8 رویارویی مصباح با اسلام امریکایی- حجتیه‌ای - ولایت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بدى را از سینه جز خود بر کن با کندن آن از سینه خویشتن . [نهج البلاغه]
رویارویی مصباح با اسلام امریکایی- حجتیه‌ای - ولایت
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • رویارویی مصباح با اسلام امریکایی- حجتیه‌ای

     در قبیله محمد (ص) مردانی بر قله معرفت و مبارزه قرار گرفته‌اند که نه دایره معرفت و علمشان آنان را محدود به ارائه نظریه در یک حوزه کرده است و نه جبهه نبردشان محصور در یک عرصه است. آیت الله مصباح مردی از قبیله محمد (ص) است که در رکاب احیاگر قبله محمدی (ص) یعنی خمینی (ره) بزرگ، مبارزه علمی و عملی‌اش را آغاز کرد و امروز در کنار خلف صالح او یعنی خامنه‌ای عزیز پرده از نقاب جریان‌های سیاسی و اجتماعی برمی‌دارد؛ جریان‌هایی که در صدد تغییر قبله این قبیله برآمده‌اند. هر چند امروز آیت الله مصباح به عنوان نماد و سنبل مبارزه با جریان کفرآمیز لیبرال دمکراسی شناخته می‌شود اما نویسنده در این مقاله به سراغ لایه‌های پنهان جبهه مقابل آیت الله مصباح رفته است و این بار با تطبیق تفکرات جریان به ظاهر اطلاح‌طلب و روشنفکر با انجمن حجتیه به مخاطب جوان خود می‌گوید که آیت الله مصباح تنها افشاگر چهره مسیحیت تحریف شده، منتقد مبانی تفکر لیبرال دمکراسی، مبارز عرصه کارزار با اندیشه‌های مارکسیستی و... نیست، بلکه انسان موحدی است که حرکت‌های عالمانه و آگاهانه‌اش آشکار کننده چهره واقعی حرکت‌های شبه مذهبی و جریان‌های متحجر و واپسگرایی است که امروز خود را زیر نقاب نواندیشی و جهانی شدن پنهان کرده‌اند. آنچه فرا روی شماست تلاشی است در بازشناسی حرکت آیت الله مصباح از یک زاویه دیگر، آن هم برای جوان جستجو‌گر حقیقت و عاشق صداقت. خورشید حیات‌بخش اسلام در زمانی در جزیرة العرب طلوع کرد که جهان، بین دو امپراطوری بزرگ روم و ایران تقسیم شده بود. نظام طبقاتی و روح سرمایه سالاری حاکم بر آنان به هیچ اندیشه خدا محوری که با برقراری عدالت، انسان‌ها را به فطرت خداجوی خود بازمی‌گرداند، فرصت شکوفایی و بالندگی نمی‌داد. تحریف آشکار ادیان الهی از سوی این ابرقدرت‌های زمان برای مشروعیت بخشیدن به زرسالاران، در سایه سار شعار بهره‌وری و رونق اقتصادی، موجب شد تا حتی کعبه، این خانه توحید به محل بت‌های برافراشته تبدیل شود. تا اینکه، به تعبیر امام راحل، بزرگ‌ترین حادثه در خلقت کائنات رخ داد و پنجره‌ای به روی بشریت تشنه معنویت و عدالت گشوده شد که تا به آن روز نه همتایی داشت و نه همتایی خواهد داشت امام راحل در این خصوص می‌فرمایند:«روز بعثت رسول اکرم (ص) در سرتاسر دهر «من الازل الی الابد» روزی شریف‌تر از آن نیست برای اینکه حادثه‌ای بزرگ‌تر از این حادثه اتفاق نیفتاده، حوادث بسیار بزرگ در دنیا اتفاق افتاده است، بعثت انبیای بزرگ، انبیای اولوالعزم و بسیاری از حوادث بسیار بزرگ، لکن حادثه‌ای بزرگتر از بعثت رسول اکرم (ص) نشده است و تصور هم ندارد که بشود زیرا که بزرگتر از رسول اکرم (ص) در عالم وجود نیست غیر ذات مقدس حق تعالی و حادثه‌ای بزرگتر از بعثت او هم نیست.»1 با بعثت پیامبر اعظم (ص) فرهنگی بر پایه بینش توحیدی شکل گرفت که در آن جریان عبودیت الهی بر تمام شئونات زندگی فردی و اجتماعی حکم‌ فرما شد، جریانی که مرز رنگ‌ها و نژادها و سرمایه‌ها را در هم نوردید و درجامعه‌ای بدوی، خونریز، بت‌پرست و متعصب، قلب‌هایی مهربان وعطوف و مردمی ایثارگر پرورش داد که الگوهایی بی‌بدیل از رابطه فرد با خالق هستی، فرد با خلق و فرد با طبیعت را بر محوریت تعلیمات پیامبر (ص) به نمایش گذاشتند. الگوهایی که انسان‌های امروزی تشنه استفاده از آنهامی‌باشند. یکی از این الگوها، مسأله مبارزات سیاسی است. امام راحل با نگاهی جامع به سیره و سنت حضرت رسول (ص) بر این باور بودند که: «روش پیامبر اسلام نسبت به امور داخلی مسلمین و امور خارجی آنها نشان می‌دهد که یکی از مسئولیت‌های بزرگ شخص رسول اکرم (ص) مبارزات سیاسی آن حضرت است.»2؛ مبارزاتی که شالوده حکومت توحیدی را که در آن ارزش‌های الهی و انسانی در جامعه تحقق می‌یافت،‌ بنیان نهاد. امام راحل (ره) با الگوگیری از حکومت پیامبراکرم (ص) مبارزات علمی و عملی خود را آغاز کرد و در کتاب «ولایت فقیه» خود که در حقیقت مانیفست مبارزه و حکومت او به شمار می‌رود، با طرح چنین سؤالی سیاست‌مداران عصر خود را به چالش کشید: «این را که دیانت باید از سیاست جدا باشد و علمای اسلام در امور اجتماعی و سیاسی دخالت نکنند، استعمارگران گفته و شایع کرده‌اند، این را بی‌دین‌ها می‌گویند. مگر زمان پیغمبر اکرم (ص) سیاست از دیانت جدا بود؟ مگر در آن دوره عده‌ای روحانی بودند و عده دیگر سیاستمدار و زمامدار؟، مگر زمان خلفای حق، یا ناحق، زمان خلافت حضرت امیر (ع) سیاست از دیانت جدا بود؟ دو دستگاه بود؟ این حرف‌ها را استعمارگران و عمال سیاسی آنها درست کرده‌اند تا دین را از تصرف امور دنیاو از تنظیم جامعه مسلمانان برکنار سازند.»3 اما امام در همان ابتدای راه مورد هجوم متحجرین و منادیان جدایی دین از سیاست قرار گرفت. ایشان حال و هوای آن روزها را با طلاب انقلابی چنین بیان می‌کند: «اولین و مهم‌ترین فصل خونین مبارزه، در عاشورای 15 خرداد رقم خورد، در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان می‌نمود، بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خودی، گلوله حیله و مقدس مأبی و تحجر، گلوله زخم زبان و نفاق و دورویی بود. که هزار بار بیشتر از باروت سرب، جگر و جان را می‌سوخت.»4 امام راحل در ادامه با به تصویر کشیدن حال و هوای روزهای آغازین نهضت، از آنانی که می‌خواستند چون پیامبر اعظم، شاهد عملی شدن احکام نورانی اسلام در همه عرصه‌ها و حوزه‌ها باشند، می‌نویسند: «در شروع مبارزات اسلام، اگر می‌خواستی بگویی شاه خائن است، بلافاصله جواب می‌شنیدی که شاه شیعه است! عده‌ای مقدس نمای واپسگرا همه چیز را حرام می‌دانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند، خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی‌های دیگران نخورده است.وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان، غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد، قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست و حکومت دخالت نماید. حماقت روحانی در معاشرت مردم فضیلت شد، به زعم بعضی افراد روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای وجودش ببارد والا عالم سیاسی و روحانی کاردان و زیرک، کاسه‌ای زیر نیم کاسه داشت و این از مسایل رایج حوزه‌ها بود که هر کس کج راه میرفت، متدین بود.»5 آیت الله مصباح یزدی، این شاگرد مکتب امام راحل (ره)، در خصوص حال و هوای حاکم بر آن مقطع زمانی می‌نویسند: «نیروهایی که آن زمان بودند ـاعم از کسانی که گرایشی به دین داشتند، بی‌اعتنا بودند، و یا گرایش ضد دینی داشتند ـ همه پذیرفته بودند که دین به سیاست ربطی ندارد! همان وقت‌ها کتابی به نام «مرز دین و سیاست» از همان نخست وزیر موقت چاپ شد که می‌گفت: دین از سیاست جدا است! امام (ره( می‌فرمود: اسلامی بدون داشتن احکام سیاسی و اجتماعی نداریم، همان طور که احیای نماز واجب است، احیای احکام اجتماعی اسلام هم واجب بلکه به یک معنا واجب‌تر است. به فرموده امام معصوم (صلوات الله علیه) بزرگ‌ترین فرایض ـحتی از نماز بزرگ‌ترـ امر به معروف و نهی از منکر است. در این صورت فرایض دیگر هم احیای می‌شود. اسلام می‌فرماید همان طور که تو باید دین خودت را نگه‌داری، وظیفه داری دین جامعه را هم حفظ کنی. بلکه واجب‌تر است، زیرا در غیر این صورت امکان دارد در آینده دین خودت هم از بین برود. اگر دین خودت هم از بین نرود نسل آینده بی‌دین خواهند شد.»6 ایشان در خصوص موضع‌گیری امام راحل در مقابله با مقدس‌نماهایی که اسلام را تنها درچهارچوب احکام عبادی خلاصه می‌کردند، می‌نویسد: «امام (قدس سره) می‌فرمودند که مقدس نماهادر صدد برمی‌آیند به وظیفه عبادی خود عمل کنند، اما وظیفه اصلی خویش را که تحصیل عمل و شناخت صحیح است فراموش کرده‌اند. با همان سلیقه‌های کج و با جهالت خود راهی را می‌پیمایند و بر آن اصرار و تعصب نیز می‌ورزند. زیان این طایفه برای اسلام بیش از زیان فاسقان است. این دسته نه خود به جایی می‌رسند و نه می‌گذارند دیگران پیشرفت کنند. به تعبیر امام صادق (ع) «مَنْ عَمِلَ عَلی غیرِ علمٍ ما یُفْسِدُ اَکْثَرُ مِمّا یُصْلِحُ» (بحار الانوار، ج 1، ص 208) کسی که بدون علم و شناخت عمل می‌کند، بیش از آنچه اصلاح کند، فساد و تباهی به بار می‌آورد.»7 آیت الله مصباح یزدی در خصوص مبارزه امام راحل با تفکر سکولاریزم و پیروی مردم از نظریات آن امام، به سبب دینی بودن آن می‌گویند: «امام از روز اول با سکولاریسم مبارزه می‌کرد، اگر مردم باور نکرده بودند که وظیفه دینی‌شان قیام در برابر دولت جائر است، سینه‌های خود را در مقابل سرنیزه باز نمی‌کردند. آنهایی که سن‌شان اقتضا می‌کند، ‌دیده‌اند که مردم در برابر سربازان شاه سینه‌هایشان را باز می‌کردند و می‌گفتند: بزن! به چه علت انسانی حاضر می‌شد چند تن از فرزندان خود را کفن بپوشاند و به جبهه بفرستد؟! امروز هم دشمن در صدد ترویج جدایی دین از سیاست و امور اجتماعی است. می‌گویند دین همان است که نماز بخوانید، روزه بگیرید، سینه بزنید و...، ولی سایر کارها شأن شما نیست و باید آنها را برای خودش بگذارید! اگر یادتان باشد نخست وزیر دولت موقت به امام گفته بود در سیاست، بازی است، اینها را برای ما بگذارید تا دامن روحانیت به این چیزها آلوده نشود! این همان تفکر سکولاریستی است.»8 امام راحل تفکر انزوا و عزلت را تفکری استعماری دانسته، در مقابل، اندیشه تشکیل حکومت را سیره حضرت رسول اکرم (ص) برمی‌شمارند و می‌فرمایند: «در قدیم اگر یک روحانی راجع به امور سیاسی مردم صحبت می‌کرد می‌گفتند رهایش کنید او سیاسی است که این نوع تفکر بلااشکال از شیاطین داخل و خارج بوده است، آنها به ما باورانده بودند که روحانی باید عبایش را سر بکشد و فقط برود مسجد نماز معمولی‌اش را بخواند. روحانی حق دخالت در هیچ امری را نداشت ولی واقعیت این است که ما تابع حضرت رسول و ائمه (ع) هستیم که همه امور دست آنها بود، حکومت تشکیل دادند و مردم را هدایت نمودند....»9 پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به رهبری امام راحل و تلاش مردم و شاگردان مکتب او، تفکر جدایی دین از سیاست را به حاشیه راند و جمهوری اسلامی الگویی برای مسلمانان سراسر جهان گردید. اما یکی از نگرانی‌های بزرگ امام راحل بازگشت حوزه‌ها و به تبع آن نظام اسلامی به سوی تفکر جدایی دین از سیاست بود و از آنجایی که تفکیک‌ناپذیری دین از سیاست را تفکر و رسالت پیامبر برمی‌شمردند از متحجرین که در صدد تفکیک دین از سیاست برآمده بودند به عنوان «دشمنان رسول خدا (ص)» یاد می‌کردند. ایشان در پیامی به مراجع اسلام و روحانیون سراسر کشور فرمودند: «خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان در حوزه‌های علمیه کم نیست، طلاب عزیز لحظه‌ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند، اینها مروّج اسلام آمریکایی‌اند و دشمن رسول خدا (ص). آیا در مقابل این افعی‌ها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟»10 ایشان در سخنرانی دیگر خود خطر بازگشت اسلام آمریکایی به حوزه‌های علمیه را که از منظر حضرت امام دمیده شدن روح خمودگی و انزواطلبی در کالبد طلاب و کنارگیری از عرصه سیاست بود، گوشزد کردند و فرمودند: «اگر همه شما با هم نباشید و از باطن بپوسید شک نکنید که بعد از چندی همان مسائل سابق به یک صورت بدتری پیش خواهد آمد، همان اسلام شاهنشاهی دوباره بر‌می‌گردد، آنها می‌دانند که باید بگویند اسلام، امریکا هم برای اسلام دلش می‌سوزد اما اسلام آمریکایی در زمان شاه هم بود، اسلام آمریکایی بود، کسی حق نداشت دخالت در هیچ امری بکند، اسلام آمریکایی این بود که ملاها بروند درسشان را بخوانند، چه کار دارند به سیاست. با صراحت لهجه می‌گفتند، از بس تزریق شده بود در این مغزها باورشان آمده بود که باید برویم توی مدرسه درس بخوانیم. چه کار داریم به اینکه به ملت چه می‌گذرد.»11



    سید ::: سه شنبه 86/7/3::: ساعت 5:15 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 6
    بازدید دیروز: 10
    کل بازدید :1090828

    >> درباره خودم <<
    رویارویی مصباح با اسلام امریکایی- حجتیه‌ای - ولایت
    سید
    نه شکوفه ای نه برگی نه ثمر نه سایه دارم همه حیرتم که دهقان به چه کار کشت ما را

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    رویارویی مصباح با اسلام امریکایی- حجتیه‌ای - ولایت

    >>آرشیو شده ها<<

    >>لینک دوستان<<
    رهبری
    ریاست جمهور
    رجانیوز
    افشا گری
    افشا گری
    بیداری 57
    خاتمی نیوز
    مسعود ده نمکی
    طنز های سیاسی (اکینا)
    مرکز اسناد انقلاب اسلامی
    نوشته های یک کج و معوج
    گذری بر سیاست خارجی
    نوشته های یک روزنامه نگار
    نشریه دانشجویی ایران 1404
    جوانان عدالتخواه و تحولگرا
    دولت اسلامی-اعجاز نهم
    مصائب احمدی نژاد
    علیرضا احمدی نژاد
    روزنامه دانشجویی
    بچه های سوم تیر
    خبرنگار مسلمان
    سهیل کریمی
    دست گرم تو
    نسل خمینی
    فصل آگاهی
    خاکریزیسم
    عقل سرخ
    حریم یاس
    صدای ما
    عطشان
    شب بو
    تا آخر
    نگرانی
    بحر
    دیده بان
    مهراوه من
    روزنتیگ های ...
    آرمانشهر
    فارس
    خمینیسم
    کیان
    سیطره
    نسل بیدار
    ققنوس
    خبرهای ضد اسلامی و ضد ایرانی
    تحلیل سیاسی
    موسسه پژوهش های سیاسی
    روز نوشت های دانشجوی مسلمان
    بیم موج
    عدالت جو
    محراب اندیشه
    سپهر نیوز
    مهر
    انصار نیوز
    جهان نیوز
    نادر گنجی
    نو اندیش
    نوسازی
    الف
    واژگون
    بسیج جهانی
    رایگاه
    قاسم
    شیعه
    قدس
    خدمت
    عصر ایران
    این روزها
    دریچه

    رهپویان وصال
    تابناک
    این روز
    تیک نیوز
    عیاران
    دیدار
    گل آقا
    موج
    واحد مرکزی
    رسا
    شانا
    خبرنگاران
    اسراء
    پانا
    آفتاب
    نوروز
    ایرنا
    برنا
    بولتون
    قطره
    جامعه
    majlese8
    hawzah
    jameeh
    mellat.majlis
    parlemaneh8
    partosokhan
    مستقل
    عدالتخواهی
    نقطه
    انصار حزب الله
    تدوین مطالعات
    اصولگرایان
    شریف


    >>لوگوی دوستان<<


    >>لیست تمام یادداشت ها<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >> پیوندهای روزانه <<