اوامر ولى فقیه براى همه مسلمانان الزام آور است یا فقط مقلدین او ملزم به اطاعت هستند؟ آیا بر کسى که مقلد مرجعى است که اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه ندارد، اطاعت از ولى فقیه واجب است یا خیر؟
- بر اساس مذهب شیعه همه مسلمانان باید از اوامر ولائى ولى فقیه اطاعت نموده و تسلیم امر و نهى او باشند، و این حکم شامل فقهاى عظام هم مىشود، چه رسد به مقلدین آنان. به نظر ما التزام به ولایت فقیه قابل تفکیک از التزام به اسلام و ولایت ائمّه معصومین(ع) نیست.
سئوال : کلمه ولایت مطلقه در عصر پیامبر اکرم «صلى الله علیه و آله» به این معنى استعمال شده است که اگر رسول اکرم «صلى الله علیه و آله» شخصى را به انجام کارى امر کنند، انجام آن حتى اگر از سختترین کارها هم باشد بر آن فرد واجب است، به طور مثال اگر پیامبر «صلى الله علیه و آله» به کسى دستور خودکشى بدهند. آن فرد باید خود را به قتل برساند. سؤال این است که آیا ولایت فقیه در عصر ما با توجه به این که پیامبر اکرم «صلى الله علیه و آله» معصوم بودند و در این زمان ولى معصوم وجود ندارد، به همان معناى عصر پیامبر «صلى الله علیه و آله» است؟
- مراد از ولایت مطلقه فقیه جامع الشرایط این است که دین حنیف اسلام که آخرین دین آسمانى است و تا روز قیامت استمرار دارد دین حکومت و اداره امور جامعه است، لذا همه طبقات جامعه اسلامى ناگزیر از داشتن ولى امر و حاکم و رهبر هستند تا امت اسلامى را از شر دشمنان اسلام و مسلمین حفظ نماید، و از نظام جامعه اسلامى پاسدارى نموده و عدالت را در آن برقرار و از ظلم و تعدّى قوى بر ضعیف جلوگیرى نماید، و وسائل پیشرفت و شکوفائى فرهنگى، سیاسى و اجتماعى را تأمین کند. این کار در مرحله اجرا ممکن است با مطامع و منافع و آزادى بعضى از اشخاص منافات داشته باشد، حاکم مسلمانان پس از این که وظیفه خطیر رهبرى را طبق موازین شرعى به عهده گرفت، باید در هر مورد که لازم بداند تصمیمات مقتضى بر اساس فقه اسلامى اتخاذ کند و دستورات لازم را صادر نماید. تصمیمات و اختیارات ولى فقیه در مواردى که مربوط به مصالح عمومى اسلام و مسلمین است، در صورت تعارض با اراده و اختیار آحاد مردم، بر اختیارات و تصمیمات آحاد امّت مقدّم و حاکم است، و این توضیح مختصرى درباره ولایت مطلقهاست.
سئوال : آیا همانگونه که بقاء بر تقلید از میّت بنا بر فتواى فقها باید با اجازه مجتهد زنده باشد، اوامر و احکام شرعى حکومتى هم که از رهبر متوفّى صادر شده است، براى استمرار و نافذ بودن احتیاج به اذن رهبر زنده دارد یا این که بدون اذن رهبر زنده هم خود به خود از قابلیت اجرائى برخوردار است؟
- احکام ولائى و انتصابات صادره از طرف ولى امر مسلمین اگر هنگام صدور، موقت نباشد، همچنان استمرار دارد و نافذ خواهد بود، مگر این که ولى امر جدید مصلحتى در نقض آنها ببیند و آنها را نقض کند.
سئوال : آیا بر فقهیى که در کشور جمهورى اسلامى ایران زندگى مىکند و اعتقادى به ولایت مطلقه فقیه ندارد، اطاعت از دستورات ولى فقیه واجب است؟ و اگر با ولى فقیه مخالفت نماید فاسق محسوب مىشود؟ و در صورتى که فقیهى اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه دارد ولى خود را از او شایستهتر به مقام ولایت مىداند، اگر با اوامر فقیهى که متصدى مقام ولایت امر است مخالفت نماید، فاسق است؟
- اطاعت از دستورات حکومتى ولى امر مسلمین بر هر مکلفى ولو این که فقیه باشد، واجب است. و براى هیچ کسى جایز نیست که با متصدى امور ولایت به این بهانه که خودش شایستهتر است، مخالفت نماید. این در صورتى است که متصدى منصب ولایت از راههاى قانونى شناخته شده به مقام ولایت رسیده باشد. ولى در غیر این صورت، مسأله به طور کلى تفاوت خواهد کرد.
سئوال : آیا مجتهد جامع الشرائط در عصر غیبت ولایت بر اجراى حدود دارد؟
- اجراى حدود در زمان غیبت هم واجب است و ولایت بر آن اختصاص به ولى امر مسلمین دارد.
سئوال : آیا ولایت فقیه یک مسأله تقلیدى است یا اعتقادى؟ و کسى که به آن اعتقاد ندارد چه حکمى دارد؟
- ولایت فقیه از شئون ولایت و امامت است که از اصول مذهب مىباشد. با این تفاوت که احکام مربوط به ولایت فقیه مانند سایر احکام فقهى از ادّله شرعى استنباط مىشوند و کسى که به نظر خود بر اساس استدلال و برهان به عدم پذیرش ولایت فقیه رسیده، معذور است.
سئوال : آیا اطاعت از دستورات نماینده ولى فقیه در مواردى که داخل در قلمرو نمایندگى اوست، واجب است؟
- اگر دستورات خود را بر اساس قلمرو صلاحیت و اختیاراتى که از طرف ولى فقیه به او واگذار شده است، صادر کرده باشد، مخالفت با آنها جایز نیست.
بازدید دیروز: 10
کل بازدید :1090889
نه شکوفه ای نه برگی نه ثمر نه سایه دارم همه حیرتم که دهقان به چه کار کشت ما را
حمایت های رهبری از دولت
مثل منافقان در قران
خطبه های بی نظیر
اصلاحاتیان
رهبری
متفرقه های جذاب
مصباح
کاریکاتور
احمدی نژاد
دنیا و حب الدنیا
رفسنجانی
احمدی نژاد 2
متفرقه های جذاب 2
ولایت
اصلاحاتیان
مذهبی
خاتمی
اصلاحاتیان
کارگزاران
جاسوس
منافقان
انتخابات
دولت نهم
مجلس
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
ریاست جمهور
رجانیوز
افشا گری
افشا گری
بیداری 57
خاتمی نیوز
مسعود ده نمکی
طنز های سیاسی (اکینا)
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
نوشته های یک کج و معوج
گذری بر سیاست خارجی
نوشته های یک روزنامه نگار
نشریه دانشجویی ایران 1404
جوانان عدالتخواه و تحولگرا
دولت اسلامی-اعجاز نهم
مصائب احمدی نژاد
علیرضا احمدی نژاد
روزنامه دانشجویی
بچه های سوم تیر
خبرنگار مسلمان
سهیل کریمی
دست گرم تو
نسل خمینی
فصل آگاهی
خاکریزیسم
عقل سرخ
حریم یاس
صدای ما
عطشان
شب بو
تا آخر
نگرانی
بحر
دیده بان
مهراوه من
روزنتیگ های ...
آرمانشهر
فارس
خمینیسم
کیان
سیطره
نسل بیدار
ققنوس
خبرهای ضد اسلامی و ضد ایرانی
تحلیل سیاسی
موسسه پژوهش های سیاسی
روز نوشت های دانشجوی مسلمان
بیم موج
عدالت جو
محراب اندیشه
سپهر نیوز
مهر
انصار نیوز
جهان نیوز
نادر گنجی
نو اندیش
نوسازی
الف
واژگون
بسیج جهانی
رایگاه
قاسم
شیعه
قدس
خدمت
عصر ایران
این روزها
دریچه
رهپویان وصال
تابناک
این روز
تیک نیوز
عیاران
دیدار
گل آقا
موج
واحد مرکزی
رسا
شانا
خبرنگاران
اسراء
پانا
آفتاب
نوروز
ایرنا
برنا
بولتون
قطره
جامعه
majlese8
hawzah
jameeh
mellat.majlis
parlemaneh8
partosokhan
مستقل
عدالتخواهی
نقطه
انصار حزب الله
تدوین مطالعات
اصولگرایان
شریف