انتقاد آیت الله مکارم شیرازی از رادیو جوان
آیت الله مکارم شیرازی گفت: برخی از برنامه های رادیو جوان در شأن جمهوری اسلامی ایران نیست.
آیت الله ناصر مکارم شیرازی در دیدار مدیران کل مراکز استان های صدا و سیما با اشاره به نقش و جایگاه رسانه ملی در افکار عمومی خطاب به مسئولان این رسانه، خواستار ترویج ساده زیستی و پرهیز از تجمل گرایی در بین مردم شد.
وی تصریح کرد: زندگی تجملاتی بار سنگینی دارد و اگر زندگی ساده بود، سریع تر به مقصد می رسید و شما مسئولان با توجه به تاثیرگذاری در رسانه باید زندگی ساده را ترویج کنید.
وی عدم ازدواج برخی دختران و پسران را تجمل گرایی عنوان کرد و گفت: با توجه به تجملات و مسابقه های تجملی و آبروهای خیالی و چشم و هم چشمی های بسیاری از جوانان موفق به ازدواج نمی شوند.
این استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم با توجه به نگاه های مختلف مردم به صدا و سیما، گفت: برخی به این رسانه نگاه تفریحی و برخی نگاه سیاسی دارند، اما شما باید خدا را مد نظر قرار داده و برای رضای او گام بردارید.
وی تصریح کرد: درست است رسانه ملی وظیفه انعکاس تمام سلایق را برعهده دارد، اما باید سلیقه ها را با برنامه ریزی راهنمایی کرد.
آیت الله مکارم شیرازی، رسانه ملی را همسان دانشگاه دانست و افزود: وظیفه اصلی آن براساس آیه قرآن «یزکیهم و یعلم الحکمه»، تزکیه و تعلیم است.
وی با اشاره به وجود برخی انحرافات در جامعه گفت: بیان مطالب انحرافی کاری نادرست است و از رسانه ملی انتظار می رود تا برنامه ریزی دقیق و هدفمندی داشته باشد.
این مرجع تقلید همچنین با قدردانی از برخی برنامه های رسانه مانند رادیو معارف و برنامه های تولیدی در ماه رمضان، محرم و صفر از برخی برنامه های رادیو جوان انتقاد کرد و اظهار داشت: برخی از برنامه های رادیو جوان در شأن جمهوری اسلامی ایران نیست.
وی تاکید کرد: باید مبلغ مکتب اهل بیت «ع» باشیم و دین خود را به اهل بیت «ع» ادا کنیم.
بوتر و کرکر ,هک.بوت.کرک , بهترین برنامه های هک و بوت و کرک و آموزشی , بهترین
برنامه ها برای دانلود, HaCk-hack tools-BoOt-boot tools-CraCk-cracking
tools-serial numbers-chat-best programs-Learning-Pics-Chat-Programs-yahoo tools,
yahoo booters,yahoo hacker,hacker,yahoo cracker,cracker,best hacker,best
cracker,best programs, booters, boot progs, boot programs, yahoo booting
programs, yahoo booting progs, yahoo boot progs, yahoo tools, yahoo
addons,meta nPersian, computer, network, persian computer network, IT, Iran, Iranian, Information, News, Technology, Farsi, Article, Paper, iran, computer, rayaneh, internet, monitor, free, magazine, software, download, crack, hack, cracker, hacker, program, programs, speaker, keyboard, education, mouse, keyboard, hard, floppy, case, php, asp, persian, perl, paskal, c++, c+, center, book, ebook,e-book, learn, learning, elearn, e-learn, elearning, e-learning, weblog, edu, education, dvd, cd, phone, connection, dialup, isdn, dsl, adsl, edsl, icdl, digital, camera, digital camera, printer, scanner, email, farsi, mail, box, vga, vga card, vga cards, graphic, mainboard, ram, hdd, fdd, pci, pci express, agp, 8x, 4x, 2x, 1x, 16x, 32x, game, games, video, capture, p30net, pcnet, webmaster, webmaster tool, webmaster tools, forum, chat, farsi chat, persian chat, archive, theme, themes, template, temlates, free templates, encoding, link, search, wave, mp3, wma, multimedia, speed, best, website, iranian, benyamin, benyamin assadi, benyamin asadi, assadi, asadi, ICT, IT, news, download, programs, hack, crack, articles, weblog, persian, persianweblog, تصویر, computer,جشن, shabakeh, irani, irany, webgostar, farsi, barnameh, bargozari, bargozar, aks, goftegoo, cd, disk,56k, 33.6k, flatron, danesh, it, etelaat, ketab, chapgar, downloads, linkestan, england, canada, crack, fars, pars, parsi, sorat, photo, shop, tavana, pad, swf, html, norton, logo, flash, tak, digit, firewall, antihacker, anti hack, antivirus, virus, anti, domain, host, webhost, webhosting, hosting, blood, music, show, film, movie, msi, gigabayte, samsung, lg, zoltrix, epson, canon, hp, casio, amd, intel, p4, pentium 4, pentium 3, pentium III, pentium 2, athlon xp, athlon, barton, 64bit, 32bit, 16bit, light, 3dmax, 3dsmax, player, xerox, via, sis, ati, chipset, register, registery, original, orginal, pool, earning, earn, sample, catalogeu, modem, fax, fan, power, headset, game pad, joystick, laptop, desktop, speaker, media, news, nuke, web, www, htm, pdf, design, designer, linux, windows, hardware, sign up, yahoo, messenger, google, msn, gmail, amar, statics, java, java , , clip, menu, sacreen, ctrl, caps, alt, num, writer, cdrom, best, download center, usb, hub, serial, ps2, playstation 2, playstation, ps1, ps, psp, xbox, microsoft, sega, nintendo, nintendo 64, console, playstation portable, silent hill,wan, lan, cgi, flash mx, utilities, 2004, device, security, restore, internet explorer, 3d animation, bazi, ati radeon x800 xt, sony, panasonic, madiran, bill gates, media player, autocad, delphi, farasoo, fujitso, .com, .net, .org, pooldari, LCD, lcd, tft lcd, tft, voip, sms, asus, focus, getway, soltec, 128k, philips, hansol, motarjem, dictionary, e3, notebook, sata, ata, windows, ww.ibna.blogfa.com, word, power point, access, excell, quality, athlon mp, web, world wide web, mp3 player, walkman, winamp, wireless, servers, server, z-cyber, ups, redhat, ibm, hotmail, search, dvd, dvd rom, dvdrom, dvd-rom , با , از , هم , جدا , کنید , مانندذlog,Weblog
بهنوش بختیاری . الهام چرخنده. چکامه چمن ماه. یکتا ناصر. مهدی سلوکی غزل صارمی آیشواریا لعیا زنگنه مهتاب کرامتیالیزابت امینی
هدیه تهرانی. بهاره رهنما. شقایق فراهانی. نیکی کریمی پانته آ بهرام. بهرام رادان گلشیفته فراهانی. مهناز افشار محمدرضا فروتن نیکول کیدمن نیوشا ضیغمی حدیث فولادوند حدیث فولادوند ماهایا پطروسیان شهرام حقیقت لیلا اوتادی حسام نواب صفوی محمدرضا گلزار شیلا خداداد حمید گودرزی هانیه توسلی امین حیایی آناهیتا نعمتی سمیرا مخملباف پوریا پورسرخ باران کوثری مریلا زارعی ستاره اسکندری الناز شاکر دوست لیلا حاتمی یانگوم
سیاست خارجی پیامبر اعظم
پژوهشگر: دکتر سعید جلیلی
از مسائل مشهود در سیاست خارجی پیامبر "صلح" و "ترک جنگ" می باشد. بررسی صلح در کنار جنگهای متعددی که پیامبر داشته اند دارای اهمیت بسیاری است،آن چنان که پیامبر پس از تشریع جهاد، حمله اصلی خود را متوجه مکه و مشرکین قریش نمودند. شش سال استراتژی جهاد با قریش، نشانگر اهمیت دادن پیامبر به مبارزه با قریش و تضعیف آنها می باشد. اما در سال ششم هجرت تغییر استراتژی و اتخاذ استراتژی صلح مشاهده می شود. تحلیل صلح حدیبیه به عنوان یکی از بارزترین نمونه ها،می تواند شاخص های انتخاب این استراتژی و اهمیت آن را آشکار سازد.
صلح حدیبیه در شرایطی واقع شد که پیامبر تا آن زمان شش سال به جنگ با دشمن پرداخته بود و در آن سال از نظر قدرت و موقعیت در وضعیت بهتری نسبت به شش سال قبل بودند اما با این وجود پیامبر صلح را برمی گزیند. پیامبر با در نظر گرفتن هدف غایی که گسترش اسلام در سراسر جهان بود، باید دامنه دعوت خویش را کم کم به خارج از محدوده مدینه و مکه و حتی شبه جزیره بگستراند. تا سال ششم پیامبر توانسته بود تا اسلام را در منطقه حجاز گسترش دهد و دشمنان خویش را در این منطقه به قدر کافی تضعیف نماید.
قریش بزرگترین و اصلی ترین دشمن پیامبر، تمام سعی خویش را در مخالفت با پیامبر به کار برده بود.اینک مشخص شده بود قریش دیگر توان وارد ساختن ضربه اساسی به مدینه را ندارد. پیامبر با بسیاری از قبایل منطقه نیز ارتباط برقرار نموده است و باید به نقاط دوردست تر بپردازد. دو ابرقدرت روم و ایران هنوز به اسلام دعوت نشده بودند. لحن نامه هایی که پیامبر به سران کشورها نوشتند لحن قاطعی بود. این لحن، آمادگی
برای هرگونه خطر احتمالی را می طلبید و پیامبر باید از قبل چنین آمادگی را فراهم سازد. پیامبر دریافته بود که برای پرداختن به خارج از شبه جزیره، می بایستی در منطقه ثبات حکم فرما شود و پیامبر دیگر منازعی در منطقه نداشته باشد. لازمه پرداختن به خارج، حضور بلامنازع در منطقه است و برای این کار یا باید دشمن مقهور شود و یا اینکه خاطر جمع شد که دیگر از ناحیه وی مزاحمتی ایجاد نخواهد شد. بدین سبب پیامبر با حرکت به سوی مکه و نمایشی از قدرت را طرح ریزی می نمایند. مانوری که منجر به صلح حدیبیه شد و بوسیله آن ایشان توانست به مقصود خویش،ایجاد ثبات در منطقه و تبلیغ اسلام درخارج شبه جزیره برسد.
در این قسمت ابزارها و تاکتیکهای پیامبر در صلح حدیبیه مورد بررسی خواهد گرفت :
1)ایجاد زمینه برای تحقق استراتژی
پیامبر چون قصد حرکت به سمت مکه را نمود باید زمینه را برای مقهور ساختن دشمن فراهم می نمود. بهترین شیوه جنگ سرد بود،کاری که قریش به دلایل ملاحظات سیاسی نتواند عکس العملی نشان دهد. پیامبر قصد عمره می نماید، سنت مشترکی که بسیاری از قبایل به آن عمل می نمایند و قریش نیز به عنوان متولیان کعبه نمی توانند مانع آن شوند. استفاده از این سنت مشترک می تواند وسیله ای کارساز باشد، پس پیامبر تمامی هم پیمانان خویش را به سوی مکه فرا می خواند و خود نیز با بسیج 1500 نفر و برداشتن هفتاد قربانی راهی می شود. هم پیمانان می دانند ورود به مکه مساوی با شکستن شوکت قریش است و از دیگر سو قریش نمی توانند مانع ورود زائران به مکه شود، پس بحرانی در پیش خواهد بود بدین سبب از رفتن کناره می گیرند چرا که قریش در مدینه به پیامبر حمله کرد تا چه رسد به مکه.
اما پیامبر با هوشیاری کامل به سوی مکه حرکت می کنند و در جواب هر یک از فرستادگان قریش می فرمایند : ما قصد جنگ نداریم و برای عمره آمده ایم و آوردن قربانی را گواه بر این موضوع می گیرد. نشان دادن قربانیها به قریش و اعلام اینکه هدف زیارت است، کارساز میشود.در مکه اختلاف می افتد. عده ای معتقدند نمی توان جلوی زائرین را گرفت و قریش معتقدند اگر برای حج هم آمده اند نباید وارد شهر شوند چرا که این مطلب ورد زبان قبایل عرب خواهد شد. این زمینه سازی باعث می شود قریش که در ابتدا طلب صلح نداشتند برای جلوگیری از ورود پیامبر به مکه خواهان صلح شوند. اینک برای قریش مهمتر از هر چیز جلوگیری از ورود پیامبر به مکه است تا شاید در پرتو آن شوکت قریش باقی بماند. مشکلی که قریش دچار آن شده بود راه حل آن صلح با پیامبر و جلوگیری از ورود ایشان به مکه بود و این همان خواسته پیامبر بود. وادار نمودن دشمن به ترک جنگ و عدم مزاحمت تا بتوان به دیگر نقاط جهان پرداخت.
حرکت پیامبر بهترین زمینه را برای تحمیل صلح به قریش فراهم نمود. خود رسول اکرم صل الله علیه و آله در این باره می فرمایند : «مشرکین از شما طلب صلح کردند و تمایل داشتند که با شما در امان باشند و حال آنکه قبل از آن نسبت به شما کراهت داشتند».
2)دیپلماسی
حضور پیامبر در نزدیکی مکه دشمن را به هراس می افکند، لذا مذاکره و ارسال پیام بین طرفین آغاز می شود. پیامبر سعی می نماید با یک دیپلماسی هوشیارانه خواسته خویش را بر قریش تحمیل نماید. 8 بار فرستادگان طرفین برای مذاکره رفت و آمد می کنند.
بار اول«بشر بن سفیان» به نزد ایشان آمده و حضرت جواب می دهد: ما برای زیارت آمده ایم.
بار دوم «بدیل بن ورقا خزاعی» هم پیمان پیامبر را به نزد ایشان می فرستند، پیامبر دوباره می فرمایند : ما برای حج آمده ایم.
پس از آن «مکرز بن خفض» فرستاده می شود و باز همان جواب را می شنود.
بار چهارم «حلیس بن علقمه» به نزد پیامبر فرستاده می شود و ایشان با شناختی که از روحیات وی داشتند دستور می دهند تا شترهای قربانی را به وی نشان دهند و او چون آنها را می بیند متاثر شده و به نزد قریش برمی گردد و موافقت خویش را از ورود پیامبر به مکه اعلام می دارد. در مکه اختلاف می افتد قریش هراسان شده و این بار «عروه بن مسعود» را به نزد پیامبر می فرستند تا با تهدید روحیه مسلمانان را تضعیف نماید اما مشاهده می کند که مسلمانان محبتی عظیم به ایشان دارند و برای ایشان حاضرند جان خویش را نیز فدا کنند پس به نزد قریش بازگشته و از وفاداری مسلمین به پیامبر و اراده عظیم آنان سخن می گوید.
رسول خدا تاکنون توانسته است با استفاده از سنن مشترک و نمایش قدرت مسلمانان، در تمامی مذاکرات دشمن را به بن بست برساند. اینک دشمن به دنبال بهانه ای برای جلوگیری از ورود پیامبر به مکه است، اگر پیامبر وارد مکه شود شوکت قریش شکسته خواهد شد و اگر مانع ورود ایشان شوند نیز به نحوی دیگر چرا که آنان،متولی کعبه اند و چنین حقی را ندارند، لذا قریش به دنبال بهانه ای می گردند تا بوسیله آن از این بحران رهایی یابند. بدین وسیله «خراش بن امیه» فرستاده پیامبر را نه تنها به حضور نمی پذیرند. بلکه نقشه قتل وی را نیز می ریزند اما پیامبر هوشیارانه هیچ عکس العملی نشان نمی دهند. از سوی دیگر قریش 50 نفر را به سپاه پیامبر می فرستد تا چند نفر از مسلمانان را به اسارت بگیرند و بهانه ای برای جنگ پیدا شود، اما هر 50 نفر توسط مسلمانان دستگیر می شوند و پیامبر دستور آزادی آنها را می دهد. این حرکت مدبرانه پیامبر هر گونه عکس العملی را از دشمنن سلب می نماید.
پیامبر فرستاده دوم خویش «عثمان بن عفان» را به نزد ایشان می فرستد، آنان عثمان را محبوس و شایعه می کنند عثمان به قتل رسیده است. این شایعه می تواند کارساز باشد، از یک سو ممکن است به بهانه آن مسلمانان جنگ را شروع نمایند و بعد هم با آزادی عثمان، خرده ای بر قریش نباشد و از دیگر سو قریش می توانست به ارزیابی سپاه پیامبر بپردازد که تا چه اندازه توان جنگ و مقابله با قریش را دارند و آیا آمادگی جنگیدن دارند یا خیر؟
اما پیامبر بسیار هوشیارانه عمل می نمایند، مسلمانان را برای جنگ با قریش بسیج نموده و از آنان بیعت می گیرد که با قریش بجنگند و بیعت برای جنگ، نشانگر نیرویی جدی و قوی و تهدیدی مهم برای قریش بود. قریش مستاصل شده و خبر سلامت عثمان را به پیامبر می رساند قریش چاره ای جز صلح با پیامبر ندارد «سهیل بن عمرو» به نزد پیامبر فرستاده می شود تا قرارداد صلح را بنویسد،اما به او سفارش می شود تا جایی که می تواند سعی نماید تا مذاکره به بن بست برسد. اما پیامبر این نقشه را نیز خنثی می سازد. پیامبر هدفی بزرگتر و لازمه آن صلح در منطقه است، پس باید انعطافهایی در مذ اکرات انجام دهد اگرچه فهم آن برای بعضی از اصحاب دشوار خواهد بود.
«سهیل بن عمرو» از ابتدای مذاکره، شروع به سنگ اندازی می نماید. نخست خواهان ننوشتن «بسم الله الرحمن الرحیم» می شود. اصحاب آشفته می شوند ، اما پیامبر می فرمایند : آنچه او می خواهد بنویسد «بسمک اللهم» دوباره سهیل بن عمرو از نوشتن «محمد رسول الله» امتناع می نماید، پیامبر باز هم موافقت می نمایند. انعطافهای پیامبر سهیل را مقهور می نماید، در صلحنامه، سهیل بن عمرو چنین ماده ای را پیشنهاد می کند که :
اگر کسی از قریش بدون اجازه ولی خود به محمد ملحق شود او را به پیش ولی خود باید بازگرداند و هرکس از همراهان محمد به قریش ملحق شود او را به محمد بر نخواهند نگرداند.
این آخرین حربه دشمن برای فرار از صلح است، بعضی از اصحاب باز هم آشفته می شوند. اما پیامبر باز هم آن را می پذیرند و بدین ترتیب قرارداد صلح بر دشمن تحمیل می شود. اینک بر اساس قرارداد، پیامبر با یک دیپلماسی آگاهانه بزرگترین دشمن خویش را در منطقه خلع سلاح نموده و با خاطرجمعی می تواند اسلام را به بقیه نقاط گسترش دهد.
3)تهدید به جنگ :
پیامبر برای تحمیل صلح بر دشمن به منطقه آمده بود، لذا باید از یک سو از موضع قوی با دشمن برخورد می نمود، و از یک سو باید با هوشیاری کامل مانع از هرگونه سنگ اندازی در راه صلح شود و از دیگر سو باید از موضعی قوی و برتر با مسئله برخورد نماید. برای تحمیل صلح علاوه بر قراردادن دشمن در محظورات سیاسی ،مهمترین کار ترساندن وی از قوه نظامی است. بدین خاطر وقتی اولین فرستاده قریش برای تهدید به نزد پیامبر آمد. ایشان با قاطعیت هرچه تمامتر فرمودند :
قریش چه گمان می گند؟ به خدا سوگند در راه دین خدا که مرا بدان مبعوث نموده آن قدر می جنگم تا خدا آن را پیروز گرداند و یا اینکه جان خود را بر سر این راه گذارم و از میان روم. و چون حضرت اطلاع یافت که قریش قصد دارد راه را بر ایشان ببندد پس از مشورت با اصحاب، اعلام کردند یا مهلت به آنها می دهیم و یا می جنگیم. این تهدیدهای جدی که جلوه بارز آن در بیت رضوان عینیت یافت باعث شد تا قریش تدریجا به خود آمده و وحشتی در آنان ایجاد شود و به فکر مذاکره برای صلح بیفتند.
تهدیدهای پیامبر نشان گر آن است که اگرچه استراتژی پیامبر برقرای صلح بود اما تهدید به جنگ به عنوان یک تاکتیک ارزنده در جهت استراتژی صلح بکار گرفته شد و پیامبر از آن به عنوان وسیله ای موثر استفاده کردند و از طریق همین تاکتیک بود که توانستند دشمن را به تسلیم و راضی شدن به صلح وادارند.
4)پیامدهای صلح :
برقراری صلح برای پیامبر و مسلمانان برکان فراوانی داشت. تعبیری که قرآن مجید برای موفقیت از صلح می کند راجع به هیچ یک از جنگهای پیروزمند پیامبر نکرده است :
انا فتحنا لک فتحا مبینا
به گفته بیشتر تفاسیر معتبر، آیه فوق مربوط به صلح حدیبیه است. صلح نشانه اعتراف قریش به حکومت پیامبر بوده و بوسیله ان ایشان توانستند از جنگهای تحمیلی قریش فرار کنند.
اینکه شوکت قریش گرفته شده و کینه های قریش نسبت به پیامبر پوشانده شده بود و به تعبیر امام رضا(ع) این فتح تبعات و آثار سوء دعوت نسبت به قریش را از بین برد.
پس از صلح بود که پیامبر توانستند با خاطری آسوده به سراغ یهودیان رفته و قلعه های خیبر را فتح نمایند.
پس از صلح بود که پیامبر طی نامه هایی به سران قدرتهای بزرگ وقت،آنان را با لحنی قاطع به اسلام دعوت نمایند
پس از صلح بود که پیامبر سپاهی عظیم را به سرحدات روم فرستادند.
پس از صلح بود که جمع کثیری به اسلام گرویده و مسلمان شدند.
وسرانجام پس از صلح بود که مکه فتح شد.
سقوط بالن جاسوسی آمریکا در خرمشهر
یک فروند بالن جاسوسی ارتش ایالات متحده آمریکا در خرمشهر سقوط کرد.
یک فروند بالن جاسوسی ارتش ایالات متحده آمریکا امروز بر فراز خرمشهر سرنگون و در 25 کیلومتری جاده امام صادق (ع) سقوط کرد.
این بالن مجهز به دستگاه های ناوبری ، جاسوسی و شنود بوده است که ماموران ایرانی بلافاصله پس از سقوط و دسترسی به محتویات این بالن، آن را تحویل متخصصان نظامی جمهوری اسلامی ایران در خوزستان دادند.
این در حالی است که عصر روز گذشته چهار فروند هواپیماهای آمریکایی نیز در ارتفاع بسیار بالا به حریم هوایی خرمشهر تجاوز کردند که خطوط سفید رنگ پس سوز آنها در آسمان این شهر بخوبی نمایان بود.
این تجاوزها به حریم هوایی ایران از ساعت 16:24 الی 17 طول کشیده است.
گفتنی است فعالیت های جاسوسی اشغالگران عراق در حالی تشدید می شود که آمریکا به بهانه فروش موشک های پاتریوت به کویت بیش از 27 سکوی موشکی در این امیر نشین مستقر کرده است.
منابع مالی عبدالمالک ریگی
فردی بنام "محمدجان راهپیما" به همراه پدرش "کریم بخش راهپیما" راس چهارم مربع مواد مخدر بلوچستان است که در کنار "جمعه خان گمشادزه ای" و "عبدالباسط بلیده ای" -که چندی پیش دستگیر شدند- و "امام بیل" قاچاقچی سرشناس بلوچستان پاکستان در حال حاضر سکانداری قاچاق سوخت از ایران و در مقابل قاچاق مواد مخدر به ایران ،امارات ، یمن و سایر کشورها را بر عهده دارد.
چرخه ی قاچاق سوخت و تبدیل آن به مواد مخدر بدین صورت است که نماینده ی محمدجان در ایران بنام " محمد غ" که از نفوذ بالایی در شرکت پخش فرآورده های نفتی چابهار و زاهدان برخوردار بوده و حسابدار شش جایگاه نفتی در سطح منطقه است و چند جایگاه دیگر از جمله جایگاههای نیک شهر و "کشاری شیر گواز" را شخصا اداره می کند، روزانه ضمن تخلیه ی ده ها تانکر گازوئیل در مخازن غیر مجاز متعلق به "کریم کوسه" و "اکبر درزاده" که در "هوت گت بالا" و "هوت گت پایین" و "شیرگواز باهو کلات" واقع شده است، آنهارا بوسیله ی خودروهای تویوتا لندکروز و تویوتا وانت 2000 همراه با اسکورت اشرار مسلح از تنگه ی "کهیر توک" شیرگواز در مرز ایران و پاکستان به منطقه ی "مندبلوه" پاکستان و روستاهای "دشت" و "پیران دسک" پاکستان قاچاق می کنند و در مقابل مواد مخدر دریافت کرده و آنرا از"بندر کنارک" ایران و "بندر گوادر" پاکستان به مقصد امارات و یمن ترانزیت می کنند و یا از طریق بازارچه های مرزی و منطقه ی آزاد چابهار به شهرهای ایران می فرستند.
عملیات پولشویی این چرخه توسط 12 صرافی در "نوبندیان" چابهار انجام می پذیرد.
گفتنی است پلیس بین الملل چند روز پیش پس از مشکوک شدن به یک لنج آنرا متوقف می سازد و در جریان بازرسی مقادیر زیادی از انواع مواد مخدر را کشف می کند صاحب لنج نیز که کسی جز محمدجان راهپیما نبوده تحت تعقیب اینترپل قرار می گیرد.
پلیس ایران نیز با توقیف بخشی از یک کاروان قاچاق مواد مخدر در "پیر سهراب" چابهار و کشف 700 کیلوگرم تریاک متعلق به محمدجان راهپیما وی را تحت تعقیب قرار داده که نامبرده در حال حاضر فراری است.ماشین دیگر کاروان مواد مخدر حامل 1200 کیلو گرم تریاک به رانندگی "هلاک آستانی" اهل "جکی گور سرباز" توانسته است از کمین پلیس ایران بگریزد.
لازم به ذکر است قاچاق سوخت و واردات مواد مخدر با این وسعت با تبانی مسئولان شرکت پخش فرآورده های نفتی و مسئولان نیروی انتظامی منطقه بوده است .
جالب است بدانید به گفته ی منابع محلی محمد جان راهپیما روابط صمیمانه ای با مسئولان نفتی و انتظامی منطقه دارد.
بگونه ای که به گفته ی منابع محلی محمدجان راهپیما برخی اوقات صبحانه ی خود را در دفتر سرهنگ "س" فرمانده ی سابق هنگ مرزی نیگور و سرهنگ "م" فرمانده ی سابق منطقه ی انتظامی چابهار میل می کرده است.
گفتنی است محمدجان از محل درآمدهای نامشروع خود به ثروت هنگفتی دست پیدا کرده است و در حال حاضر از ملاکین بنام پاکستان می باشدو برای مثال چندی پیش اقدام به خرید ملکی به ارزش 170 میلیارد تومان در "دیفنس" کراچی نموده است.
محمد جان راهپیما از متعصبین ضد شیعه بوده و یکی از اسپانسرهای مطرح مالی "عبدالمالک ریگی" می باشد.
وی علت این حمایت را مجاهد خواندن عبدالمالک دانسته و در آموزش و چینش نیروهای عبدالمالک در "گرد جنگل" افغانستان وی را یاری می نماید.
گفتنی است عبدالمالک جوان 27 ساله طلبه پاکستانی است که با حمایت بعضی از کشورهای عربی و غربی در منطقه سیستان و بلوچستان اقدام به انجام فعالیت های تروریستی نموده است و توسط بعضی جریان ها و گروه های وهابی منطقه مورد حمایت مالی قرار دارد. او رهبر گروههای بنیادگرا و سنی مذهب بلوچ موسوم به گروه «جندالله» است که به جرم قاچاق مواد مخدر، آدم ربایی، قتل، خونریزی و شهادت جمعی از هم وطنان ایرانی تحت تعقیب است.
قاچاق و ترانزیت انسان از هند و پاکستان به ایران، اروپا و کشورهای خلیج فارس یکی از راه های کسب درآمد عبدالمالک ریگی است.
این گروه افراد را از مرز سیستان و بلوچستان به ایران می آورند و برای آنها پاسپورت و کارت شناسایی جعلی تهیه می کنند.
این گزارش حاکیست، بارانداز اولیه آنها در ایران در روستای پیشین و در خانه فردی به نام "صدیق آسکانی" می باشد که بعد از جمع آوری بوسیله اتوبوس به شهرهای دیگر منتقل می شوند.
آنها که باید به اروپا بروند یا در ایران بمانند به تهران می آیند و تحویل فردی که خود را سرهنگ نیروی انتظامی معرفی می کند، بنام "سرهنگ سارانی" می شوند که این فرد با انجام هماهنگی های لازم این کار را انجام می دهد و گروهی که بنا است به امارات و عمان بروند به بنادر عباس، جاماسک و یا سریک می روند و ا ز آنجا با کشتی و لنج به کشورهای مقصد تحویل می شوند.
لازم به ذکر است معمولا در هر سری قاچاق انسان به عمان و امارات به دلیل شرایط راه و سرگردانی های چند ساعته جهت دوری از دست مامورین 4 یا 5 نفر از مسافران کشته می شوند.
در نهایت بخش قابل توجهی از سود این ترانزیت به جهت روابط ویژه سرکردگان این گروه وهابی و سلفی به جیب عبدالمالک ریگی می رود.
عبدالمالک جوان 26 ساله طلبه پاکستانی است که با هحمایت بعضی از کشورهای عربی و غربی در منطقه سیستان و بلوچستان اقدام به انجام فعالیت های تروریستی نموده است و توسط بعضی جریان ها و گروه های وهابی منطقه مورد حمایت مالی قرار دارد.
فعالیتهای استبداد طلبانه محمد مصدق
ما به یقین میدانیم که محمد مصدق، در دوران استبداد صغیر، درزمرهی فعالترین طرفداران محمد علیشاه قرار داشته تا جایی که بهاعتراف خودش، هر روز صبح با این پادشاه ملاقات میکرده است.
چندی بعد از به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی، محمد علیشاهمجلسی به نام «مجلس شورای کبرای دولتی» تشکیل داده و شخصاًتعدادی از سرسختترین طرفداران خود را به عضویت آن انتخاب کردهکه یکی از آنان محمد مصدق بوده است.
کسروی راجع به این اقدام چنین نوشته است:
«محمد علیشاه... با فهم و اندیشهی کوتاه خود بر آن شد کهمجلسی به نام مجلس شورای کبرای دولتی از درباریان و اعیانو بازرگانان پدید آورد که در دربار بنشینند و در کارهای دولتی بهسگالش پردازند و این خود جانشین دارالشورا باشد؛ از این روپنجاه تن کمابیش از آن کسان فهرست کردند و به هر یکی نامهفرستاده به باشندگی در آن مجلس خواندند که روز یکشنبههشتم آذر ]1287[ (4 ذیقعده) ]1326[ که روز گشایش آنمجلس خواستی بود، به دربار روند و پس از هفتهای دو روز درمجلس باشند و گفت و گو کنند...»
نظر به اینکه نام محمد مصدق جزو اسامی اعضای این مجلس درروزنامههای آن زمان درج شده بود، لذا وی مجبور شده است که بهمناسبتهای گوناگون به عضویتش در آن مجلس اعتراف نماید (از جملهدر کتاب خاطرات و تألمات مصدق ـ صفحات 63 و 64)
فرار مصدق از ایران به علت ترس از پیروزی مشروطهخواهان
هرچه از تاریخ به توپ بسته شدن مجلس سپری میگردیدهمشروطهخواهان مجاهد و آزادیخواه در شهرستانها، مخصوصاً در تبریزو اصفهان و رشت، ترسشان بیشتر زایل میشده و قدرت زیادتریمییافتهاند.
پیشرفتهای مشروطهطلبان و محیط رعب و وحشتی که در اثراقدامات آنان به وجود آمده بود، به تدریج رجال استبدادطلب درباری رابار دیگر به وحشت انداخته و بسیاری از آنان، از جمله مصدق را به ایننتیجه رسانده است که باید دوران استبداد و محمدعلیشاه را پایان یافتهتلقی نمایند.
بر طبق رسمی که در آن زمان وجود داشته است، رجال و درباریاندرجهی اول و بستگان خاندان سلطنتی و بهطور کلی تمام کسانی که باپادشاه وقت سر و کار و ارتباط داشتهاند، معمولاً در هنگام مسافرت خودیا یکی از بستگان درجهی اولشان به خارج از کشور، مجبور بودهاند کهمراتب را به پیشگاه مبارک ملوکانه! معروض داشته و از حضور قبلهیعالم! کسب اجازه نمایند و مصدق نیز این کسب اجازه را به انجام رساندهاست.
تحصیلات دانشگاهی و تحصیل تابعیت کشور سوییس
مصدق در این سفر، قبل از عزیمت از ایران در هیچ مدرسهی رسمیاعم از دبستان و دبیرستان تحصیل نکرده بوده، هیچگونه کارنامه و مدرکتحصیلی در دست نداشته و جز آشنایی مختصری با زبان فرانسه، در حدمکالمات ضروری، چیزی از این زبان نمیدانسته است.
وی از چندی قبل از عزیمت از ایران، به منظور عضویت در دورهیاول مجلس شورای ملی، از شغل مستوفیگری مستعفی شده بوده است؛ولی وی بعد از چهار ماه اقامت در پاریس، در اواسط ژوئیهی 1909(اواخر تیرماه 1288) که امتحانات ترم دوم سال تحصیلی 1908ـ 1909در جریان بوده به «انستیتوی مطالعات سیاسی پاریس» مراجعه کرده وضمن ارائهی ترجمهی رسمی مدارک واقعی مربوط به سوابق خدمتخود در شغل مستوفیگری در وزارت مالیهی ایران، برخلاف واقع مدعیشده است که اولاً: هنوز آن شغل را در اختیار دارد و کارمند رسمی دولتایران محسوب میشود و ثانیاً: دولت ایران او را برای تحصیل غیررسمیدر رشتههای مربوط به امور مالی و مالیهی عمومی به پاریس فرستاده و تادو سال هم هزینهی تحصیل و اقامت وی را خواهد پرداخت.
به عبارتدیگر، مصدق وانمود کرده است که به هیچوجه قصد تحصیل رسمی وگرفتن مدرک لیسانس و حتی کسب معلومات مربوط را ندارد، بلکه درمقابل وجوهی که بهعنوان بورس تحصیلی دریافت میکند، مایل و مجبوراست که مدارکی به دولت خود ارائه دهد.
مصدق با این ادعای دروغی موفق شده که بهطور موقت در ترم دومآن سال تحصیلی در آن مدرسه ثبت نام کند، ولی تعهد کرده است کهگواهی لازم را دربارهی صحت ادعای خود از وزارت مالیهی (دارایی)ایران کسب کند و ارائه دهد.
خود مصدق نحوهی به دست آوردن آن مدرک را چنین شرح دادهاست:
«... ناچار شدم نامهای به مرحوم مستوفیالممالک بنویسم ـتصور میکنم آنوقت وزیر مالیه بود ـ از او تمنا کردم شرحی ازطرف وزارت مالیه به مدیر مدرسه بنویسد به این مضمون کهچون من بورسیهی دولتم و مخارج تحصیلات مرا دولتمیدهد و بیش از یکسال دیگر ]یعنی جمعاً دو سال[ خرجتحصیل نخواهند داد، در صورتی که مدرسه موافقت کند و منامتحانات خود را بدهم زحمات من به هدر نمیرود.
وقتی آن نامه را که به فرانسه در تهران تهیه شده بود، به مدیرمدرسه دادم، قبول شد...»
این نویسنده حتی برای یک لحظه نیز نمیتواند قبول نماید که چنینگواهی سراسر دروغ و خلاف حقیقتی را مستوفیالممالک در سرتاسرعمر خود، امضا کرده باشد، آنهم درست در زمانی که تازه اولین دولتمشروطه به ریاست محمدولی خان، سپهدار اعظم و در اوج احساساتمشروطهخواهی و قانونطلبی مردم تشکیل شده و هنوز از تبعیدمحمدعلیشاه و سایر استبدادطلبان مشهور فارغ نشده بوده است! وآنهم به نفع یک نفر استبدادطلب فراری و طرفدار محمدعلیشاه!
در هر حال، اعم از اینکه آن گواهی توسط مستوفیالممالک صادرشده بوده یا اینکه خود مصدق آن را با مهر دفتر کل استیفا یا وزارت مالیه(که آنها را از سابق به اقتضای شغل خود، در اختیار داشته) جعل کردهبوده است، در اصل مطلب؛ یعنی عاری از حقیقت بودن محتوای آن،تغییری حاصل نمیشود.
تحصیل مصدق بهعنوان مستمع آزاد و بهطور غیررسمی در«انستیتوی مطالعات سیاسی پاریس»، موجب شده بوده است که استادانانستیتو با تصور اینکه وی در صدد ادامهی تحصیلات دانشگاهی نیست،نسبت به او ترحم کرده و با دادن نمرات قبولی ارفاقی به او، به خیال خوداو را از مجازات دولت ایران رهایی بخشند؛ اما، پس از پایان سالتحصیلی، همینکه «انستیتوی مطالعات سیاسی پاریس» نامهای با عنوان«وزارت مالیهی ایران» نوشته و در آن دروسی را که مصدق به آن ترتیبگذرانده بوده گواهی کرده است، مصدق باز هم از این نامه سوءاستفادهیدیگری به عمل آورده و با ارائهی آن به دانشگاه نوشاتل در سوییس نیز برخلاف واقع وانمود کرده است که فردی دیپلمه بوده و با داشتن شرایطلازم برای ورود و تحصیل در دانشگاه در «انستیتوی مطالعات سیاسیپاریس» پذیرفته شده و دانشجوی رسمی انستیتوی مزبور است ودانشگاه نوشاتل نیز گواهی صادره از «انستیتوی مطالعات پاریس» رابهعنوان کارنامهی ترم اول تحصیل پذیرفته،
واحدهای گذرانده شده راقبول کرده و نام مصدق را برای ادامهی تحصیل در ترم زمستانی 1910ثبت نموده است.
ا
عترافات مصدق در اینباره بدین شرح است:
«... برای ثبت نام میبایست در دانشگاه ]نوشاتل[ مدرکتحصیل ارائه دهم که چون از مدارس ایران مدرکی نداشتم، یعنیآنوقت که من میبایست تحصیل کنم، ایران مدرسه نداشت.
ازتصدیقنامهی مدرسهی سیاسی پاریس برای امتحاناتی که سالاول داده بودم استفاده ]؟![ کردم و به نام یک محصل رسمی دردانشکدهی حقوق ]دانشگاه نوشاتل[ که یک مؤسسهی دولتیاست ثبت نام نمودم...»
چون مدت تحصیل مصدق در انستیتوی مطالعات سیاسی پاریسبهعنوان مستمع آزاد، دو سال بوده و در این مدت اجباری به حضور درکلاس نداشته است، لذا وی با وجود ثبت نام و تحصیل در دانشگاهنوشاتل، در سال دوم نیز در امتحانات مربوط، در انستیتوی مطالعاتسیاسی پاریس شرکت کرده و به همان ترتیبی که ذکر شد از استادان نمرهگرفته و آنها را بعداً در دانشگاه نوشاتل به حساب گذاشته است.
خلاصه اینکه مصدق پس از ثبت نام در دانشگاه نوشاتل و با وجوداینکه غالباً مریض و بستری بوده و حتی گاهی قدرت حرکت هم نداشته وسفری هم به منظور استراحت به ایران آمده بوده، موفق شده است که درپایان سال تحصیلی 1912ـ 1913 به دریافت لیسانس نایل گردد!
مصدق با تصویب شورای دانشکده، «وصیت در حقوق اسلامی» رابرای نوشتن تز دکترای خود انتخاب کرده بوده که احتیاج به تحقیق وزحمت زیاد نداشته و تنها کافی بوده است که شخص به یکی از مراکزدینی مراجعه کرده و از روی کتب و رسائل متعدد مطالبی را انتخاب ورونویسی نماید.
مصدق برای اینکه ترتیب این کار را بدهد، به تهران مسافرت کرده وانجام آن کار را به شخصی به نام علیاصغر ماجدی محول ساخته و ازراهنماییهای افرادی دیگر از جمله شیخ محمد کاشانی استفاده نمودهاست. به این ترتیب در مدتی بسیار کوتاه موفق شده است که تز دکترایخود را تهیه نماید و به سوییس برگردد. وی پس از مراجعت به سوییس تزتهیه شده را توسط یکی از دانشجویان ایرانی دانشگاه نوشاتل به زبانفرانسه ترجمه کرده و با ارائهی آن به دانشگاه، در 8 ژوئیهی 1914 (17تیر 1293) به اخذ درجهی دکترا نایل گردیده است.
به موجب قوانین کشور سوییس، فقط آن عده از لیسانسیههای حقوقکه اهل و یا تبعهی آن کشور بودهاند، اجازه و حق داشتهاند که پس ازدریافت مدرک لیسانس برای دریافت پروانهی وکالت در یک وکالتخانهبه کارآموزی بپردازند؛ زیرا داشتن پروانهی وکالت به منزلهی اجازهی کارمحسوب میشده و اجازهی کار بهعنوان وکیل در دادگاههای آن کشور نیزفقط مخصوص اتباع آن کشور بوده و هست.
به موجب خاطرات مصدق، تحصیل تابعیت سوییس، مستلزم سهسال اقامت در سویس بوده و ما میدانیم که وی در زمان اخذ مدرکلیسانس هنوز این شرط ضروری را نداشته است و در عین حال میدانیمکه مصدق قبل از اخذ مدرک دکترا، بهعنوان کارآموز وکالت، خدمتمیکرده و در دادگاهها حضور مییافته است و این امر میرساند که ویقبل از اخذ مدرک دکترا، تابعیت کشور سوییس را کسب کرده بوده است.
مصدق جریان اخذ تابعیت سوییس را به شرح زیر بیان کرده است:
«... من در تمام مدت اقامتم، همه روزه تا ظهر به کارآموزیمشغول بودم و عصرها هم با یکی از دانشجویان همدورهی خودبه ترجمهی تز اشتغال داشتم.
... مدت کارآموزی شش ماه بود و من نه ماه در آن دارالوکاله کارکردم و در عالیترین دادگاه نوشاتل در محاکمهای شرکت نمودمو تصدیقنامهی وکالت خود را به شرط تابعیت سوییس از آندادگاه گرفتم.
نظر به اینکه تحصیل تابعیت سوییس مستلزم ترک تابعیتاصلی نیست و هر واجد شرطی بدون از دست دادن تابعیتاصلی میتواند آن را تحصیل کند و شرط تحصیل تابعیت هماین بود که درخواستکننده مدت سه سال در سوییس اقامتکرده و در محل اقامت سابقهی بد نداشته باشد، از شهربانینوشاتل تصدیق گرفتم و آن را به ضمیمهی درخواست خود بهدولت مرکزی سوییس فرستادم که مورد قبول واقع شد...»
ما به موجب گفتار مصدق، به شرح فوق، فرض میکنیم که تحصیلتابعیت سوییس، به موجب قوانین آن کشور مستلزم ترک تابعیت اصلینبوده، ولی مسلماً مصدق به خوبی میدانسته است که تحصیل تابعیتکشوری بیگانه، برای ایرانیان خلاف قانون مدنی ایران بوده و هست.
به موجب قوانین ایران، مصدق با داشتن تابعیت کشور سوییس حقنداشته است که در ایران وکیل، وزیر یا نخستوزیر گردد و به عبارتدیگر وکالت ایشان در دورههای 14 و 16 در مجلس شورای ملی ایران ونیز نخستوزیری ایشان، برخلاف قانون بوده است.
لطفاً به مواد زیر از قانون مدنی ایران (که مصوب دورهی نهمقانونگذاری، در تاریخهای 28 بهمن و 21 اسفند 1313، با اصلاحاتبعدی در تاریخهای 17 و 19 و 20 فروردین 1314 است و حداقل تا پایانسلطنت محمدرضا شاه پهلوی معتبر بوده) توجه فرمایید:
«مادهی 988 ـ اتباع ایران نمیتوانند تبعیت خود را ترک کنند،مگر به شرایط زیر:
1ـ به سن 25 سال تمام رسیده باشند.
2ـ هیئت وزرا خروج از تابعیت آنان را اجازه دهد.
3ـ قبلاً تعهد نمایند که در ظرف یک سال از تاریخ ترک تابعیت،حقوق خود را بر اموال غیرمنقول که در ایران دارا میباشند و یاممکن است بالوراثه دارا شوند ولو قوانین ایران اجازهی تملکآن را به اتباع خارجه بدهد، به نحوی از انحا به اتباع ایرانی منتقلکنند.
زوجه و اطفال کسی که بر طبق این ماده ترک تابعیت مینمایند،اعم از اینکه اطفال مزبور صغیر یا کبیر باشند، از تبعیت ایرانیخارج نمیگردند مگر اینکه اجازهی هیئت وزرا شامل آنها همباشد.
4ـ خدمت تحتالسلاح خود را انجام داده باشند.
مادهی 989 ـ هر تبعهی ایرانی که بدون رعایت مقررات قانونیبعد از تاریخ 1280 شمسی تابعیت خارجی تحصیل کرده باشد،تبعیت خارجی او کان لم یکن بوده و تبعهی ایران شناختهمیشود؛ ولی در عین حال کلیهی اموال غیرمنقولهی او بانظارت مدعیالعموم محل به فروش رسیده و پس از وضعمخارج فروش قیمت آن به او داده خواهد شد و بهعلاوه ازاشتغال به وزارت و معاونت وزارت و عضویت مجالس مقننهو انجمنهای ایالتی و ولایتی و بلدی و هرگونه مشاغل دولتیمحروم خواهد بود.»
با این ترتیب معلوم نیست که اگر بخواهند به حساب دوراننخستوزیری آقای مصدق رسیدگی کنند، تکلیف آنهمه حکم و لوایحکه توسط این نخستوزیر غیرقانونی تصویب و صادر شده بوده است،چه خواهد بود؟
باز ماجرای رؤیت هلال
در سالهای گذشته، اختلاف در روز اول ماه شوال ـ عید فطر ـ جنجالهای داخلی و خارجی بسیاری را به دنبال داشته است. دو دستگی مردم در این موضوع، گاه شیرینی عید فطر را به تلخی کشانده و دل بسیاری از متدیّنان و عالمان را به درد آورده است. در این میان، رسانههای خارجی وابسته به صهیونیسم با وسیع نشان دادن این اختلافات، آن را نوعی محاربه با نظام جمهوری اسلامی و نیز جلوهای از اختلافات مراجع معظم تقلید با رهبر معظم انقلاب قلمداد کردهاند و به شایعه پراکنی پرداختهاند. نیز آنان این اختلاف را بهترین دلیل ناتوانی روحانیت شیعه برای رفع مشکلات و معضلات اجتماعی و اداره کشور دانستهاند و این شایعه را دامن زدهاند که روحانیتی که توان حلّ اختلاف در مبحث رؤیت هلال را ندارد، چگونه میتواند معضلات جامعه و جهان را حل کند؟!
گاه این اختلافات، به مخالفان روحانیت فرصت داده که عالمان فداکار شیعه را به ریاستطلبی و مریدپروری و حبّ نفس متهم کنند. در این میان برخی نیز ناآگاهانه به این اختلافات دامن میزنند و آن را به بحران تبدیل میکنند. سکوت برخی از اعضای دفاتر مراجع عظام در برابر افراد مشکوکی که در حوالی دفاتر، به خرما پخش کردن و تکبیر گفتن و اعلان عید میپردازند، از عوامل این بحرانسازی است؛ بحرانی که گاه باعث شکسته شدن حرمت برخی از علمایی که آن روز را روز سیام رمضان دانستهاند میشود. آری، آنچه گفتیم بخشی از عواقب عدم درایت در ماجرای رؤیت هلال است و پرسش مهم این است که در سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی، آیا برای این مسأله تدبیری اندیشیده شده است؟ در پاسخ به این پرسش تأمل در نکات زیر ضروری است:
1. در رسالههای عملیه چند راه برای اثبات اول ماه ذکر شده است: «اول آنکه خود انسان ماه را ببیند. دوم آنکه عدهای که از گفته آنان یقین پیدا میشود بگویند ماه را دیدهایم و همچنین است هرچیزی که به واسطه آن یقین پیدا شود. سوم آنکه دو مرد عادل بگویند که در شب، ماه را دیدهایم، ولی اگر صفت ماه را بر خلاف یکدیگر بگویند یا شهادتشان خلاف واقع باشد، مثل اینکه بگویند داخل طرف ماه طرف افق بود، اول ماه ثابت نمیشود. اما اگر در تشخیص بعض خصوصیات اختلاف داشته باشند، مثل آنکه یکی بگوید ماه بلند بود و دیگری بگوید نبود، به گفته آنان اول ماه ثابت میشود. چهارم آنکه سی روز از اول ماه شعبان بگذرد که به واسطه آن، اول ماه رمضان ثابت میشود و سی روز از اول رمضان بگذرد که به واسطه آن، اول ماه شوال ثابت میشود. پنجم آنکه حاکم شرع حکم کند که اول ماه است. اگر حاکم شرع حکم کند که اول ماه است، کسی هم که تقلید او را نمیکند، باید به حکم او عمل نماید». نیز در رسالهها آمده است: «اول ماه با پیشگویی منجّمین ثابت نمیشود، ولی اگر انسان از گفته آنان یقین پیدا کند، باید به آن عمل نماید».
2. راه دوم و سوم به راههای بیّنه مشهور است؛ اما باید به نکات زیر توجه داشت: بسیاری از روایات، حجّت بودن بیّنه (دو شاهد عادل) را به قید صاف نبودن آسمان مقیّد کردهاند و بسیاری دیگر در صورت صاف بودن آسمان، شیاع و حداقل شهادت پنجاه نفر را لازم میدانند. به اتفاق همه فقیهان، حجّت بودن بیّنه، مشروط به عدم علم یا اطمینان به خطای شاهدان و در نظر برخی مشروط به عدم گمان به خطای آنان است. بسیاری از فقیهان در صورت صاف بودن هوا، اساساً بیّنه را در رؤیت هلال معتبر نمیدانند، بلکه شیاع و حداقل شهادت پنجاه نفر را شرط میدانند. بسیاری از فقیهان، در صورتی که بیّنه متّهم به خطا و اشتباه یا در معرض توهّم و تخیّل باشد، آن را معتبر نمیدانند.
اما در صورت اتفاقنظر منجّمان بر عدم امکان رؤیت هلال در یک شب (به عنوان دست کم قرینه قطعی) و عدم رؤیت هلال از سوی دست کم 100 گروه متخصّصِ مسلّح به دوربینهای دقیق و نیز عدم رؤیت هلال در هواپیما و کشتی و ... آیا باز هم میتوان به قول دو شاهد عادل عمل کرد؟ آیا قطع به اشتباه آن دو پیدا نمیشود؟
امروزه مدرنترین و تخصصیترین دستگاهها و امکانات و نیز آموزشدیدهترین افراد در گروههای رؤیت هلال دفتر مقام معظم رهبری وجود دارند که در سراسر کشور مستقر شدهاند و در زمین و هوا به دنبال رؤیت ماه هستند. مسلّم است آنجا هلال با تلسکوپ و هواپیما و کشتی و با چشم هزار متخصص این فن دیده نشود، رؤیت آن توسط چند نفر انسان معمولی افسانهای بیش نخواهد بود! بیافزاییم که گاه برخی افراد که مدّعی رؤیت هلال شدهاند حتی مکان رؤیت هلال را هم نمیدانستهاند و آن را در بالایِ سرِ خود دیدهاند!
3. پیشتر نیز گفته شد که اول ماه با پیشگویی منجّمان ثابت نمیشود، چون رؤیت هلال به عوامل جوّی نیز بستگی دارد و از این رو تقویمها گاه اشتباه میکنند؛ اما اگر منجمان بگویند تا فلان وقت، حتی امکانِ رؤیت هلال در فلان بخشهای زمین نیست، سخن آنها کاملاً دقیق است؛ چه اینکه آنان میدانند تا آن وقت، هلال از تحت الشعاع خارج نشده است که امکان دیدن آن باشد! این دقیقاً مانند محاسبات نجومی درباره خسوف و کسوف است که طبق آن، زمان دقیق کسوف و خسوف تعیین میشود. پس _ همانگونه که در رسالهها نیز آمده است - اگر انسان از گفته آن منجمان، به قطع و یقین برسد، باید به آن عمل کند، چه اینکه قطع حجّیت ذاتی دارد و در این مورد (عدم امکان رؤیت هلال در فلان شب توسط محاسبات منجمان) به دلیل یقینی بودن و کارشناسی بودن محاسبات انسان به یقین میرسد.
4. دلیلی بر وجوب شرعی یا عقلی رؤیت هلال وجود ندارد؛ از این رو باید همانند فقیهان بزرگ شیعه، آن را مستحب بدانیم؛ نیز در این حکم هیچ فرقی بین مقلِّد و مرجع تقلید نیست و این حکم، بر هر دوی آنها مستحب است. پس بر مرجع واجب نیست که در اینباره پاسخگوی مقلّدان خود باشد؛ چه اینکه هلال و رؤیت آن، از موضوعات خارجی است و تشخیصِ موضوعات به فقیه بماهو فقیه ربطی ندارد؛ شأن فقیه تعیین حکم است نه موضوع؛ یعنی فقیه حکم میکند که اگر شیء نجس شده به آب کُر برسد، با فرض ازاله نجاست، پاک میشود و آب نیز با برخورد به آن نجس نمیشود؛ اما تعیین اینکه آب حوضِ منزل ما، کُر است یا نه، برعهده او نیست.
از اینرو اگر مقلّد، بیواسطه از زبان مرجع تقلید خود بشنود که امروز، روز عید است، از چند حال خارج نخواهد بود: یا خود مرجع، هلال را رؤیت کرده است و از آن خبر میدهد. در این صورت حکم شاهد واحد را دارد و فرد باید به دنبال شاهد دوم بگردد تا بتواند روزه خود را افطار کند. یا اینکه دو شاهد نزد مرجع تقلید وی شهادت بر رؤیت هلال دادهاند که به آن «شهادت بر شهادت» گفته میشود که در ثبوت هلال به وسیله آن دو قول است: برخی از فقها آن را کافی میدانند و برخی آن را کافی نمیدانند. نیز ممکن است مرجع تقلید از طریق شیاع (سخن گروهی از مردم) از ثبوت هلال خبر میدهد (ولی حکم نمیکند) که طبق نظر برخی از فقها در اینجا حکم شاهد واحد بر شیاع را دارد و کافی نیست. صورت چهارم آن است که مرجع تقلید، حکم به ثبوت هلال کند که مقلّد باید قبول کند، ولی این از باب تقلید نیست و اگر مرجع دیگری هم حکم کرده بود، فردِ مقلّد مرجع قبلی باید تبعیّت میکرد. پس رؤیت هلال، چنانچه ملاحظه شد، تقلیدی نیست و نیاز نیست مقلّد در این مسأله، به مرجع تقلید خود مراجعه کند.
5. حاکم شرع کیست؟ گفتیم که از راههای ثبوت اول ماه، حکم حاکم شرع است که همه باید به آن ملتزم باشند. اما حاکم شرع کیست؟ آیا هرکس از هر طریقی که قدرت را به دست گرفت حاکم است؟ یا آنکه این حاکم باید فقیه عادل باشد؟ باید پذیرفت که در عصر غیبت امام زمان(عج)، حاکم باید فردی باشد که صفات فقاهت، عدالت، شجاعت، مدیریت و ... را در خود بیابد تا بتواند سرپرست امور مسلمانان باشد؛ چنانچه نظریه ولایت فقیه را پذیرفتیم، حاکم شرع همان ولی فقیه است. چه اینکه اگر ما صد فقیه عادل و شجاع و ... داشته باشیم، امکان ندارد همه آنها حاکم شرع باشند! عقل و نیز بنای عقلا چنین حکم میکند که آن صد فقیه یک نفر را از بین خود برگزینند و زمام امور را به دست او بدهند تا کشور اسلامی دچار تفرقه و چندگانگی در تصمیم نشود، چنانکه این گزاره عقلی در سخن امام رضا(ع) نیز آمده است: «اگر گویندهای بپرسد که چرا جایز نیست که در زمان واحد روی زمین دو امام باشند، در پاسخ گفته خواهد شد: علتهای زیادی در این مسأله نقش دارند؛ از جمله اینکه امام واحد، کار و تدبیرش یکی است و اختلافی در کار نیست، ولی اگر دو امام باشند، هیچوقت پیش نمیآید که کار و تدبیرشان با هم یکی باشد؛ زیرا میبینیم که دو نفر در عزم، تصمیم و اراده با هم مختلفاند، در این صورت اگر هر دو واجبالطّاعه باشند و هیچ کدام بر دیگری ترجیح نداشته و اولویتی در کار نباشد، مردم دچار اختلاف و دو دستگی _ که باعث درگیری و فساد است _ خواهند شد. هیچکس مطیع امامی نخواهد بود مگر اینکه نسبت به امام دیگر سرکش و عاصی باشد. در نتیجه گناه همگانی و معصیت اهل زمین را فرا میگیرد و هیچکس راهی برای ایمان به خدا و اطاعت از او و فرار از معصیت نخواهد داشت. همه اینها از ناحیه خدا نگریسته میشود؛ زیرا او بود که اطاعت از دو امام _ با همه اختلافشان _ را در زمان واحد بر مردم واجب کرده بود ....»(1)
از اینرو، حاکم شرع در هر دورهای یک نفر است و آن همان مقام ولایت فقیه است و فقهای دیگر، چنانچه بپذیریم که حاکم شرع باشند، حاکمیت بالقوّه دارند نه بالفعل! بهویژه در این امور که با نظم امور جامعه ارتباط تنگاتنگ دارد. بر آنچه گفتیم ادلّه عقلی و نقلی فراوان دلالت میکند که ذکر آنها در این مجال نمیگنجد.
6. اعلام ثبوت هلال از جانب رهبری، بدین معنا نیست که اگر کسی هلال را پیشتر مشاهده کرد یا بر او رؤیت هلال ثابت شد، به آن عمل نکند؛ بلکه بدین معناست که اگر فرد صاحب نفوذی است، در میان مردم یک شهر یا جامعه محبوبیت بالایی دارد، پیش از اعلام ولی فقیه، از اعلام نظر بپرهیزد تا وحدت جامعه اسلامی بر هم نخورد و زمینه سوء استفاده دشمنان فراهم نیاید.
7. ممکن است برخی از مراجع معظم تقلید در یک باب فقهی، نظری متضاد با دیدگاه حکومت اسلامی داشته باشند، اما در این موارد نباید حکم حکومت اسلامی بر زمین نهاده شود؛ چنانکه در بسیاری از مباحث و مسائل حکومتی مسأله چنین بوده و هست. مسأله رؤیت هلال و اعلام عید فطر و برپایی نماز عید هماکنون چنین حالتی پیدا کرده و در زمره مباحث حکومتی قرار گرفته و اعلام آن برعهده ولی امر مسلمین و حاکم شرع بالفعل جامعه اسلامی نهاده شده است.
8. «راوی میگوید در یوم الشک، خدمت امام صادق(ع) بودم. ایشان به غلام خود فرمودند: برو ببین آیا حاکم روزه است یا نه؟ غلام برگشت و گفت: نه حاکم روزه نیست. امام دستور داد صبحانه آوردند و همه با امام صبحانه خوردیم»(2) طبق این روایت، حتی حاکم جور هم، برای رؤیت یا عدم رؤیت هلال معتبر است!
برخی روایت فوق را حمل بر تقیه کردهاند؛ اما در این جریان، دلیل بر تقیه امام نیست؛ چه اینکه امام میتوانست در منزل بماند و غلام خود را نفرستد و برای تقیه، روزه خود را ادامه دهد و چنانچه حاکم اعتراض کرد، بفرماید که اطلاع نداشتم. به فرض که روایت دلالت بر تقیه کند، باید گفت حاکم جور چنین شأنی ندارد و امام شیعه چنین جایگاهی را دارد. پس باز مدّعای ما اثبات میشود که اعلام عید از شئون امام(ع) است و در عصر غیبت امام از شئون نایب امام که همان مقام ولایت فقیه است. چه اینکه ولایت فقیه در دیدگاه امام خمینی(ره) و بسیاری دیگر از فقیهان در ادامه سلسله انبیا و امامان شیعه است.
9. به راستی اگر اعلام روز اول ماه ذی حجّه بر عهده فقهای شیعه بود، هزاران زائر بیت الله الحرام چه تکلیفی داشتند؟ آیا با اختلاف دیدگاههای فعلی میتوانستیم روز عرفه و عید قربان را به زائران و حجّاج اعلام کنیم؟ آیا این مسأله به تشتّت و تفرقه در مهمترین و عظیمترین کنگره امت اسلام نمیانجامید؟
10. سخن آخر اینکه با اختلاف در اعلام عید، نباید به کمک رسانههای صهیونیستی برای ایجاد اختلاف و تفرقه در امت اسلام کمک کرد. سفارش ما بازگشت به روایات و نیز دیدگاههای مشهور فقهای شیعه است که همانا اعلام روز اول ماه، برگزاری نماز عید و ... را از شئون حاکم شرع و ولی امر مسلمانان میدانند. نامگذاری امسال به نام «اتحاد ملی ـ انسجام اسلامی» میتواند آغاز خوبی برای پایان دادن به تشتت و اختلاف در این عرصه باشد.
پیافزود:
1. عیون اخبارالرضا(ع)، شیخ صدوق، ج2، صص 99_100.
2. وسایل الشیعه، ج7، ص94.
فراز و فرودهای جنبش دانشجویی
نگاهی گذرا بر آنچه که تاریخ جنبش دانشجویی نام دارد، نمایانگر فراز و فرود های بسیاری در این جریان است.
آرمانگرایی ، عدالت محوری، دفاع از وطن و ... محورهای اصلی و بنیادین جنبش دانشجویی در آغاز تعریف می شدند. نام دانشجو با نام ملت گره خورده بود، زیرا خواسته ی او جدای از آنها نبود و بعضا مشارکت های مردمی در حمایت از خواسته های این قشر به معنای مهر تاییدی بر ادعای مذکور به حساب می آمد.
بی شک 16 آذر 32 را باید به منزله ی نقطه عطفی در تاریخ جنبش دانشجویی کشور دانست چرا که پس از تاسیس دانشگاه تهران (1313)، روند جنبش دانشجویی به تدریج و پس از طی دوران نوپایی خویش، خواسته های خود را با آرمان های متعالی و مردمی موجود بیش از گذشته تطبیق داده و این چنین می شود که شانزدهم آذر ماه 32 را به پاس جان فشانی سه دانشجوی ایرانی در راه خواسته های آرمانی خویش، روز دانشجو می نامند و این همان است که شریعتی آنها را 3 آذر اهورایی نامیده است ...
سیر مذکور تا قبل از پیروزی انقلاب نیز با فراز و فرودهایی همراه بوده است و البته دراین نوشتار مجالی برای تفصیل آن وجود ندارد اما آنچه در این میان کمتر مورد تردید دانشجو و دانشگاه قرار گرفت را باید آرمانگرایی دانست.در این مدت هر طیف و گروهی اعم از مسلمان یا غیر مسلمان بر آنچه تاکید داشتند دفاع از وطن و عدالت خواهی بود، هر چند ممکن بود روش های تشکل های مذکور در رسیدن به هدف خویش دارای تفاوت های فاحشی باشد اما در آن برهه از زمان این امر به منزله ی فساد و بیماری این جریان به شمار نمی رفت و قطعا تبیین پیروزی انقلاب اسلامی نیز بدون در نظر گرفتن نقش جنبش دانشجویی، نمی تواند نگاهی جامع و درست تلقی گردد.
از دیگر نقاط اوج اثرگذاری و جریان سازی جنبش دانشجویی را باید تسخیر سفارت آمریکا دانست که در آن زمان به دست گروهی از دانشجویان موسوم به دانشجویان پیرو خط امام شکل گرفت اما انقلاب فرهنگی را که اندکی پس از این ماجرا آغاز گشت را باید سرآغاز افول و عدم تحرک جنبش دانشجویی دانست. البته وقوع جنگ تحمیلی را نیز باید در همین راستا ارزیابی نمود چرا که با آغاز جنگ تحمیلی 8 ساله ی ایران و عراق و جلب توجهات داخلی (آحاد ملت) به مسئله ی جنگ ، طبیعی به نظر می رسید تا توجهات گذشته به مسائل دیگر از جمله جنبش دانشجویی کمرنگ تر گردد.
دوران 8 ساله ی کارگزاران سازندگی نیز در حالی آغاز گشت که جنبش دانشجویی کشور در اوج رکود خود به سر می برد. از طرفی جنگ 8 ساله و تقریبا یک صدایی اکثر دانشجویان پس از پیروزی انقلاب هم مزید بر علت بود.
البته در این رابطه افرادی هم چون محسن میردامادی معتقدند سیاست های خاص دولت 8 ساله هاشمی رفسنجانی و عدم اجازه دخالت در سیاست در دوران مذکور توسط دیگر اقشار جامعه، اصلی ترین علت رکود و سکون این جریان به شمار می رفت و البته همین نکته را نیز باید مقدمه ای برای جمع شدن پتانسیل جنبش دانشجویی و شاید هم انحراف آن دانست.
انجمن های اسلامی که از سال ها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت های خویش را تحت افکار بزرگانی چون مطهری، طالقانی، شریعتی و ... ادامه داده بودند و نقش بی بدلی در پیروزی انقلاب ایفا کرده بودند تا پایان دوران 8 ساله ی کارگزاران نیز تقریبا با همان معیار های گذشته ی خویش، یعنی آرمانگرایی اسلامی و بر مبنای عدالت به کار خویش ادامه می دادند، هر چند که این فعالیت ها بیش از یک دهه بود که در انفعال نسبی به سر می برد.
ولی جریان دوم خرداد 76 را باید مبنای تغییر و تحولاتی عمده در فرآیند جنبش دانشجویی کشور دانست چرا که پس از این رویداد انجمن های اسلامی وابسته به دفتر تحکیم وحدت در سراسر دانشگاه های کشور، با تغییر رویکردی آشکار نسبت به گذشته و هم چنین تغییرات عمده در آرمان های خویش فضای جدیدی را وارد گفتمان دانشجویی کشور نمودند که تا پیش از این کم سابقه بود. از طرفی دیگر تشکل های دیگردانشجویی نیز در پاسخ به این رویگردانی از آرمانها، فعالیت های خود در عرصه های گوناگون را با روندی تازه تر و سرعتی بیشتر آغاز کردند و نفس تازه ای در جریان جنبش دانشجویی کشور دمیده شد. البته شرح و بسط فرآیند های پس از این ماجرا و به خصوص چند دستگی ها و اختلافات بوجود آمده ی در بین شاخص های دفتر تحکیم وحدت، خود داستان مفصلی است که باید جداگانه مورد واکاوی قرار گیرد.
اما همان طور که از 16 آذر 32 به عنوان یکی از مثبت ترین نقاط عطف جریان جنبش دانشجویی یاد می شود، باید از دوم خرداد 76 به عنوان نقطه عطفی تحت عنوان«تحرک در عین افول»یاد کرد. تحرک به این معنا که سخن گفتن از هر دری(!) و توهین به هر چیزی به خصوص مقدسات مذهبی تحت عنوان آزادی بیان رایج گشت و افول نیز به این معنا که به تدریج همان آرمانگرایی که علت بوجود آمدن جنبش دانشجویی تلقی می گشت آرام آرام به تاریکی سیر می نمود.
این جریان تا جایی پیش رفت که جدای از افرادی که با غرض ورزی هر گونه سخنی را در توهین به مقدسات دیگر دانشجویان و نظام مقدس جمهوری اسلامی بیان می کردند، گروهک های غیر قانونی دیگری نیز موسوم به حافظ منافع سوسیالیزم و سرمایه داری نیز در دانشگاه ها بوجود آمدند.
اگر تا دیروز افتخار جنبش دانشجویی دفاع از کیان ایران اسلامی به شمار می رفت و این جریان مفتخر به دفاع از عدالت بود و افراد گرداننده و شاخص این جریانات را افرادی متعهد و متخصص تشکیل می دادند، امروز افتخار بسیاری از تشکل های داعیه داری دموکراسی، آزادی بیان و حقوق بشر شکستن درب دانشگاه، ضرب و شتم دیگر دانشجویان و خبرنگاران و فحاشی گشته است...
کسانی که دم از اجرای قانون و آزادی بیان می زنند ولی با نقض آشکار قانون (توهین و آتش زدن عکس رییس جمهور) خواهان آزادی بیان بیشتر می شوند! و اندکی در مقابل اجرای قانون تاب ندارند...
افرادی که دم از ایرانی بودن و ایرانی دوستی می زنند اما امروز سرکردگان آنان مثل علی افشاری و اکبر عطری تحت حمایت لابی های صهیونیستی هر آنچه را که در توان دارند برای به خطر افتادن عزت و اقتدار ایران به کار می گیرند و به نظر می رسد بیان آنچه که رفت نیز توضیح واضحات بود و دیگر امروز و با توجه به شرایط حال حاضر قضاوت امری سهل و آسان است.
بازدید دیروز: 10
کل بازدید :1090847
نه شکوفه ای نه برگی نه ثمر نه سایه دارم همه حیرتم که دهقان به چه کار کشت ما را
حمایت های رهبری از دولت
مثل منافقان در قران
خطبه های بی نظیر
اصلاحاتیان
رهبری
متفرقه های جذاب
مصباح
کاریکاتور
احمدی نژاد
دنیا و حب الدنیا
رفسنجانی
احمدی نژاد 2
متفرقه های جذاب 2
ولایت
اصلاحاتیان
مذهبی
خاتمی
اصلاحاتیان
کارگزاران
جاسوس
منافقان
انتخابات
دولت نهم
مجلس
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
ریاست جمهور
رجانیوز
افشا گری
افشا گری
بیداری 57
خاتمی نیوز
مسعود ده نمکی
طنز های سیاسی (اکینا)
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
نوشته های یک کج و معوج
گذری بر سیاست خارجی
نوشته های یک روزنامه نگار
نشریه دانشجویی ایران 1404
جوانان عدالتخواه و تحولگرا
دولت اسلامی-اعجاز نهم
مصائب احمدی نژاد
علیرضا احمدی نژاد
روزنامه دانشجویی
بچه های سوم تیر
خبرنگار مسلمان
سهیل کریمی
دست گرم تو
نسل خمینی
فصل آگاهی
خاکریزیسم
عقل سرخ
حریم یاس
صدای ما
عطشان
شب بو
تا آخر
نگرانی
بحر
دیده بان
مهراوه من
روزنتیگ های ...
آرمانشهر
فارس
خمینیسم
کیان
سیطره
نسل بیدار
ققنوس
خبرهای ضد اسلامی و ضد ایرانی
تحلیل سیاسی
موسسه پژوهش های سیاسی
روز نوشت های دانشجوی مسلمان
بیم موج
عدالت جو
محراب اندیشه
سپهر نیوز
مهر
انصار نیوز
جهان نیوز
نادر گنجی
نو اندیش
نوسازی
الف
واژگون
بسیج جهانی
رایگاه
قاسم
شیعه
قدس
خدمت
عصر ایران
این روزها
دریچه
رهپویان وصال
تابناک
این روز
تیک نیوز
عیاران
دیدار
گل آقا
موج
واحد مرکزی
رسا
شانا
خبرنگاران
اسراء
پانا
آفتاب
نوروز
ایرنا
برنا
بولتون
قطره
جامعه
majlese8
hawzah
jameeh
mellat.majlis
parlemaneh8
partosokhan
مستقل
عدالتخواهی
نقطه
انصار حزب الله
تدوین مطالعات
اصولگرایان
شریف